راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

امپریالیسم بالاترین مرحله سرمایه داری
بحران سرمایه داری
ریشه ها و پیوندها
نوشته لنین- ترجمه محمد پورهرمزان
(8)

 

5- تقسیم جهان میان گروهبندی های سرمایه داران
گروه بندی های انحصاری سرمایه داران یعنی کارتل ها، سندیکاها و تراست ها پیش از هر چیز بازار داخلی را میان خود تقسیم می کنند و تولید و کشور را به تصاحب کم و بیش کامل خود در می آورند، ولی در نظام سرمایه داری بازار داخلی ناگزیر به بازار خارجی مربوط است. سرمایه داری دیر زمانیست که بازار جهانی بوجود آورده است. همروند با افزایش صدور سرمایه و گسترش انواع گوناگون روابط خارجی و مستعمراتی و توسعه "مناطق نفوذ" گروه بندی های انحصاری کلان، کار"طبعا" به توافق جهانی میان آنان و تشکیل کارتل های بین المللی کشیده شد.
• این مرحله تازه ایست از تراکم جهانی سرمایه و تولید و آنهم به مراتب بالاتر از مراحل پیشین. حال ببینیم این ابر انحصار چگونه پدید می آید. صنعت برق برای موفقیت های امروزین تکنیک و نیز برای سرمایه داری پایان قرن نوزدهم و آغاز قرن بیستم شاخص ترین نشانگرست. و اما این صنعت در دو کشور از پیشرفته ترین کشورهای سرمایه داری جدید یعنی درایالات متحده و آلمان از همه جا بیشتر ترقی کرده است. در آلمان بحران سال 1900 در گسترش روند تراکم در این رشته، تاثیر بخصوص شدید داشت. بانکها که آن زمان دیگر به حد کافی با صنایع جوش خورده بودند، هنگام این بحران، نابودی موسسات نسبتا کوچک و بلع آنها توسط موسسات بزرگ را بحد اعلی تسریع کردند. یایدلس می نویسد: "بانکها درست همان موسساتی را که بیش از همه به کمک آنها نیاز داشتند از این کمک محروم می کردند و بدینسان نخست صعود سرگیجه آور و سپس سقوط چاره ناپذیر شرکتهایی را که پیوند شان با بانکها بحد کافی استوار نبود، موجب می شدند(1).
• در نتیجه این امر روند تراکم پس از سال 1900 با گام های بلند به پیش رفت. تا سال 1900 در صنعت برق هشت یا هفت"گروه" وجود داشتند که هر یک از چند شرکت متشکل بود(تعداد آنها جمعا به 28 شرکت میرسید) و پشت سر هر یک از آنها از 2 تا 11 بانک ایستاده بودند.مقارن سالهای 1908 -1912 همه این گروهها در 2 یا یک گروه ادغام شدند.
• اینک چگونگی این روند:

• گروه های موجود در صنعت برق
• (تا پیش از سال 1900)
• فلتن ( Pelten) لامـه یـر اونیون زیکمس وهالسکه شوکرت برگمان کومرKummer (Berg mann (schuckert) (Halske) A.E.G(Lahmeyer)و گیوم و شرکاء
• فلتن و لامه یر (شرکت ژنرال زیمنس و هالسکه برگمان درسال 1900
• اکلتریک ) – شوکرت ورشکست شد
• (مقارن سال 1912)
• زیمنس وهالسکه – شوکرت
• (شرکت ژنرال الکتریک)
• ("همکاری" نزدیک از سال 1908)
• شرکت مشهورG . E . A (شرکت ژنرال الکتریک) که بدینسان گسترش پذیرفته، اکنون بر 175-200 شرکت تسلط دارد(از طریق سیستم "مشارکت") و جمعا سرمایه ای نزدیک به ـــــــ میلیارد مارک در حیطه اختیار آنست. تعداد نمایندگی های مستقیم آن فقط در خارجه 34 واز آن جمله 12 شرکت سهامی در بیش از 10 کشورست. حتی مطابق حساب سال 1904، سرمایه هایی که توسط صنعت برق آلمان در کشورهای خارجه بکار انداخته شده بود به 233 میلیون مارک میرسید که 62 میلیون آن درروسیه بود. نیازی به گفتن نیست که "شرکت ژنرال الکتریک موسسه "فراگیر" غول آسایی است که محصولات بسیار متنوعی از سیم وعایق های برق گپرفته تا اتومبیل وهواپیما تولید می کند و تنها تعداد شرکتهای تولید بزرگ صنعتی آن به 16 میرسد.
