راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

بمناسبت 95 سالگی انقلاب اکتبر-2
لنین
کابوس سرخ و جاودانه
امپریالیسم جهانی
ع. خیرخواه
 

 در ديگر موارد آنچه در نوشته هلن كارر دانكوس مشاهده می‌شود، تركيبی از نافهمی و زشت‌گويی بسيار وخيم است. مثلا او (در ص.145) به مقاله‌ای اشاره می‌كند كه لنين در 1905 درباره "سازمان حزب و ادبيات حزبی" نگاشته است. (نگاه كنيد به مجموعه آثار لنين. جلد 10. صفحات 37 تا 43). او از اين مقاله چند جمله‌ای را نقل می‌كند : "ادبيات حزبی بايد جانبدار باشد. بايد بخشی از آرمان پرولتاريا، چرخ و دنده دستگاه بزرگ سوسيال دمكرات باشد ...، مسئله بر سر ادبيات حزب است و نظارتی كه حزب بايد بر آن اعمل كند." هلن دانكوس اين جمله را چنين تفسير می‌كند: "هيچگاه لنين صريح تر از اين درك خود را از زندگی فكری ارائه نكرده است؛ يعنی بسيج شدن و مطيع بودن كامل آن به حزب. پراتيك توتاليتر دولت بلشويك از ابتدا در همين مقاله ثبت شده بود". (ص. 145) اما اين نتيجه گيری كه هلن دانكوس با آن می‌خواهد لنين را ترور كند مبتنی بر يك سوتعبيريست كه خود هلن دانكوس را ترور می‌كند. موضوع آن مقاله را چند دهه قبل نشريه ماركسيستی فرانسوی "نقد نو" تشريح كرده بود ولی می‌توان تصور كرد كه هلن دانكوس به "نقد نو" ارجاع دهد؟
آنچه لنين در اينجا از آن سخن می‌گويد "ادبيات حزبی" است در مفهومی كه در جنبش كارگری از قديم وجود داشته و منظور تراكت‌ها، روزنامه‌ها، نشريات و ميزهای ادبی كه در جلسه‌های حزبی وجود داشت و غيره است. منظور از واژه ادبيات سياسی در اينجا همان بروشورها و كتاب‌های سياسی و غيره است. لنين در اين مقاله جملاتی دارد كه كاملا منظور او را نشان می‌دهد و هلن كارر دانكوس از نقل آنها خودداری می‌كند. لنين در همانجا تاكيد می‌كند كه "در ادبيات كمتر از هر جای ديگر امكان يكسان سازی مكانيكی، هم سطح كردن، تسلط اكثريت بر اقليت وجود دارد. در اين عرصه بايد فضای وسيعی را برای ابتكار شخصی، گرايش‌های فردی، برای انديشه و خيال، برای شكل و مضمون فراهم كرد." (لنين. همانجا ص.39). بنابراين بايد "مواظب بود كه سيستم خشكی را هر چه باشد تحميل نكرده يا نخواست كه مسئله را از طريق دستورنامه حل كرد. نه در اين عرصه به هيچ عنوان جای قالبی انديشی نيست." (ص. 40) لنين در همانجا ظهور مطبوعات و ادبيات واقعا آزاد را اعلام می‌كند زيرا ادبياتی است مستقل از "ده هزار امتيازدار كه آن را نابود می‌كنند" و همبسته با "دهها ميليون زحمتكشی كه گلهای سرسبد ملت، نيرو و آينده آن هستند." (ص.42) و هلن دانكوس از اين مقاله نتيجه می‌گيرد كه لنين در 1905 "پراتيك توتاليتر دولت بلشويكی" را در عرصه ادبيات تئوريزه كرده بود. آيا اين استفاده مفتريانه از جعليات نيست؟
اما جنبه مضحك مسئله اينجاست كه چهار صد صفحه بعد، نويسنده كتاب آنجا كه به مخالفت لنين با جريان "پرولت كولت" يا "فرهنگ پرولتاری" اشاره می‌كند، ياد همين مقاله 1905 لنين می‌افتد و آنچه را قبلا گفته بود كاملا فراموش می‌كند. وی در اينجا می‌نويسد: "از همان 1905، لنين در مقاله‌ای درباره حزب و ادبيات تاكيد كرده بود كه نوشته‌ها بايد جانبداری حزبی را حفظ كنند. اما در مورد ادبيات توجه داده بود كه "در ادبيات كمتر از هر جای ديگر امكان يكسان سازی مكانيكی، هم سطح كردن، تسلط اكثريت بر اقليت وجود دارد." بنابراين اين متن نشان می‌دهد كه منظور لنين از جانبداری حزبی همان مطبوعات حزبی است و نه ادبيات." (كتاب هلن دانكوس ص. 575) بنابراين هلن كارر دانكوس با بی توجهی خود، عدم صداقتش را در استفاده قبلی اش از اين متن لنين نشان می‌دهد. اما صداقت صفحه 575 موجب پاك شدن بی صداقتی صفحه 145 نمی‌شود.
