بخش 4
90 سال پس از انقلاب اکتبر
توپخانه دروغ و اتهام
همچنان به روی لنین باز است
"لوسین سو"عضو کمیته مرکزی حزب کمونیست فرانسه
ترجمه ع. خیرخواه
در ماه مه 1922 لنين در نامهای به دزرژينسكی
از او درخواست كرد "ج. پ. يو" (جانشين چكا - اداره امنيت) " فهرستی از
روشنفكران - نويسندگان و استادان- را كه مظنون به هواداری از ضد انقلاب
هستند تهيه كند تا آنان را از روسيه اخراج كنند".
لنين خود موضوع را بدقت دنبال میكرد. اين نامه فرصتی است برای هلن كارر
دانكوس تا "اين عناد برضد يك جمع نخبه كه لنين مظنون بود تماما تابع
بلشويكها نيستند" افشا كند. به نظر هلن دانكوس اين "عناد" ناشی از همان "
تلقی عمومی لنين از آزادی انديشه" بود.(ص.586- 585).
هلن دانكوس میافزايد كه "اخراج روشنفكران" موجب نگرانی ماكسيم گوركی شد كه
لنين در نامهای بتاريخ "15 سپتامبر 1922" به او پاسخ داد. لنين در اين
نامه كه به گفته هلن كارر دانكوس "نمونه بارزی از خودكامگی او در اين عرصه
مانند بسياری ديگر موارد است" چنين مینويسد: "نيروی روشنفكری كارگری و
دهقانی در حال رشد است و در مبارزه برضد بورژوازی و شركايش خود را تحكيم
میكند. روشنفكران مستخدم بورژوازی خود را مغز ملت تصور میكنند. اما آنان
مغز ملت نيستند، گه ملت هستند." اينگونه است كه لنين "عناد دارد تا نخبگان
روشنفكر روس را لگد مال كند."
از نوشته نيكلاس ورث در "كتاب سياه كمونيسم" معلوم میشود كه بحث بر سر
اخراج "روشنفكران روس" نيست، بلكه "حدود 200 روشنفكر معروف" است (كتاب سياه
كمونيسم ص.145 كه البته تقريبا هيچكدام "معروف" نيستند). اين وضع اما
نشاندهنده شرايط كمونيسم جنگی در روسيه و فشاری است كه به لنين وارد میآمد
كه او را به كاربرد واژههايی میكشاند كه تقريبا هرگز در نوشته هايش بكار
نبرده است؛ وضعی كه جای هيچگونه شوخی و تفريح ندارد. آنچه هلن كارر دانكوس
از آن سخن نمیگويد - و اين روش دائم او بسياری ديگر كسان است - دلايلی است
كه موجب شد لنين و بسياری ديگر از رهبران بلشويك به اقداماتی اينچنين متوسل
شوند. همانگونه كه ماكسيم گوركی در خاطرات خود از لنين در 1924 مینويسد (
لنين و گوركی - نامهها، خاطرات، اسناد، انتشارات پروگرس مسكو، 1958 ص.
227) تمام اين سالها برای حكومت شوروی "سالهای كار در فضای حضور جاسوسهای
همه كشورها، همه احزاب، در فضای توطئههايی بود كه مانند دملی چرك خود را
بر روی كشور از رمق افتاده براثر جنگ میآلود." اين توطئهها تنها حركات
لفظی و سخنوری گروهی نبود كه به كنايه هلن دانكوس مظنون به اين بودند كه
"تماما مطيع بلشويكها نيستند". اينها اقداماتی بود كه بي وقفه پيامدهای
وخيم اقتصادی، سياسی و نظامی و از جمله مرگ انسانها را به همراه داشت. آن
كسانی كه لنين خواهان اخراج آنان از اتحاد شوروی است چه كسانی هستند؟ به
گفته لنين "... نويسندگان و استادانی كه به ضدانقلاب كمك میكنند" (آثار،
جلد 45. ص. 574-572) (تاكيد در اين جمله از من است و اتفاقا همان مواردی
است كه هلن دانكوس آن را نقل نمیكند.) با همه اينها لنين در خواست میكند
كه در مسئله "بايد بسيار مراقبت شود" كه درغيراينصورت " حماقتهای بسيار
خواهيم كرد" (ص. 572) لنين برای آنكه نمونهای داده باشد به دو نشريه
پتروگراد اشاره میكند. يكی از آنها نشريه "اكونوميست" است. از نظر لنين
"كاملا معلوم است كه اين نشريه مركز گاردهای سفيد شده است" و هم اكنون با
كشورهای "آنتانت" همكاری میكنند. اين جريان در 1922 در هر ماه 200 تا 300