• ولی روند تراکم در اروپا درعین حال بخش ناگستنی تراکم در آمریکا بود. وضع بدین قرار بود:

• کمپانی جنرال الکتریــک (General Electric co. )
• آمریکا کمپانی تومپسون – هوستون کمپانی ادیسن شرکتی بنام
• یک شرکت برای اروپــــــــا "کمپانی فرانسوی ادیســن"
• تاسیس می کند. برای اروپا تاسیس می کند که
• پروانه های اختراعات را در
• اختیار کمپانی آلمانی می گذارد.


• آلمان شرکت برق اونیون "شرکت ژنرال الکتریک"
• ( G . E . A )
• "شرکت ژنرال الکتریک " ( G . E . A )
• بدینسان دو "قدرت" برق پدید آمد. هاینیگ (Heinig)ضمن مقاله ای تحت عنوان " راه تراست برق" می نویسد:"در جهان شرکت های برق دیگری که از این دو بکلی مستقل باشند، وجود ندارند". ارقام زیر در باره میزان گردش کالا و حجم موسسات هر دو "تراست" تصوری، اگر چه بسیار ناقص، بدست میدهد:
• سال گردش تعداد سودخالص
• کالا کارمنــدان (به میلیون مــارک)
• آمریکا: کمپانی جنرال
• الکتریک ( G . E . A ) 1907 252 28000 35،4
• 1910 298 32000 45،6
• ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
• آلمان : "شرکت ژنرال
• الکتریک ( G . E . A ) 1907 216 20700 14،5
• 1911 362 60800 21،7

• آری، در سال 1907 میان تراست آمریکایی و تراست آلمانی قرار دادی در باره تقسیم جهان بسته می شود. رقابت از میان می رود. "کمپانی جنرال الکتریک" ( G . E . A ) ایالات متحده و کانادا را "دریافت میدارد" و آلمان، اتریش، روسیه، هلند، دانمارک،سویس، ترکیه و بالکان "نصیب"" شرکت ژنرال الکتریک"( G . E . A ) می شود. قراردادهای خاص هم – البته سری- درباره "شرکتهای دختر" ی بسته شد که در رشته های جدید صنایع و در کشورهای "تازه" وهنوزرسما تقسیم نشده، نفوذ می کردند، به کار مبادله اختراعات و تبادل تجربه پرداخته شد(2).
• خود بخود پیداست که رقابت با چنین تراست جهانی عملا یکتایی که معادل چند میلیارد سرمایه در حیطه اختیار آنست و در اقطار عالم "شعبه ها"، نمایندگی ها، آژانس ها، ارتباطات وغیره برای خود دارد، چه اندازه دشوارست. ولی تقسیم جهان میان دو تراست نیرومند البته تقسیم مجدد آنرا، در صورت تغییر تناسب نیروها- به سبب ناموزونی رشد، جنگ ها، شکست ها و غیره،- منتفی نمی سازد.
• صنعت نفت نمونه آموزنده تلاش برای این تقسیم مجدد و مبارزه بر سر تقسیم مجددست.