اما همه آنچه تا بدينجا گفتيم تازه بخش‌های خوب كتاب است. اكنون بياييد وارد بخش اصلی شويم. مسئله مركزی كتاب عبارتست از آن كه برخلاف تصوير سنتی كه از لنين وجود دارد، با كمك اسناد تازه بدست آمده اثبات شود كه اصلا خود لنين پدر واقعی استالينيسم است و نطفه بيشرمی و تعصب و ترور در همو بوده است. بديهی است برای اثبات اين نكته كافی نيست كه بر روی آنچه ديدگاه‌های روبسپيری لنين ناميده می‌شود انگشت گذاشت يا آنچه را راجع به زياده روی‌های "چكا" (سازمان مبارزه با ضدانقلاب در ابتدای استقرار جمهوری شوروی) می‌دانيم تكرار كرد. لنين در طی پنج سال پس از انقلاب جز جنگ چيزی ديگر را نديده بود، جنگ خارجی و جنگ داخلی مورد حمايت از خارج، با انبوهی از شرايط خطرناك كه او با قدرت دربرابر آن با هدف نجات ملی ايستاد. لنين ادم ضعيفی نبود ولی آيا همين كافيست كه او را متهم به "استالينيسم" كزد؟ اما درباره زياده روی‌های چكا و بطور كلی خشونت ترور سرخ، آيا می‌توان آن را به لنين نسبت داد؟ با توجه به اين كه می‌دانيم، قدرت جوان شوروی با چه دشواری مواجه بود تا به اندازه كافی مامورين قابل اعتماد را به خود جلب كند، دستورها را دقيقا به آنان تفهيم نمايد، بر اجرای آنان نظارت كارا داشته باشد آن هم در جنگی داخلی ناگهانی كه هلن كارر دانكوس خود در جايی، بر خلاف عادتش، می‌نويسد "كه از هر دو سو خشن بود" (ص. 450)؟ اما هدف هلن دانكوس بيش از اينهاست: او می‌خواهد نشان دهد كه "ترور سرخ" بر اثر شرايط به لنين تحميل نشد، بلكه انتخابی عامدانه ناشی از دكترين سياسی او بود. كه زياده روی‌ها، از آنچه گفته می‌شود بيشتر بوده و نه ناشی از انحراف از رهنمودهای لنين بلكه دقيقا ناشی از همان رهنمودها بوده است و اكنون دسترسی ما به آرشيوهای منتشر نشده اتحاد شوروی امكان داده است تا نقاب از صورت، لنين، اين شخص دارای وحشيگری و بيشرمی استثنايی، برداريم. خلاصه به گفته هلن دانكوس، استالين همان ادامه لنين نه تنها از نظر سياسی بلكه از نظر انسانی است.
دربرابر، اتهاماتی با اين اهميت، نويسنده حتما دارای مداركی خدشه ناپذير است. اكنون نگاهی به كيفيت برخی از اين مدارك بياندازيم.
