راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

اقتصاد سیاسی - 49
غارتگران بین المللی
نفت را از زیر پای
مالکان آن می برند
ف. م. جوانشیر

فصل سیزدهم - بهره زمین


7- بهره زمین از معادن - بحثی پیرامون بهای نفت
تنها در زمین های مزروعی وساختمانی نیست كه بخشی از سود فوق العاده به بهره زمین بدل می شود. هر جا كه ممكن باشد كسانی منابع و نیروهای طبیعت را به انحصارخویش درآورند و از این راه سود فوق العاده ای كسب كنند این سود به بهره زمین تبدیل شده، به كسی تعلق می گیرد كه "مالكیت" آن نیروی طبیعی را بدست آورده و انحصار خود را بر آن برقرار كرده است.
ماركس در "كاپیتال" برای آنكه نشان دهد كه بهره زمین به اراضی كشاورزی اختصاص ندارد مثالی می زند كه در زمان ما به موضوع روز بدل شده است: مثال انرژی. در این مثال- كه حكایت از نبوغ ماركس و توجه او به اساسی ترین و گرهی ترین مسائل می كند- ماركس یك سرمایه دار صنعتی را در نظر می گیرد كه برای بكار انداختن ماشین آلات صنعتی از نیروی آبشار استفاده می كند در حالی كه سایر سرمایه داران از ماشین بخار استفاده می كنند. نیروی آبشار انرژی ارزانتری در اختیار سرمایه دار مزبور می گذارد و به او امكان می دهد كه بهای انفرادی كالای خود را پائین آورد و در قیاس با بهای اجتماعی كالا كه اكثریت صنایع تعیین می كنند سود فوق العاده بدست آورد. آبشار چنان نیروی طبیعی نیست كه همه جا موجود باشد، همه نمی توانند از آن استفاده كنند. پس آن را می توان به انحصار درآورد. مثلا" مالك زمینی كه آبشار در آن قرارگرفته می تواند بنا به وضع حقوقی خویش "صاحب" آبشار شناخته شود. در این صورت سود فوق العاده ای كه بر اثر استفاده از انرژی آبشار پدید آمده به بهره زمین "بهره آبشار" تبدیل شده و به صاحب زمین (آبشار) تعلق خواهد گرفت.(1)
نظیر همین است در مورد معادن كه مرغوبیت جنس و هزینه تولید، هزینه حمل به بازار فروش در آن ها بسیار متفاوت است. از آنجا كه در زمان ما موضوع بهای نفت و مواد انرژی زا به مسئله حادی بدل شده و كشور ما به عنوان یك كشور نفت خیز در این مسئله به طور همه جانبه ای درگیر و ذینفع است، ما می كوشیم این موضوع را از دریچه اقتصاد سیاسی ماركسیستی تحلیل كنیم.
البته موضوع بهای نفت در زمان ما به طور ناگسستنی با سرمایه داری انحصاری و كنترل دولتی انحصاری معاصر مربوط است و لذا تشكیل بهره زمین در آن با آنچه كه در شرایط رقابت آزاد سرمایه داران در صفحات پیش گفتیم تفاوت دارد. ولی این تفاوت در ماهیت تشكیل بهره نیست، بلكه در چگونگی كنترل تقسیم و توزیع آنست - كه به جای اینكه به صاحب معدن برسد به انحصارات امپریالیستی می رسد. در زیر كوشش می كنیم این موضوع را تا حد مقدور به زبان ساده بیان كنیم.