• یایدلس درسال 1905 نوشت: بازار جهانی نفت هنوز هم میان دو گروه مالی بزرگ یعنی "تراست نفت" آمریکایی رکفلر( Standard) و صاحبان نفت باکو در روسیه : رتشیلد( Rothschild) و نوبل (Nobel )، تقسیم شده است. هر دو گروه با هم ارتباط محکم دارند، ولی اکنون چند سال است که موقعیت انحصاری آنها را پنج دشمن تهدید می کند(3):1) بته کشیدن منابع نفت آمریکا،2) رفابت شرکت مانتاشف در باکو، 3) منابع نفت در اتریش و 4)در رمانی، 5) منابع نفت ماورآ اقیانوس، خاصه در مستعمرات هلند(شرکتهای بسیار ثروتمند ساموئل و شل که با سرمایه انگلیس نیز مربوطند). سه گروه موسسات اخیر با بانکهای بزرگ آلمان و در راس آنها موسسه کلان " دویچه بانک" مربوطند. این بانکها بطور مستقل و طبق برنامه منظم صنعت نفت را مثلا در رمانی گسترش داده اند تا"برای خود" نقطه اتکا داشته باشند. در سال 1907 میزان سرمایه های خارجی در صنعت نفت رمانی به 185 میلیون فرانک میرسید که 74 میلیون آن سرمایه خارجی بود(4).
• مبارزه ای آغاز شد که در نشریات اقتصادی مبارزه بر سر"تقسیم جهان" نامیده می شود. از یکسو"تراست نفت" رکفلربرای قبضه کردن همه نفت در دست خود، یک "شرکت دختر" درخود هلند تاسیس کرد و به خرید منابع نفت هند، هلند پرداخت تا بدینوسیله بر دشمن عمده خود یعنی تراست هلندی – انگلیسی "شل" ضربت بزند.از سوی دیگر "دویچه بانک" و دیگر بانکهای برلن سعی داشتند رمانی را "برای خود" خفظ کنند "و آنرا با روسیه علیه رکفلر متحد سازند. رکفلر سرمایه بمراتب بیشتر و یک سازمان عالی برای حمل نفت و رساندن آن به مصرف کنندگان، داشت. چنین مبارزه ای ناچارمی بایست به شکست کامل "دویچه بانک" بیانجامد و در سال 1907 کار به همین جا هم انجامیدوبرای "دویچه بانک" راه دیگری نمایند جز آنکه یا با تحمل میلیون ها زیان از "منافع نفتی" خود چشم بپوشد و یا به تبعیت تن در دهد. راه اخیر را برگزیدند و قراردادی با "تراست نفت" بستند که بحال"دویچه بانک" بسیار نامساعد بود.
• به موجب این قرارداد"دویچه بانک" "متعهد می شد" به هیچ اقدامی بزیان منافع آمریکایی، دست نزند، ولی ضمنا پیش بینی شده بود که اگر در آلمان قانونی در باره انحصار دولتی نفت بتصویب رسد، قرارداداعتبار خود را از دست بدهد.
• آنگاه "کمدی نفت" آغاز می شود. فن گوینر(von Gwinner)، مدیر"دویچه بانک" و یکی از سلاطین مالی آلمان، از طریق منشی خصوصی خود اشتائوس(Staus) تبلیغاتی بسود برقراری انحصار نفت براه می اندازد. تمام دستگاه عظیم این بزرگترین بانک برلن و تمام "ارتباطات" وسیعش بکار می افتد، فریاد "میهن پرستانه" جراید علیه "یوغ" تراست آمریکایی به آسمان میرود و مجلس رایشتاگ روز 15 مارس سال 1911 تقریبا باتفاق آراء قطعنامه ای صادر می کند که در آن دولت به تنظیم طرحی برای برقراری انحصار نفت دعوت می شود. دولت نیز دو دستی به این اندیشه "مقبول عامه" می چسبد و "دویچه بانک" که می خواست طرف آمریکایی خود را گول بزند و از طریق برقراری انحصار دولتی، امور خود را بهبود بخشد، دراین بازی برنده بنظر میرسد. سلاطین آلمانی نفت سودهای کلانی برای خود پیش بینی می کردند که میبایست از سودهای صاحبان کارخانه های قند روسیه دست کم نداشته باشد......ولی اولا میان بانکهای بزرگ آلمان بر سر تقسیم غنیمت نزاع افتاد و "شرکت خریدبروات" پرده از روی اغراض سود ورزانه"دویچه بانک" برداشت، ثانیا دولت از مبارزه با رکفلر بیمناک شد، زیرا این مطلب که آلمان بتواند از طریق دیگری جز او نفت دریافت دارد، بسیار مورد تردید بود(بارآوری رمانی زیاد نیست)، ثالثا درسال 1913 یک اعتبار یک میلیاردی برای تدارک جنگی آلمان رسید."تراست نفت" رکفلر تا اینجا از مبارزه پیروز درآمد.