1- در ژانويه 1918، ملوانان دو نماينده ليبرال مجلس موسسان بنام‌های چينگارف و كوكوشكين را به قتل رساندند. هلن كارر دانكوس با گزارش اين واقعه كه بدون هيچ بحث و گفتگويی آن را به ملوانان بلشويك نسبت می‌دهد، مدعيست كه اين عمل " لنين را سرمست كرد و وقتی فهميد كه مخالفانش اين زياده روی را محكوم كرده‌اند فرياد زد "اين تمام كاريست كه آنان می‌توانند انجام دهند!" (ص. 367) اين سخنان رسوا و اين واكنش مطلقا نفرت انگيز را هلن دانكوس از كجا به لنين نسبت می‌دهد؟ نويسنده جرات می‌كند كه هيچ منبعی ارائه ندهد. اين روش كار موجب بی اعتباری يك تاريخنگار است. آنچه نويسنده را باز هم بيشتر بی اعتبار می‌كند آن است كه می‌توانيم در جلد 44 مجموعه آثار لنين (ص. 27) يك پيام تلفنی از لنين را بخوانيم به كميسر خلقی (وزير) دادگستری كه در شماره بعداز ظهر پراودا 8 (21) ژانويه 1918 چاپ شده است : "من هم اكنون گزارشی دريافت كردم در اين مورد كه شب گذشته ملوانان به بيمارستان مارينسكی داخل شده و چينگاروف و كوكوچكين را به قتل رسانده اند. من دستور می‌دهم : يك، بيدرنگ تحقيق و تفحص بسيار فشرده‌ای آغاز شود ؛ دوم، ملوانانی كه عامل اين قتل هستند فورا دستگير شوند." بنابراين نه تنها لنين از شنيدن خبر اين حادثه "سرمست" نشد، بلكه فورا دربرابر آن همچون حادثه‌ای وخيم واكنش نشان داد و خواهان تحقيق دقيق و زندانی شدن عاملان اين حادثه شد. هلن كارر دانكوس حتی دمی هم از اين پيام واقعی بر نمی‌آورد و بجای آن ياوه‌هايی بدون اشاره به منبع آن را ترحيج می‌دهد. همين مقدار به اندازه كافی ترديد بوجود می‌آورد كه آيا "لنين" او واقعا يك اثر تاريخی با كيفيت است يا جزوه سياسی جانبدارانه و سطح پايين.
در همين جا لازم است اشاره‌ای به شيوه ارجاع هلن دانكوس به اسناد و مدارك داشته باشيم. وی هر جا كه به آثار لنين ارجاع می‌دهد، منحصرا از چاپ پنجم روسی موسم به چاپ كامل استفاده می‌كند و هرگز به جلد و صفحه ترجمه فرانسوی مجموعه آثار كه بر مبنای چاپ چهارم آثار لنين تنظيم شده است نمی‌كند. اين چاپ كمتر كامل ولی تقريبا همه آنچه می‌تواند مورد استناد باشد دربردارد. اين روش به ظاهر فاضلانه نفع بسياری برای او دارد. از اين طريق او مانع می‌شود كه خواننده عادی كه زبان روسی نمی‌داند و بالطبع 55 جلد آثار لنين به روسی را هم در اختيار ندارد بتواند خود به متن مورد اشاره رجوع كند و در نتيجه بتواند نظارت انتقادی بر اثر داشته باشد. بعدا خواهيم ديد كه اين روش به كجا منجر خواهد شد.
