بمناسبت 95 سالگی انقلاب اکتبر
بخش 3
لنین در برابر
چپ روی ضد مذهبی
ع. خیرخواه
- مسئلهای كه هلن كارر دانكوس تصور
میكند بهتر از هر كجا میتواند ضربه خردكننده را بر ماهيت "استالينی" لنين
وارد كند، نگرش نسبت به مذهب است. زيرا مدعی است سندی وحشتناك را در اختيار
دارد؛ سندی "بسيار محرمانه" به تاريخ 19 مارس 1922 از لنين خطاب به مولوتف
كه بايد فقط به اطلاع اعضای هيئت سياسی حزب برسد. به گفته هلن دانكوس اين
نامه "نگرش شوم لنين را در اين مورد مانند روز روشن میكند." (ص. 566) كشور
در قحطی وحشتناكی است. "رييس كليسا دستور میدهد كه همه اشيا با ارزش كه در
كليسا وجود دارد به غير از آنچه مورد نياز برای دعاست برای كمك به قربانيان
قحطی داده شود." در اينجاست كه، به گفته وولكوگنف، لنين فرمانی صادر میكند
كه همه اشيا مربوط ضبط شود. مومنان و حلقههای كليسايی در اينجا و آنجا به
مخالفت بر میخيزند. علايم كشتار و سركوبی وجشتناك در فضا ديده میشد. در
اينجای داستان است كه هلن دانكوس نوشته محرمانه لنين را پيدا میكند :
"برای ما، اين لحظهای است كه در آن 99 درصد بخت برای نابودی دشمن [كليسا]
در اختيار داريم. اين كاربه ما تضمين لازم را برای موقعيتمان در دهه آينده
خواهد داد. در اين لحظه و دقيقا در همين لحظه است كه، در مناطق قحطی زده،
مردم از گوشت انسانی تغذيه میكنند و صدها هزار جسد بر روی جادهها در حال
پوسيدند، در اين لحظه است كه بايد مصادره اموال كليسا با بيرحمانه ترين و
وحشيانه ترين انرژی ما انجام شود. هرچه كه پيش ايد، ما بايد اموال كليساها
را مصادره كنيم هرچه سريعتر و به شكلی قاطع كه يك مبلغ چند صد ميليون روبل
طلا را برای ما تضمين كند. بدون اين مبلغ، هيچگونه كار حكومتی بطور كلی،
بويژه هيچگونه تلاش اقتصادی، هيچ نوع دفاع از موضعمان در كنفرانس ژن ممكن
نيست..." هلن دانكوس آنگاه ادامه میدهد كه برای موفقيت امر، لنين در همان
نامه دستور مصادره خشن و بيرحمانه اموال كليسا را صادر میكند"بدون آنكه
دربرابر هيچ چيز متوقف شد" و "اعدام بيشترين تعداد ممكن از نمايندگان
كليسای ارتجاعی. [...] هر قدر تعدا اعدام شدگان بيشتر باشد بهتر است." هلن
دانكوس پيروزمندانه ادامه میدهد: "اين نوشته حتی برای نويسنده آن نيز
وحشتناك است." (ص. 567)
ظاهرا نويسنده كمی زياده روی كرده است. زيرا با خواندن اين نامه من - و
يقينا ديگر كسانی كه با آثار لنين آشنايی دارند، ترديد نكردم كه با دروغی
زياده از حد شاخدار سر و كار دارم. بسياری چيزها در اين متن، در شكل و در
مضمون، نشان از جعل دارند. فعلا در مورد اساس نامه، آيا میتواند پذيرفت كه
لنين به رفقای دفتر سياسی خود نامه بنويسد و برای آنكه آنان را به طرح خود
جلب كند با فخرفروشی به وقاحت متوسل شود؟ چيزی كه نمونه مشابهی در دهها
پيام ديگری كه او به همين عده فرستاده است ندارد. آيا میشود كه لنين
پيامدهای قحطی را با اصطلاحات ويژهای ذكر كند كه مورد علاقه بلشويك
ستيزهای غرب است؟ چه ربطی ميان اين كه خزاين كليسا تصرف شود با كنفرانس ژن
وجود دارد با توجه به اين كه در دهها سندی كه لنين در جريان تدارك اين
كنفرانس تهيه كرده هيچ اشارهای به اين مسئله نشده است؟ اين كه "هر تعداد
ممكن بيشتر" از كشيشان اعدام شوند چيز مثبتی باشد برای لنين - كه او را
خونسردترين محاسبه گر مینامند - آيا قابل قبول است؟ آيا لنين بر روی
پيامدهای وحشتناك اين امر بر روی ميليونها دهقان مسيحی، بر پيامدهای داخلی
و بينالملی آن، درست در آستانه كنفرانس ژن فكر نكرده بود؟ ظاهرا او و ديگر
رهبران حزب بلشويك، دشمن را همان كليسا میدانستند. ما در اينجا در نقطه
مقابل بن مايه ماركسيسم هستيم.
