راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

آخرین بخش از کتاب صفحاتی از جنبش جهانی کارگری
انترناسیونال اول
"جمهوری جهانی سوسیالیسم"
را بشارت داد
ف. م. جوانشیر
(16)

درسنامه 13- 5
آخرین نیتجه گیری که مارکس از کمون پاریس می کند ضرورت وحدت جهانی پرولتاریاست. مارکس ابتدا وحدت سرمایه داران و جنبۀ جهانی سرمایه را نشان می دهد و سپس تأکید می کند که پرولتاریا نیز به وحدت و رفاقت جهانی نیازمند است. سرمایه داران خود برای همکاری جهانی با یکدیگر، ولو به قیمت خیانت به منافع ملی، آماده اند؛ اما وحدت انترناسیونالیستی طبقۀ کارگر را مورد اعتراض قرار می دهند. بورژوازی فرانسه و پروس حتی در حال جنگ با یکدیگر، وقتی که ارتش پروس پشت دیوارهای پاریس ایستاده بود برای سرکوب طبقۀ کارگر با هم متحد می شدند. بیمسارک اسرای جنگی فرانسوی را که به بورژوازی وفادار بودند آزاد کرده و در اختیار دولت ورسای می گذاشت. فرماندهی نظامی پروس اجازه می داد که واحدهای دولت ورسای از مناطق اشغالی پروس عبور کنند و از پشت به پاریس حمله برند. آنان تا این حد با هم در نبرد علیه طبقۀ کارگر متحد بودند. مارکس می نویسد:

"دولت های اروپائی در برابر پاریس خصلت بین المللی سلطۀ طبقاتی را به معرض تماشا گذاشتند، اما خودشان در سرتاسر دنیا نعره می کشند که علت اصلی همه فلاکت ها رفاقت بین المللی کارگران است، یعنی سازمان جهانی کار علیه توطئه جهانی سرمایه."
مارکس به جنبۀ انترناسیونالیستی کمون- دولت پرولتری پاریس- اشاره می کند و وحدت عمیق موجود میان خصلت ملی و انترناسیونالیستی چنین دولتی را متذکر می شود:

"به این ترتیب اگر کمون نمایندۀ راستین همه عناصر سالم جامعۀ فرانسه، یعنی دولتی واقعا ملی بود. از آنجا که در عین حال دولت کارگران بوده و در راه رهائی کار شجاعانه میرزمید، به معنای واقعی کلمه بین المللی بود. در برابر ارتش پروس که دو ایالت فرانسه را به آلمان ملحق ساخته است، کمون همۀ جهان را به فرانسه ملحق ساخت.
مارکس که نامۀ خود را به کوگلمن در 18 آوریل 1871 با این جملات تمام کرده بود:

"در آنجا هر چه پیش آید، قیام کنونی پاریس- ولو آنکه به وسیلۀ گرگان، خوکان و سگان پلید جامعۀ کهنۀ سرکوب شود- پرافتخارترین اقدام دلاورانۀ حزب ما از زمان قیام ژوئن پاریس است"؛

"به پاریس و کارگران با کمونشان به عنوان مبشر جامعۀ نوین همواره درود خواهند فرستاد. قربانیان زجر دیدۀ آن در قلب بزرگ طبقۀ کارگر جاودانه خواهند بود. تاریخ هم اکنون جلادان آنرا آنچنان به ستون ننگ دوخته است که تمام اوراد کشیشانشان نخواهد توانست آنانرا برهاند."

9- پایان کار انترناسیونال اول
پس از شکست کمون پاریس و سلطۀ ارتجاع در اروپا، کار انترناسیونال که در مرکز حملات دشمن بود، بسیار دشوار شد. البته تودۀ زحمتکش در کشورهای گوناگون به سوی انترناسیونال می آمد، یعنی بیدار می شد و اندیشه های انترناسیونال را می پذیرفت و به این ترتیب امکان تشکیل سازمان ها و احزاب جداگانه در هر کشور افزایش می یافت؛ اما فعالیت در چارچوب انترناسیونال و زیر نام انترناسیونال با محدودیت های فراوان روبرو می شد. تلاش خرابکارانۀ آنارشیست ها نیز که می کوشیدند زیر نام انترناسیونال از تشکیل احزاب کارگری جلوگیری کنند و مانع از رسوخ اندیشه های مارکسیستی در طبقۀ کارگر شوند مزید بر علت می گشت.
مارکس و انگلس با توجه به این وضع پیشنهاد کردند که شورای کل انترناسیونال به ایالات متحدۀ آمریکا منتقل شود تا از فشار ارتجاع در امان ماند. این پیشنهاد در کنگرۀ لاهه تصویب شد و مارکس و انگلس به عنوان نمایندگان شورای کل در اروپا معین شدند. در آن زمان این تصمیم موقت تلقی می شد. اما شرایط طوری پیش آمد که دیگر بازگشت شورای کل انترناسیونال به اروپا مقدور نشد و فعالیت آن در ایالات متحده نیز، که بسیار دور از مرکز ثقل جنبش کارگری بود، سودمند نیفتاد. از زمانی که شورای کل به ایالات متحده منتقل شد کار انترناسیونال تقریبا تعطیل گشت و در سال 1876 انترناسیونال اول منحل گردید.
انترناسیونال اول وقتی به کار خود پایان داد که مهم ترین وظایف تاریخی خویش را با شایستگی تمام انجام داده بود. این سازمان جهانی موفق شده بود نظر بهترین مبارزان انقلابی طبقۀ کارگر را برای ایجاد احزاب مستقل پرولتری بر مبنای اندیشه های مارکسیستی فراهم آورد.
این احزاب در همان آخرین سال های انترناسیونال اول یکی پس از دیگری پدید آمدند و پس از انترناسیونال اول تا تشکیل انترناسیونال دوم، که 13 سال فاصله بود، تقریبا همۀ کشورهای اروپائی را فرا گرفتند.

لنین می گوید:
"انترناسیونال اول نقش تاریخی خود را به پایان رسانید و جای خود را به دوران رشد به مراتب عظیم تر جنبش کارگری در همۀ کشورهای جهان سپرد، یعنی دورانی که در آن جنبش در سطح گسترش می یافت و احزاب سیاسی کارگری توده ای خاص هر دولت ملی جداگانه تشکیل می شد."

و در جای دیگر:
"انترناسیونال اول فراموش نشدنی است. نام آن در تاریخ مبارزات کارگران برای رهائی خویش جاودان خواهد بود. انترناسیونال اول آن جمهوری جهانی سوسیالیستی را که ما امروز خوشبختی ساختمان آن را داریم، پی ریخت."

راه توده 248 21.12.2009
 


                                                                                                     بازگشت