2 - در تابستان 1917 كشور با خطر قحطی روبروست و بحث‌های حادی وجود دارد در مورد بهترين خط مشی‌ای كه بايد نسبت به دهقانان در پيش گرفت تا آنان مواد غذايی را در اختيارشهرها قرار دهند. هلن كارر دانكوس می‌نويسد : "در اين مرحله بود كه لنين در 14 ژانويه 1918 وارد بحث می‌شود و دربرابر جمعی از نمايندگان شوراهای پتروگراد و همكاران كميته‌های محلی غذارسانی سخنانی ايراد می‌كند. او راه حل مسئله را آماده كرده و بدون هيچ پرده پوشی مطرح می‌كند. لنين می‌گويد كه بايد دستجاتی مركب از ده تا 15 سرباز و كارگر بوجود آورد. چندين هزار از اين دسته‌ها را سازمان داد و آنان را به روستاها روانه كرد با اين حق كه همه دهقانانی را كه حاضر به اجرای حكم نيستند از دم تيغ بگذرانند. اين نخستين بار بود كه لنين سخنانی اينچنين شديد و غليظ بر زبان می‌آورد. (لااقل اشكارا). سخنان لنين شنوندگانش را بوحشت انداخت و تازه آنان خود كسانی بودند كه پيشنهاد می‌كردند برای حل مسئله بايد بر ضد "خرابكاران" به چكا متوسل شد، كه بايد دهقانان را مجبور به تحويل محصولات كرد، ولی هنوز تصور نمی‌كردند كه می‌توان به تروريسم سازمان يافته برضد بخشی از جامعه دست زد." (ص. 414)
ما اكنون در قلب موضوع هستيم. اگر اين سخنان درست باشد، اگر سياست مورد نظر لنين آن باشد كه "به هر وسيله‌ای غذا رسانی شود"، "ترور اشكار برضد دهقانان در پيش گرفته شود" (ص. 415) قتل عام "بخشی از جامعه" سازمان داده شود(ص. 414)، اگر همه اينها درست باشد می‌توان گفت كه لنين واقعا هم مبتكر يك شيوه حكومت مبتنی بر جنايت توده‌ای، پديد اورند نظامی نه تنها توتاليتر كه ژنوسيدر و نسل كش است. با اينحال بررسی صحت ادعاهای هلن كارر دانكوس ساده است، زيرا هر چند اين بار هم منبعی برای سخنانی كه از قول لنين نقل می‌كند ارائه نداده است اما لااقل يك تاريخ را عنوان كرده است : 14 ژانويه 1918. صورتجلسه سخنان لنين در اين تاريخ در جلد 26 مجموعه آثار صفحات 525 و 526 وجود دارد كه بلافاصله پس از آن طرح قطعنامه اين جلسه كه لنين پيشنهاد داده آمده است. (ص.528-527) من شخصا اين متن روسی و ترجمه فرانسه آن و متن هلن دانكوس را مقايسه كردم. نتيجه اين بررسی محكوميتی است غيرقابل فرجام خواهی : موضعی كه هلن دانكوس به لنين نسبت داده تحريفی بيشرمانه بيش نيست. حتی يك بار هم در اين متن سخن از دم تيع گذراندن دهقانان نافرمان، يا راه انداختن تروز برضد روستاييان، يا سازماندهی كشتار بر ضد بخشی از جامعه در ميان نيست. لنين بدون هيچ نوع ابهامی از غارتگران روستا و محتكران سخن می‌گويد. وی می‌گويد "احتكار بيداد می‌كند و ما هيچ كاری انجام نمی‌دهيم. تاز مانی كه ما برضد محتكران به ترور متوسل نشويم، تا زمانی كه آنان را در همان محل تيرباران نكنيم، به هچ كجا نخواهيم رسيد." (ص.525) در طرح قطعنامه همين مسئله مطرح می‌شود. اساس كار اين دستجات عبارتست از بازرسی، نظارت، مصادره اموال محتكران است و لنين در عين حال وظيفه ديگری را برای آنان تعيين می‌كند كه عبارتست از : "تيرباران فوری و درجای محتكرانی كه در حين ارتكاب جرم دستگير شده‌اند و هيچ ترديدی در مورد گناهكار بودن آنان وجود ندارد." (ص.525) محتكران و غارتگران و فقط عليه آنان است كه لنين معتقد است بايد به ترور متوسل شد. اما در همين حال و با توجه به خطرهای بزرگی كه ايجاد چنين دسته‌هايی می‌تواند داشته باشد، او هشدارهای شديدی می‌دهد داير بر اينكه، هر نوع مصادره و هر نوع اعدام بايد مبتنی بر صورتجلسه باشد كه "لااقل شش شاهد كه انحصارا از اهالی فقير منطقه باشند آن را امضا كرده باشند." (ص.528) هر عضو اين دستجات كه بخواهد خودسرانه عمل كند خود در جا بايد اعدام شود. (ص.527) سياست لنين شديد است. ما در جنگيم، قحطی همگان را تهديد می‌كند. ولی اين سياست دنبال نسل كشی نيست.