تن را مخفيانه وارد روسيه میكرد كه لنين آنها را "محتكران، ضدانقلابيون و
ديگر افرادی از اين قماش و حتی جاسوسهای نظامی" مینامد (جلد 45. ص. 612-
611). لنين در مورد اعضای اكونوميست نتيجه میگيرد كه "من فكر میكنم همه
آنان نامزد مشروع اخراج از كشور باشند." اقدامی است شديد اما آيا در شرايط
آن زمان روسيه جنگ زده اقدامی افراطی و غيرقابل دفاع است؟
لنين در همان نوشته به نشريه ديگری اشاره میكند "نوويا روسيا". رهبران
پتروگراد اين نشريه را ممنوع كرده بودند. با اينحال لنين از دزرژينسكی
سئوال میكند كه "آيا ممنوعيت اين نشريه قصاص قبل از جنايت نبوده؟ البته
آنان دوستان ما نيستند ولی بايد مسئله را با دقت مورد توجه قرار داد." لنين
نتيجه میگيرد كه به هر حال همكاران اين نشريه همگی جزو كسانی كه بايد
اخراج شوند نيستند. (ص. 573) هلن كارر دانكوس صدايش هم در مورد اين قسمت
نامه در نمیآيد. نيكلاس ورث هم همينطور كه به ميل خود تصميم میگيرد چه
بخشهايی از نامه را ذكر و چه بخشهايی را ذكر نكند و با اين شيوه است كه
صفحه از پی صفحه تصويری تحريف كننده از واقعيت را بيرون میكشند. اما آنچه
اين نوشته به ما نشان میدهد اتفاقا توانايی لنين در آن است كه در هر حال
نسبت به خطرهای رفتارهای نظارت نشده هشدار دهد، پيچيدگیهای مسايل را تذكر
دهد، مخالفتهای احتمالی را تشخيص دهد، راه را برای تصحيحات لازم باز
گذارد، و اين همان رويكرد فكری است كه لنين را از ديگر رهبران سياسی و از
جمله استالين متمايز میكند. در اينجا هم گفتههای لنين بدون پيامد نيست.
با توجه به ترديدهای لنين در مورد نشريه "نوويا روسيا"، روز 26 مه دفتر
سياسی حزب موضوع را مورد بررسی قرار میدهد و حكم ممنوعيت نشريه لغو
میشود. (نگاه كنيد به جلد 45 آثار، ص. 780، يادداشت 683) آيا همه اينها
بمعنای "عناد" برضد "نخبگان روشنفكر روس" است؟ يا آنچنان كه هلن دانكوس
مینويسد ناتوانی لنين به اينكه "كمترين مخالفتی را بپذيرد" نشان میدهد؟
(ص. 586) يا اين عناد هلن كارر دانكوس است كه جای نگاه انتقادی به لنين را
با لنين ستيزی از همان گام نخست مخلوط كرده است؟
اما آن كلمه بی ادبانه لنين در نامه اش به گوركی چه میشود؟ برگرديم به
نامه مورد بحث. اولا اين نامه آنطور كه هلن دانكوس میگويد مربوط به 1922
يعنی چند سال پس از پايان جنگ نيست، بلكه مربوط به 15 سپتامبر 1919 يعنی در
بحبوحه جنگ داخلی است. چه كسی تاريخنگاری را كه بر روی سندی مهم سه سال
اشتباه میكند جدی میگيرد؟ البته در مورد آنچه به تاريخ نویسی مخالفان
برای شوروی مربوط میشود همه چيز جايز است! به هر حال در اين پايان تابستان
1919، گورگی نگران است كه برخی روشنفكران دستگير شده اند. ("استفان
كورتواز" در كتاب سياه كمونيسم ص. 805 از "دهها تن از بزرگترين داشمندان"
سخن میگويد بدون آنكه نام يكی از اين بزرگترينها را ذكر كند.) برای يافتن
پاسخ لنين به گوركی هم لازم نيست مانند هلن كارر دانكوس سراغ "ولكوگونوف" -
كاشف اسناد به اصطلاح محرمانه و مشاور بوريس يلتيسين - رفت. اين نامه در
جلد 44 مجموعه آثار لنين ص. 285 - 282 منتشر شده است. ابتدا و قبل از آنكه
لنين نامهای از گوركی دريافت كند، كميته مركزی حزب در حال تحقيق در مورد
اين بازداشت هاست. لنين میگويد "برای ما روشن است كه در اين جا هم
اشتباهاتی انجام شده است". لنين كسی بود كه هرگز در پذيرش اشتباهاتش
لحظهای ترديد نمیكرد حتی در صورت لزوم بصورت علنی و عمومی. "ما آنانی را