اينكه مصادره اموال كليسا در پايان بهار 1922 فضای خشونتی را ميان كشيشان
دست راستی و بلشويكها بوجود آورده بود يك مسئله است؛ اين كه لنين بخواهد
از اين موضوع برای سازماندهی كشتار كشيشان استفاده كند مسئلهای ديگر. و
اين چيزيست كه اين به اصطلاح نامه به هيچ عنوان آن را معتبر نمیكند. اما
اگر برعكس، برخی روحهای خرافی، كه در مورد نوشتهها و سياستهای لنين بی
اطلاع هستند، اما چندان با وضع پيچيده آرشيوهای شوروی بيگانه نيستند،
بخواهند از همه قدرت تخيل خود استفاده كنند تا چيزی را سرهم بندی كنند كه
بتواند خاطره آنكه را در مقبره ميدان سرخ آرميده است لكه دار كند آنوقت
اختراع چنين متنی قابل فهم خواهد بود. خلاصه مسئلهای كه از نظر من در مورد
چنين متنی در درجه اول مطرح است، مسئله اعتبار آن است.
اين متن از كجا میتواند آمده باشد؟ هلن كارر دانكوس میداند كه ديگر در
اين مورد نمیتواند از دادن منبع فرار كند ضمن اين كه اعتراف میكند كه
"اين نامهای است كه مدتهای طولانی میخواستند آن را ساختگی وانمود كنند."
(ص. 597) بنابراين كمی راجع به اين سند توضيح میدهد: "اين نامه تا پايان
دهه شصت محرمانه بود، بطور مخفيانه از آرشيوها بيرون آمد و به فرانسه
منتقل شد و در سال 1970 منتشر شد. بالاخره اصيل بودن آن بطور قطعی در اتحاد
شوروی بسال 1990 توسط ارگان رسمی كميته مركزی حزب كمونيست تاييد شد." چه
كسی آن را در فرانسه منتشر كرده است؟ "پيام اوران جنبش مسيحی" كه ظاهرا يك
نشريه تاريخی علمی است. در مورد اين ادعا كه اصالت اين نامه "بطور قطع
تاييد شده" زيرا در ايزوستيا ت.اس.كا بتاريخ آوريل 1990 منتشر شده - كه
البته میدانيم ارگان حزب كمونيست اتحاد شوروی در 1990 در اختيار چه كسانی
بود - بدون اينكه معلوم شود به چه تاريخی، در زيرنظر كدام ارگان صاحب
صلاحيت، كدام پژوهشگر، همراه با چه تفسير و تحليلی اين انتشار انجام شده
است برای من اين سوال پيش میايد كه يك فرد هرقدر هم نگرش غيرانتقادی داشته
باشد بتواند به همين سادگی آن را قبول كند.
اين پرسشی است كه من آن را مطرح میكنم زيرا حادثهای ديگر ترديد در مورد
ساختگی بودن اين نامه را با شدتی بيش از گذشته به يقين تبديل كرد. در واقع
اين نامه جايگاه مهمی در بخش مربوط به شوروی در "كتاب سياه كمونيسم" نوشته
"نيكلاس ورث" دارد. دراين كتاب منبع نامه "مركز روسی حفظ و مطالعه اسناد
تاريخی معاصر" اعلام شده است. اما در ورای اختلاف در ترجمه كه بسادگی قابل
تشخيص است، اين دو متن در بسياری از نكات با هم اختلاف بنيادين دارند.