• مجله "بانک" چاپ برلن بدین مناسبت نوشت که آلمان فقط در صورت برقراری انحصار نیروی برق و تبدیل نیروی آب به برق ارزان، توان مبارزه علیه"تراست نفت" را خواهد داشت. و سپس افزود که ولی "انحصار برق زمانی عملی خواهد بود که تولید کنندگان بدان نیازمند باشند یعنی زمانی که صنعت برق در آستان ورشکست بزرگ بعدی قرارگرفته باشد و نیرگاه های غول آسا و گران قیمت برق که اکنون همه جا توسط "کنسرن ها"ی خصوصی صنعت برق احداث میشود و این "کنسرن ها"، هم اکنون برای اداره آنها انحصارهای جداگانه معینی از شهرها و دولتهای مربوطه دریافت میدارند، قادر به کار سود آور نباشند. آنگاه بناچار باید نیروی آب را بکار انداخت، ولی نیروی آب را نمی شود به حساب دولت به برق ارزان تبدیل کرد،بلکه باز هم باید آنرا به یک "انحصار خصوصی تحت کنترل دولت" سپرد، زیرا صنایع خصوصی، هم اکنون یک سلسه قرارداد معامله منعقد ساخته پاداشهای کلان برای خود تضمین کرده اند....... در مورد انحصار پطاس وضع براین منوال بود، در مورد انحصار نفت وضع بر این منوال است و در مورد انحصار برق نیز وضع بر این منوال خواهد بود. وقت آن است سوسیالیست های دولتی ما که فروغ اصول فریبا چشمانشان را خیره کرده است، سرانجام دریابند که انحصارها در آلمان هیچگاه هدف و مقصودشان این نبوده است که به مصرف کنندگان سودی برسانند یا دست کم بخشی از سود کارفرمایی را به دولت واگذارند، بلکه همیشه فقط در پی آن بوده اند که صنایع خصوصی در حال ورشکستگی را به خرج دولت شفا بخشند(5).
• اینها اعترافات ارزنده ایست که اقتصاددانان بورژوای آلمان بدان مجبور شده اند، در اینجا ما بروشنی می بینیم که در دوران سرمایه مالی چگونه انحصارهای خصوصی و دولتی با هم درمی آمیزند و چگونه هر دوی آنها عملا فقط حلقاتی از مبارزه امپریالیستی میان انحصارگران کلان را بر سر تقسیم جهان تشکیل می دهند.
• در رشته کشتی رانی بازرگانی نیز گسترش عظیم دامنه تراکم همینگونه به تقسیم جهان انجامید. در آلمان دو شرکت کلان"هامبورگ- آمریکا" و "نورددویچه للوید"( "Nord –Deutsche Lloyd") هر یک با سرمایه 200 میلیون مارک(سهام و اوراق قرضه) و با کشتی هایی به بهای 185-189 میلیون مارک، پدید آمد. از سوی دیگر روز اول ژانویه سال 1903 در آمریکا یک "کمپانی بین المللی بازرگانی دریایی" یا باصطلاح تراست مرگان که 9 شرکت بارزگانی آمریکایی و انگلیسی را با سرمایه ای به میزان 120 میلیون دلار(معدل 480 میلیون مارک) در بر دارد، تشکیل شد. همان سال 1903 میان نره غول های آلمانی و این تراست آمریکایی- انگلیسی قرار دادی در باره تقسیم جهان در پیوند با تقسیم سود، بسته شد. شرکتهای آلمان از رقابت در کار حمل و نقل میان انگلیسی و آمریکا چشم پوشیدند. دقیقا معلوم کردند که کدام بنادر به کدامیک از آنان "سپرده می شود". یک کمیته مشترک کنترل تشکیل شد وغیره. قرارداد برای مدت 20 سال و با قید این احتیاط که در صورت جنگ اعتبار خود را از دست خواهد داد، منعقد گردید(6).