الف - چگونگی تشكیل قیمت نفت
همچنان كه در مورد محصولات كشاورزی گفتیم بهای مواد معدنی نیز قاعدتا" باید برمبنای بدترین شرایط و گرانترین هزینه تولید تعیین شود. اگر مثلا" سه معدن نفتی كشف شده: الف، ب، پ داشته باشیم كه هزینه تولید و حمل به بازار به ترتیب در معدن الف كمتر از ب و در معدن ب كمتر از پ باشد، زمانی كه محصول هر سه معدن در بازار مورد نیاز باشد بهای تولید نفت در معدن پ كه در نامساعدترین شرایط قراردارد قیمت بازار را تعیین خواهد كرد و سرمایه دارانی كه در معادن الف و ب سرمایه گذاری كرده اند هر یك از سود فوق العاده ای (الف بیشتر از ب) برخوردار خواهند شد كه در شرایط سرمایه داری و وجود مالكیت خصوصی بر زمین تغییر سیما داده به صورت بهره زمین در می آید و به مالك معدن تعلق می گیرد.(2) ممكن است بر اثر اكتشاف نوین و با اختراع وسائل مدرن تر استخراج و تكنولوژی بهتر بهره برداری معدن جدید ت پیدا شود كه هزینه تولید در آن پائین تراست و یا آسان تر و ارزان تر به بازار می رسد. در این صورت اگر محصول هر چهارمعدن الف تا ت مورد نیاز بازار باشد بهای تولید معدن پ همچنان پایه قیمت بازار خواهد بود و سایر معادن بهره خواهند داد و اگر با بهره برداری از معدن ت دیگر نیازی به محصول معدن پ نباشد، این معدن تعطیل شده و بهای تولید معدن ب - كه اینك بدترین و نامساعدترین معدن است- قیمت بازار را تعیین خواهد كرد.
در جهان كنونی معادن كشف شده نفت در كشورهای سرمایه داری به طور ناموزونی در كره زمین پراكنده است و هزینه تولید در آن ها بسیار متفاوت است. محصول این معادن پراكنده به طور عمده در سه بازار اصلی جهان سرمایه داری: ایالات متحده آمریكا، اروپای باختری و ژاپن مصرف می شود. اگر قانون تشكیل قیمت محصولات معدنی به طور عادی یعنی بدون برخورد به مانعی عمل كند، قاعدتا" باید بهای نفت در هر یك از بازارها از روی گران ترین نفتی كه در آن بازار مصرف می شود تعیین گردد و معادنی كه نفت را با هزینه تولید كمتری به آن بازار می رسانند از سود فوق العاده ای برخوردار شوند كه بنا به قوانین اقتصاد سیاسی سرمایه داری باید به صورت بهره زمین به صاحبان معدن تعلق گیرد.
تا آغاز دهه 70 معادن عمده نفت كه در جهان سرمایه داری مورد بهره برداری قرار می گرفت عبارت بود از معادن ایالات متحده آمریكا، معادن كانادا، معادن آمریكای لاتین (به طورعمده ونزوئلا) ، معادن خلیج فارس، معادن شمال افریقا، معادن خاوردور (به طور عمده اندونزی) . در آغاز دهه 70 دو منبع جدید نفت كشف شد و بهره برداری از آن آغاز شد كه عبارت بود از معادن آلاسكا و معادن دریای شمال. هزینه تولید در معادن بسیار متفاوت بود و همچنین هزینه حمل آن ها به بازارهای مصرف نیز بسیار تفاوت داشت. به جدول توجه كنید:


هزینه فنی تولید نفت خام در پایان سال 1369 در سر چاه

                هرتن به دلار     هربشكه به سنت آمریكائی
نفت ایران         0,84                     14
تكزاس              8                        1,17   
ونزوئلا             2,8                     40
اندونزی           1,75  تا 7         25 تا 100 سنت
(بسته به میدان های نفتی)
نفت دریای شمال     28                     400  (پیش بینی)
 