ما واقعا تعجب می‌كنيم از جسارتی كه هلن كارر دانكوس در تحريف متونی دارد كه مدعيست می‌خواهد از طريق آنان صحت ادعاهای خود را اثبات كند. بطور كلی همه تصويری كه او از نگرش لنين نسبت به دهقانان می‌دهد دارای عدم صداقتی خدشه ناپذير است. وی مثلا جرات می‌كند ادعا كند، و البته بدون آنكه كمترين منيعی را نشان دهد، كه "لنين هرگز به ضرورت مدارای با دهقانان اعتقاد نداشت" (ص. 422) دروغی شوك اور. لنين البته هيچ توهمی در مورد كولاك ها، اين دهقانان ثروتمند استثماركننده نيروی كار نداشت و می‌دانست كه آنان در مجموع در كنار مالكان زميندار و سرمايه‌داران قرار دارند. اما يقين هميشگی او در مورد دهقانان فقير و حتی متوسط،،يعنی حدود نود درصد دهقانان، كاملا چيزی ديگر بود. صدها نوشته لنين اين را نشان می‌دهد. مثلا مقاله او تحت عنوان "پاسخ به سوال يك دهقان" منتشره در پراودا 15 فوريه 1919 را بخوانيم : "رفيق تروتسكی در نامه خود بطور مفصل توضيح داده است كه چرا حزب كمونيست و دولت كنونی كارگران و دهقانان منتخب شوراها و متعلق به اين حزب، دهقانان متوسط را دشمن خود به حساب نمی‌آورد. من با دو دست خود آنچه رفيق تروتسكی گفته امضا می‌كنم... هيچ كمونيست، هيچ بلشويك، هيچ سوسياليستی هيچگاه فكر بكارگيری زور برضد دهقانان متوسط را به ذهن خود راه نداده است. همه سوسياليست‌ها هميشه از توافق با آنان، از پيوستن تدريجی و آزادانه آنان به سوسياليسم سخن گفته اند."
لنين آنگاه با اشاره به شكايت‌های دهقانان "از رفتارهای بيش از حد "خودكامانه"، غيردمكراتيك و گاه نفرت انگيز قدرت محلی بويژه در مناطق دورافتاده" و با پذيرش اينكه "افراد بی حسن نيست" و حتی "بدترين عناصر" ممكن است در حزب كمونيست "نفوذ كرده باشند"، از "ضرورت پيش بردن مبارزه بی رحمانه برضد اينگونه عناصر كه با تحقير قوانين شوروی، نسبت به دهقانان رفتاری خودكامه دارند و بيرون كردن و محكوميت شديد آنان" سخن می‌گويد(ج. 36 ص. 517- 515). لنين به سخن بسنده نمی‌كند بلكه به عمل دست می‌زند. مثلا كمتر از دو ماه بعد، تلگرام زير را به بحش كشاورزی محله كالنينگراد ارسال می‌كند: هيچگونه اقدامات اجباراميز برای وادار كردن دهقانان بر كار بر روی زمين‌های مشترك پذيرفتنی نيست. خاطيان از اين امر بر اساس قوانين انقلابی تنبيه خواهند شد." (ج. 44 ص. 198 و 522-521). از آنجا كه اشتباهات از اين دست بسيار تكرار می‌شد، اشتباهاتی كه لنين وجود آنها را قبول داشت و با آن مبارزه می‌كرد، جمله فوق يا نظير آن بطور مدام بر قلم او آمده است (مثلا نگاه كنيد به جلد 27، ص555، ج.28.ص 53، 182، 208، ج. 29 .ص. 28، 157، 205، 221-218 و غيره.)
اين ديدگاه درست عكس آن جنونی بود كه يك دهه بعد در جريان كلكتيويزه كردن زمين‌ها در روسيه روی داد. اما هلن كارر دانكوس برعكس ترجيح می‌دهد لنين واقعی نوشته وولكوگنف - به اصطلاح تاريخنگار و كاشف اسناد و مشاور بوريس يلتسين - را دنبال كند تا خود لنين واقعی را و در اين مسير تا آنجا پيش می‌رود كه ناگزير است به دفاع از دفاع نشدنی برخيزد آن هم در مسايلی كه اهميتی عظيم دارد.


راه توده 157 19.11.2007
 

 فرمات PDF                                                                                                        بازگشت