• تاریخچه تکامل بین المللی ریل نیز بسیار آموزنده است. درسال 1884 که امور صنعتی با رکود بسیار شدید روبرو بود، کارخانه های ریل سازی انگلیس و بلژیک و آلمان برای نخستین بار درصدد تاسیس چنین کارتلی برآمدند. قرار گذاشتند که در بازار داخلی کشورهای امضا کننده قرارداد از رقابت با یکدیگر خودداری ورزند و بازارهای خارجی را به نسبت زیرین میان خود تقسیم کنند: انگلیس-66 درصد، آلمان- 27 درصد و بلژیک 7درصد. هندوستان تمام و کمال به انگلیس سپرده شد. علیه یک شرکت انگلیسی که از قرار داد خارج مانده بود، جنگ مشترکی انجام گرفت که هزینه آن به نسبت معین از محل فروش های مشترک تامین می شد. ولی این کارتل در سال 1886 که دو شرکت انگلیسی از آن خارج شدند، فرو پاشید، شایان ذکر است که درادوار بعدی اعتلای صنعتی، حصول توافق میسر نگردید.
• در آغاز سال 1904 در آلمان یک سندیکای فولاد تاسیس شد. در نوامبر سال 1904 کارتل بین المللی ریل تجدید شد و کشورهای عضو به نسبت های زیرین در آن شرکت داشتند: انگلیس- 53،5 درصد، آلمان-28،83 درصد، بلژیک- 17،67درصد. سپس فرانسه به نسبت 4،8 درصد درسال اول، 5،8 درصد در سال دوم و 6،4 درصد درسال سوم بدان پیوست و درنتیجه جمع نسبت ها از صددرصد فزونتر شد و نسبت های 104،8 و غیره پدید آمد. در سال 1905 "تراست فولاد ایالات متحده"(United States Steel corporation) و سپس اتریش و اسپانیا به کارتل پیوستند. فوگلشتین در سال 1910 نوشت: "درحال حاضر تقسیم کره زمین بپایان رسیده است و مصرف کنندگان بزرگ آنکه منافع آنان درنظر گرفته شده باشد،- می توانند به کردار شاعر دروراء ابرها عرض ژوپیتر را سیر کنند"(7).
• موسسات دیگری را که باید یاد آور شویم عبارتند از سندیکای بین المللی روی که درسال 1909 تاسیس شد و میزان تولید را میان پنج گروه کارخانه یعنی کارخانه های آلمانی، بلژیکی، فرانسوی، اسپانیایی و انگلیسی، بدقت تقسیم کرد، سپس تراست بین المللی باروت که به گفته لیفمان"اتحاد محکم کاملا مدرنی از مجموع کارخانه های مواد منفجره آلمان است که بعدها باتفاق کارخانه های دینامیت سازی فرانسه و آمریکا که آنها نیز بهمین طریق سازمان یافته بودند، باصطلاح سراسر جهان را میان خود تقسیم کردند(8).
• طبق محاسبه لیفمان درسال 1897 نزدیک به 40 کارتل بین المللی با شرکت آلمان وجود داشت، ولی درسال 1910 این رقم تقربیا به 100 رسید.