كه بايد آزاد میشدند آزاد كرديم." چرا برخی از آنان پس از تحقيقات همچنان
در بازداشت هستند؟ لنين میگويد "اينها دست پروردگانی هستند كه برای چند
روز و شايد چند هفته به زندان میروند تا هشداری برای بقيه باشد " از قبيل
آنانی كه توطئهای را كه به سقوط كراسنايا گورا منجر شد سازمان دادند و به
كشتار هزاران كارگر و دهقان انجاميد." (ص. 283) شايد بتوان در مورد استدلال
لنين بحث كرد. اما آيا میتوان آن را ناديده گرفت؟ بنابراين بحث بر سر
"دانشمندان بزرگ" نيست. از نظر لنين اينها بچه روشنفكرنماهای تازه كار
هستند كه غالبا به توطئه گران كمك میكنند. اينجاست كه لنين عصبی شده و
مینويسد كه نه اينان "مغزهای ملت نيستند، گ... ملت هستند." (ص. 284) لنين
واژه را نمینويسد و به حرف اول روسی آن اكتفا میكند. اما به گفته لنين
اگر برعكس سخن از نيروی واقعی روشنفكری روس است، آنانی كه "علم را به مردم
ارائه میدهند"، ما از آنان همه گونه حمايتی میكنيم. نمونه بارز اين
"دانشمندان بزرگ" پائولوف است كه به ضدكمونيست بودن مشهور بود و با اينحال
تحت همه گونه پشتيبانی دولتی قرار داشت. آيا از همه اينها "عناد لنين بر ضد
نخبگان روشنفكر روس" نتيجه گرفته میشود؟ در مورد اين مخلوطی از "بی
صلاحيتی" و "جانبداری" نويسنده كتاب "لنين" چه بايد گفت؟
ما به اين نمونههايی كه ذكر كرديم میتوانيم شماری ديگر را بيافزاييم.
مثلا در مورد مبارزه لنين در دو سال آخر، برضد بوروكراسی - جنبه مهمی از
انديشه و عمل او كه نويسنده كتاب لنين به شكلی بيشرمانه ناديده گرفته يا
تحريف كرده است - يا مبارزه او با شوونيسم روسيه بزرگ. جالب اينجاست كه اين
شايد تنها موردی است كه هلن دانكوس در آن واقعا تخصص دارد و در همينجاست كه
معتقد است لنين دارای شايستگی هاييست. به هر حال من تصور میكنم به اندازه
كافی نشان دادهام كه بتوانم نتيجه بگيرم. زير ظاهر بيرونی يك اثر تاريخی
جدی، كتاب لنين هلن كارر دانكوس يك جزوه ايدئولوژيك و همانقدر از نظر علمی
شكننده است كه از نظر سياسی جانبدار. نمونه جالبی از نسخههای جديد لنين
ستيزی جانبدارانه كه در گذشته بسياری انواع ديگر آن را ديده ايم. اما در
اينجاست كه اين تلاش برضد خود باز میگردد. آنچه را نويسنده كتاب قصد دارد
بطور غيرمستقيم به خورد خواننده بدهد در صفحات آخر كتاب به روشنی میگويد و
مینويسد: "لنين توانست برای مدت طولانی از محكوميت درباره آنچه اختراع او
بود بجهد. اين استالين بود كه متهم شد هيولا يا "ديوانه قدرت" بود و مسئول
انحراف كار و اثر لنين شده است. لنين خود از داوری فرار كرد يا برای مدتی
طولانی توانسته بود فرار كند ... " (ص. 622) هلن كارر دانكوس هم يك بار
ديگر در پی كسانی از قماش ريچارد پيپز، دمونيك كولاس، ديميتری وولكوگونف در
خودش رسالت اجرای "حكم تاريخ" را ديده و میخواهد يك بار برای هميشه ثابت
كند كه لنين پدر كريه استالينيسم بوده است. شكست كم فروغ تلاش او فراتر از
مسئله شخصيت يا كار اوست. اين شكست ناشی از ناممكن بودن وظيفه ايست كه او
برعهده گرفته است، ناممكن بودن اينكه بتوان با حداقل سنديت و جديت تز و
ادعای مورد نظر او را اثبات كرد. در اين مفهوم كتاب "لنين" هلن كارر دانكوس
لااقل بيفايده نبوده است زيرا به ديگران نشان میدهد كه اين وادی است كه
بدون آن كه از همان ابتدا خود را بی اعتبار كرد نمیتوان وارد آن شد.
ادامه دارد
راه توده 159 03.12.2007
فرمات PDF
بازگشت