بسياری از جملات و عباراتی كه در متن "كتاب سياه كمونيسم" وجود دارد در متن
هلن دانكوس نيست و برعكس اشاره به "كنفرانس ژن" كه در متن اخير است در
"كتاب سياه كمونيسم" نيست. برای هر كسی كه میخواهد مقايسه كند میتواند به
اين دو كتاب مراجعه كند. بنابراين علی الحساب میدانيم كه از به اصطلاح
نامه 19 مارس 1922 لنين به مولوتف، نه يك روايت كه لااقل دو روايت بسيار
نزديك به هم و در عين حال بسيار متفاوت از هم وجود دارد. در اين شرايط چرا
برای تاريخنگاری مانند "نيكلاس ورث" اصلا مسئله اصيل بودن اين نامه مطرح
نشده است؟ چرا كسی يك نمونه عكاسی شده آن را ارائه نمیدهد؟ و سپس چرا آن
را در اختيار كارشناسان بيطرف كه با محتوای آثار لنين و نيز كارشناسان خط و
تاريخ صدور اسناد آشنايی دارند قرار نمیدهند تا اصالت آن را تعيين كنند؟
اگر در پی اينها اصالت اين نامه پذيرفته شد من هم بطور علنی میپذيرم كه در
برخی موارد در مورد لنين اشتباه كرده بودم و اگر برعكس نادرستی آن آشكار
شد، نيكلاس ورث و هلن دانكوس علنا اشباهشان را بپذيرند.
دليل آنكه من با چنين آرامشی اين خطر را میپذيرم بسيار ساده است. مضمون
اين به اصطلاح نامه با تمام آنچه ما در مورد موضع هميشگی لنين در مورد اين
مسئله میدانيم مغاير است. لنين در همان متون اوليه خود همچون "نگرش حزب
كارگری نسبت به مذهب" در سال 1909، "مخالفت قاطع ماترياليسم ماركسيستی با
مذهب"، را بيان كرد و ضمنا بر مخالفت قاطع با "جنگ بورژوايی عليه مذهب"
تاكيد كرد. در شرايط مبارزه طبقاتی آن روز روسيه، لنين تا آنجا پيش رفت كه
نوشت "آنارشيستی كه جنگ به هر بها برضد خدا را موعظه میكند در واقع به پاپ
و كليسا كمك میكند."(آثار. جلد 15.ص. 438) لنين هرگز اين خط فكر اصولی خود
را تغيير نداد. به همين دليل است كه "نامه محرمانه"ای كه براساس آن گويا
او در سال 1922 جنگ مرگ آور برضد كليسا را توصيه میكند چارهای جز
بیاعتباری ندارد. برای اينكه بدانيم نگرش لنين پس از انقلاب و در همان
سالهای 1921 نسبت به مذهب چه بوده است میتوانيم به نامهای اشاره كنيم كه
او در مه - آوريل 1921 اتفاقا به مولوتف نوشته است و هيچكس نيز تا بحال
اصالت آن را مورد ترديد قرار نداده است. در اين نامه لنين مینويسد : "اگر
درست بخاطر داشته باشم روزنامه ها، نامه يا بخشنامهای از كميته مركزی را
منتشر كردهاند در مورد اول ماه مه كه در آن گفته میشود: بياييد خصلت
دروغپردازانه مذهب را افشا كنيم، يا چيزی در اين حدود. صحبتش را هم نبايد
كرد. اين نشان از بی سياستی دارد. در زمان عيد پاك بايد چيزی ديگر را توصيه
كرد: نه اين كه خصلت دروغپردازانه مذهب را افشا كنيم بلكه از هرگونه بی
احترامی نسبت به مذهب اجتناب كنيم. آن نامه را بايد با يك نامه يا بخشنامه
ديگر تكميل كرد. اگر دبيرخانه حزب موافق اين نيست موضوع را به دفتر سياسی
ارجاع دهيد." (جلد 45. ص.94) مثل اينكه لنين هلن كارر دانكوس در هر حال
لنين واقعی نيست.
ادامه دارد
راه توده 158 26.11.2007
فرمات PDF
بازگشت