• برخی از نگارندگان بورژوایی( که اکنون ک.کائوتسکی نیز پس از خیانت کامل به نظریات مارکسیستی خود، مثلا به نظریات سال 1909 خود، بدانها پیوسته است)اظهار عقیده می کردند که کارتل های بین المللی که یکی از چشمگیرترین مظاهر بین المللی شدن سرمایه هستند، امکان برقراری صلح میان خلق ها را در نظام سرمایه داری نوید میدهند. این عقیده از لحاظ تئوریک بکلی پوچ و از لحاظ پراتیک سفسطه و شیوه ناپاک دفاع از بدترین اپورتونیسم است. کارتل های بین المللی نشان می دهند که انحصارات سرمایه داری اکنون چه اندازه گسترش یافته اند و مبارزه میان گروهبندیهای سرمایه داران بر سر چیست. نکته اخیر مهمترین نکته است. مفهوم تاریخی و اقتصادی جریانی که اکنون می گذرد، فقط با توجه بدین نکته بر ما روشن خواهد شد، زیرا شکل مبارزه می تواند تغییر کند و بعلل گوناگونی که جنبه نسبتا فرعی و گذرا دارند، پیوسته تغییر هم می کند، ولی ماهیت مبارزه و محتوی طبقاتی آن تا زمانی که طبقات وجود دارند، هرگز نمی تواند تغییر کند. روشن است که مثلا بورژوازی آلمان که کائوتسکی ضمن استدلالات تئوریک خود درماهیت امر به آن پیوسته است(درباره این مطلب درصفحات بعد صحبت خواهیم کرد) نفعش درآنستکه روی محتوی مبارزه اقتصادی امروزین (بر سر تقسیم جهان) پرده بکشد و گاه روی این و گاه روی آن شکل ازاین مبارزه تکیه کند. کائوتسکی هم همین اشتباه را دارد. دراینجا هم البته سخن بر سر بورژوازی آلمان نیست، بلکه بر سر بورژوازی جهانی است. سرمایه داران، جهان را نه بعلت خباثت خاص خود، بلکه بدین علت تقسیم می کنند که مرحله کنونی تراکم، آنها را وا می دارد برای دریافت سود به این راه گام نهند. ضمنا آنها جهان را "برحسب سرمایه" و "به نسبت قدرت خود" تقسیم می کنند، زیرا در سیستم تولید کالایی و سرمایه داری شیوه دیگری برای تقسیم نمی تواند وجود داشته باشد. قدرت هم بر حسب چگونگی رشد اقتصادی و سیاسی تغییر می کند. برای پی بردن به چگونگی جریانی که می گذرد باید معلوم کرد که چه مسائلی در نتیجه تغییر قدرت حل می شود، و اما این مسئله که تغییرات مزبور"صرفا" اقتصادی هستند یا غیر اقتصادی(مثلا نظامی)، و مسئله ایست فرعی که نمی تواند هیچ چیزی را در نظریات بنیادی مربوط به دوران جدید سرمایه داری، تغییر دهد. خلط مسئله ی محتوی مبارزه و سازش میان گروهبندیهای سرمایه داران با مسئله شکل مبارزه و سازش میان آنان(امروز مسالمت آمیز، فردا غیر مسالمت آمیز و پس فردا باز غیر مسالمت آمیز)، معنایش تنزل تا سطح یک عنصر سفسطه جو است.
• دوران سرمایه داری جدید بما نشان می دهد که میان گروهبندیهای سرمایه داران مناسبات معینی بر زمینه تقسیم اقتصادی جهان پدید می آید و همروند بااین جریان و در پیوند با آن میان گروهبندیهای سیاسی یعنی دولتها، مناسبات معینی بر زمینه تقسیم ارضی جهان یعنی مبارزه بر سر مستعمرات یا "مبارزه برسرمنطقه اقتصادی"، پدید می آید.
• یایدلس: همان کتاب، ص 232.
• (2) ریسر: همان کتاب، دیوریچ: همان کتاب، ص 239، کورت هاینیگ: همان مقاله.
• (3) یایدلس، ص 192-193.
• (4) دیوریچ، ص 245.
• (5) مجله "بانک" سال 1912، شماره 2،ص629، 1036 و همان مجله، سال 1913، شماره 1، ص 388.
• (6) ریسر: همان کتاب، ص 125.
• (7) فوگلشتین: "اشکال سازمانی"، ص 100.
• (8) لیفمان: "کارتل هاوتراست ها"، فصل 2، الف ، ص 161.


راه توده 190 18.08.2008


 

 فرمات PDF                                                                                                        بازگشت