چنان كه از جدول فوق می بینید هزینه فنی تولید نفت ایران در سر چاه هشت بار كمتر از چاه های نفت تكزاس (پر محصول ترین چاه های نفت آمریكا) و حدود سی بار كمتر از هزینه پیش بینی شده نفت دریای شمال است. (وقتی نفت دریای شمال و نفت از منابع جدید آلاسكا به بازار آمد، معلوم شد كه هزینه واقعی به مراتب بیش از اینهاست).
علت این تفاوت هزینه دو تاست: محصول دهی چاه ها كه یك نعمت طبیعی است، تفاوت در سطح دستمزدها كه یك عامل اجتماعی است.
تولید متوسط هر چاه در ایالات متحده آمریكا 18 بارل در روز است.(3) اما در ایران 15479 بارل ، در عربستان سعودی 10 هزار بارل و در ونزوئلا 182 بارل است. یعنی هر چاه نفت در ایران روزانه 860 برابر یك چاه متوسط آمریكا نفت می دهد.
از طرف دیگر سطح دستمزدها در ایران 8 تا 10 بار نازل تر از آمریكاست در نتیجه با وجود اینكه در معادن نفتی آمریكا سرمایه گذاری عظیمی شده و از وسائل تولیدی مدرن تری استفاده می شود كه بارآوری كار را بالا می برد، نفت ایران 8 بار ارزان تر از، ارزانترین معادن آمریكا تمام می شود.
آنچه در جدول آوردیم تنها هزینه فنی تولید است. سایر هزینه ها نیز به همین نسبت دركشورهای "جهان سوم" و كشورهای پیشرفته سرمایه داری تفاوت دارد.
بازارهای اصلی مصرف چنان كه گفتیم سه تاست: ایالات متحده آمریكا، ژاپن، اروپای باختری. هزینه حمل نفت ازمنابع تولید به بازارهای مصرف، بسته به دور و نزدیكی و بسته به نوع وسیله نقلیه دارد و تقریبا" به شرح زیر است:

هزینه حمل هرتن نفت به دلار - درسال 1969
هزینه حمل ازچاه های تكزاس به بنادر شرقی آمریكا              5
هزینه حمل ازچاه های خلیج فارس به بنادر شرقی آمریكا         6
هزینه حمل از چاه های ونزوئلا به بنادر شرقی آمریكا         5/1
هزینه حمل ازچاه های خلیج فارس به روتردام (هلند)          4/1
هزینه حمل از ونزوئلا به روتردام                                5/2
هزینه حمل به نسبت تكامل صنعت كشتی سازی و ساختمان نفتكش های با ظرفیت بزرگ بسیار كاهش می باید. ولی به هر صورت تناسب میان فاصله ها باقی است و لذا تفاوت در هزینه های حمل نیز با كم و بیش اختلاف باقی می ماند.

ب - رقابت نفت با سایر مواد انرژی زا
حالتی كه بیان كردیم، حالتی فرضی است كه در آن نفت به عنوان تنها منبع تولید كننده انرژی در نظر گرفته شده و فقط بارآوری معادن نفت و موقعیت آن ها نسبت به بازارهای مصرف مقایسه شده است. اما نفت تنها ماده انرژی زا نیست . در بازار جهان سرمایه داری مواد دیگر انرژی زا وجود دارند كه با نفت رقابت می كنند. از جمله زغال، گاز، سوخت اتمی و انواع سوخت های دیگر.
كشورهای سرمایه داری به دلایل مختلف سیاسی و اقتصادی مایل نیستند همه مصرف انرژی خود را با واردات نفت تامین كنند و لذا از سوخت های دیگر و از جمله زغال سنگ داخل كشور استفاده می كنند در حالی كه زغال سنگ در حال حاضر ا زگرانترین مواد انرژی زاست. مثلا" در سال 1969 در آلمان باختری هر تن زغال سنگ از معدن پر محصول، به بهای 38 دلار تمام می شد و از آنجا كه زغال در قیاس با نفت حرارت كمتری تولید می كند (حرارت حاصل از سوختن هر تن نفت 5/1 برابر حرارت حاصل از سوختن یك تن زغال است) مانند این است كه هرتن نفت 4 دلار تمام شده باشد.
به علاوه در كشورهای سرمایه داری پژوهش برای تولید انواع سوخت مایع جانشین نفت نظیر سوخت مایع سنتتیك حاصل از زغال سنگ ، و یا سوخت حاصل از شن های آغشته به نفت انجام می گیرد و تولید صنعتی آن ها- ولو به مقیاس كم- وجود دارد. بهای این سوخت ها به مقیاس غیرقابل قیاسی گران تر از نفت است. بر اساس قیمت های سال 1969 سوخت های سنتتیك حاصل از زغال هر تن 60 تا 180 دلار تمام می شود. سوخت حاصل از شن های آغشته به نفت حدود تنی 100 دلار. انرژی حاصل از اتم نیز معادل نفت تنی 100 دلار بیشتر است.
اینك بازار مصرف آلمان باختری را در نظر می گیریم. این بازار مصرف، انرژی خود را از چند منبع می گیرد: نفت، گاز، زغال، انرژی آبی، انرژی اتمی. اگر دخالت سایر عوامل وجود نمی داشت منطقا" انرژی این بازار می بایست برمبنای گرانترین منبع تعیین شود و همه منابع انرژی ارزانتر از سود فوق العاده برخوردار گردند. و این سود فوق العاده – از آنجا كه مربوط به بارآوری كار یكسان انسانی در شرایط متفاوت طبیعی است- به مردمی كه معدن پر محصول از آن آنهاست، پرداخت گردد.
در این صورت آلمان باختری می بایست یا معادن زغال سنگ و سایر منابع انرژی پر هزینه خود را به طور كامل تعطیل كند و یا اگر از آن ها استفاده می كند سایر منابع انرژی را با آن بسنجد و بابت هر تن نفت خام در سال 1969 لااقل به اندازه هزینه زغال سنگ داخلی، یعنی تنی 54 دلار بپردازد. و اگر فرض كنیم كه نفت ایران به طور كامل ملی بود و شركت ملی نفت ایران، نفت خام را استخراج كرده به بنادر آلمان می رسانید می بایست از هرتن نفت حدود 49 دلار سود بردارد. (چرا كه نفت ایران می توانست به بهای هر تن 5/5 دلار به بنادر آلمان برسد) این سود به طور عمده سود فوق العاده می بود كه حاصل دهی فراوان چاه های نفت و ارزانی سطح دستمزدها در ایران بوده و در معنای اقتصادی بهره تفضیلی و انحصاری معادن ایران است و به مردم ایران تعلق دارد.
اما در واقع امر منظره بازار نفت با آنچه گه گفتیم تفاوت ماهوی دارد. در همان سال 1969 آلمان باختری هر تن نفت را به 54 دلار (كه معادل زغال سنگ همان كشور بود) نمی خرید، بلكه فقط به 24 دلار می خرید. و به دولت ایران نیز از هر تن نفت 49 دلار نمی رسید، بلكه فقط و فقط 6/5 دلار می رسید.
تمام گره مسئله نفت در اینجاست كه سرمایه داری امپریالیستی بین المللی با چه مكانیسمی عمل می كند كه ضمن مراعات قوانین عینی اقتصاد سیاسی (كه هیچكس قادر به نقض آن ها نیست) بهای نفت تولیدی در كشورهای جهان سوم را حتی پائین تر از زغال سنگ تولیدی در كشورهای پیشرفته نگاه می دارد و چگونه سود فوق العاده ای را كه قاعدتا" می بایست نصیب كشورهای نفت خیز شود، از آن ها می گیرد و این سود فوق العاده را ازچه طریقی وبه چه كسانی می رساند.

پ - مكانیسم غارت كشورهای نفت خیز و تقسیم سود فوق العاده نفت میان بزرگترین انحصارات امپریالیستی
محاسباتی كه ما تاكنون درباره بهای نفت و رقابت آن با سایر مواد انرژی كردیم، برای دادن تصوری بود از این كه اگر بازار سرمایه داری جهانی در دست انحصارات امپریالیستی نمی بود، اگر كنترل انحصاری - دولتی سرمایه داری معاصر وجود نمی داشت، و اگر كشورهای نفت خیز خود به طور كامل مالك نفت و صنایع نفت خویش بوده و آن را در بازارهای سرمایه داری می فروختند، چه وضعی ممكن بود پدید آید؟(4)
اما هیچكدام از این اگرها در واقعیت خارج وجود ندارد. كشورهای نفت خیز هرگز در گذشته نفت خود را به طور مستقل وارد بازارهای سرمایه داری نكرده و با حقوق برابر نفروخته اند. معادن پر محصول این كشورها همواره بر اساس قراردادهای امتیازی از طرف انحصارات امپریالیستی استخراج و به بازارهای جهانی فروخته شده و با وجود تغییراتی كه در سال های اخیر در مناسبات كشورهای نفت خیز و انحصارات نفتی پدید آمده هنوز این سلطه امتیازی در بخش عمده منابع نفتی باقی است. بازار مصرف سرمایه داری جهانی نیز در كنترل انحصارهای امپریالیستی است و با شیوه های بغرنج سرمایه داری انحصاری - دولتی معاصر هدایت و كنترل می شود.
اینك باید دید بر اثر سلطه انحصارات امپریالیستی و سرمایه داری انحصاری- دولتی سود فوق العاده ای كه از فروش نفت منابع پر محصول و غنی در رقابت با منابع فقیر نفت و در رقابت با سایر منابع انرژی زا حاصل می شود بكجا می رود و بدست چه كسی و یا چه كسانی می رسد.
در پاسخ این پرسش قبل از همه پای انحصارات امپریالیستی عضو كارتل بین المللی به میان می آید كه منابع نفتی كشورهای نفت خیز و بازار جهانی حمل و تصفیه و توزیع نفت را در دست دارند. معمولا" این تصور وجود دارد كه گویا تمام سود فوق العاده را این انحصارات تصاحب می كنند. در حالی كه مسئله به مراتب بغرنج تر از این است. البته انحصارات عضو كارتل سهم شیر و لقمه چرب را از این سود به خود اختصاص می دهند. اما سایر انحصارات امپریالیستی نیز چنان بی دست و پا نیستند كه آرام بنشینند و سهم خود را از این غارت عظیم طلب نكنند. مكانیسم تنظیم انحصاری- دولتی بازار سرمایه داری جهانی چنان است كه اگر انحصارات امپریالیستی نفت از غارت كشورهای نفت خیز بزرگترین سهم را می برند و در این غارت نقش مستقیم دارند، اما سود فوق العاده حاصل از غارت منابع نفتی پر حاصل كشورهای نفت خیز میان همه انحصارات امپریالیستی- چه نفتی و چه غیرنفتی- و میان همه كشورهای امپریالیستی - چه صاحب امتیاز نفت و چه محروم از امتیاز- تقسیم می شود و هر یك سهمی كم یا بیش از این غارت می برند. به دیگر سخن سرمایه داری انحصاری- دولتی بین المللی در مجموع خویش در این غارت شریك بوده و به تشدید و ادامه آن علاقمند است.
اینك كوشش می كنیم كه این مكانیسم بغرنج جهانی را تا حد مقدور به زبان ساده توضیح دهیم. این مكانیسم بغرنج از دو بازار تشكیل می شود: 1- بازار خرید نفت خام از كشورهای نفت خیز 2- بازار فروش فرآورده های نفتی در بازار كشورهای سرمایه داری پیشرفته. بغرنجی مكانیسم از اینجاست كه هیچیك از این بازارها عادی نیست. هردو غیرعادی و مصنوعی است و به شدت تحت كنترل سرمایه داری انحصاری- دولتی قراردارد. و دیگر اینكه این دو بازار كه مكانیسم واحدی را تشكیل می دهند عملا" و با استفاده از اهرم های غیراقتصادی از هم جدا شده اند.

راه توده 219 20.04.2009


(1) ماركس - "كاپیتال" جلدسوم. فصل 38 (درمجموعه آثار ماركس و انگلس بزبان روسی به جلد 25 بخش2، به صفحات 190-199 مراجعه كنید"
(2) درایران برای بهره برداری از معادن 4 تا 5 درصد محصول استخراج شده را حقوق دولتی می پردازندو 3% محصول را بابت بهره مالكانه به مالك زمین.
(3) بارل یا بشكه واحد حجم است برابر 159 لیتر
(4) بدون تردید این محاسبات كاملا" تقریبی وتخمینی است. بعلاوه فقط یك بازار مصرف(آلمان غربی) ویك منبع تولید(ایران) مبنای محاسبه قرارگرفته درحالیكه وضع بازارهای مصرف ومنابع تولید باهم تفاوت دارد. با اینحال محاسبات فوق ازنقطه نظر ایجاد تصود روشن و واقعی از مسئله نفت بحد كافی دقیق است.
 

بازگشت