از پرسش و پاسخ 15
خرداد 1361
سه دهه مخالفت
با موسوی
و امثال بهزاد نبوی
این یکی از به روز ترین پرسش و پاسخ های زنده
یاد نورالدین کیانوری است. برنامه پرسش و پاسخ ها، بر خلاف تصوری که به آن
دامن زده می شود و یا برداشتی که می شود، ابتکار و نظرات شخصی کیانوری
نبود. یک تیم 5، 6 نفره، علاوه بر تیم سازمانده جلسات اولیه در دفتر حزب
واقع در خیابان 16 آذر، هدایت پرسش و پاسخ را برعهده داشت و زنده یاد
کیانوری در طول هفته، هم از نظرات این 5، 6 نفر استفاده می کرد و حتی با
آنها مشورت می کرد و هم خود بی وقفه جزئی ترین اخبار رویدادهای کشور را
دنبال می کرد. رادیو مجلس همیشه در دفتر کوچک کار او باز بود.
این پرسش و پاسخ به روز است به چند دلیل:
1- دلیل و انگیزه بازداشت و زندانی کردن امثال مهندس بهزاد نبوی پس از
کودتای 22 خرداد را نشان میدهد و ثابت می کند که این بازداشت نتیجه سه دهه
نبرد دیدگاه ها و خاستگاه های اقتصادی درون حاکمیت بوده است.
2- حضور فراکسیون دست راستی مخالف نظرات آیت الله خمینی و همچنین مخالف
دولت میرحسین موسوی در مجلس آن زمان را نشان میدهد. یعنی همان ها که بتدریج
به اکثریت تبدیل شدند و سرانجام نیز دست به کودتای 22 خرداد زدند.
3- اشاراتی صریح به خطرات ناشی از شایعه پراکنی و جو سازی دارد. یعنی همان
بلائی که سرانجام دامن قدرتمندترین افراد حاکمیت آن روزگار را در سالهای
اخیر گرفت و در دو انتخابات دوره نهم و دهم جمهوری اسلامی شاهد آن بودیم و
ادامه آن را تا حد تبدیل شدن صدا و سیما به دستگاه شایعه ساز، دروغگو و جو
ساز تبدیل کرده و احمدی نژاد و شخص علی خامنه ای پرچمدار این روش اند.
4- ریشه های اختلاف درحاکمیت را بررسی می کند و به نسلی که از دهه اول
جمهوری اسلامی بی خبر است و امروز در جنبش سبز حضور دارد نشان میدهد که
ریشه های حوادث امروز تا چه عمقی در حاکمیت جمهوری اسلامی رسوخ دارد و
دعوای اصلی بر سر چیست. دعوا بر سر خصوصی سازی، واردات بی رویه به کشور،
نابودی تولید ملی، واگذاری بخش ملی اقتصاد کشور به شرکت های وابسته به سپاه
و.... است. آن فراکسیون اقلیت مجلس دوم و سوم که علی خامنه ای را در همان
دوران به سخنگوئی خود انتخاب کرد و سرانجام نیز نقش اصلی را در سپردن سکان
رهبری به او ایفاء کرد، امروز احمدی نژاد را جلو انداخته و عبای خامنه ای
را باد کرده است. اصل 44 قانون اساسی را تبدیل به اصلی پیروزی از بانک
جهانی تبدیل کرده و سوار بر اولترا لیبرالیسم اقتصادی با چهره نظامی و
امنیتی پیش می تازد.
5- این پرسش و پاسخ، همچنین نشان میدهد که حزب توده ایران با چه ظرافت و
دقتی سعی در نگهداری سکان انقلاب 57 در جمهوری اسلامی داشت و تمام نفرت و
کینه ای که سرانجا به یورش و سپس به زندان و شکنجه و اعدام قریب به اتفاق
رهبری حزب کشیده شد، ناشی از همین دقت و پایداری بود.
حال آن پرسش و پاسخ را با دقت خوانده و با اخبار یکسال اخیر و انتخابات 22
خرداد و کودتائی که علیه نتیجه آن شد مقایسه کنید.
پرسش: اظهارات موافقان و مخالفان با وزارت آقای بهزاد نبوی را در جلسه
مجلس شورای اسلامی چگونه ارزیابی می کنید؟
پاسخ: تردیدی نیست که همه احساس کردند که مسئله بر سر وزارت این فرد
یا آن فرد، که به او این ایراد یا آن ایراد، وارد می تواند باشد یا نمی
تواند باشد نبوده است. این بحث و رایی که بعدا در باره این بحث داده شد،
دارای عمق و پهنایی بسیار وسیع تر از آن چیزی است که در اولین لحظه مشاهده
می شود، یعنی این که گویا افرادی به طرز کار این وزیر و به موضع گیری گذشته
یا حال این وزیر شخصا ایراداتی داشته اند و به این دلیل موافق او نبوده
اند.
اگر با دقت مسئله را مورد بررسی قرار دهیم، به نتیجه جالبی خواهیم رسید، و
این نتیجه به طور کلی عبارت از این است که:
در حاکمیت کنونی در مجلس و همان طور که بعدا گفته شد، حتی در دولت هم، در
باره گرایش جمهوری اسلامی ایران در زمینه عمده ترین مسائل اقتصادی و
اجتماعی نظریات جدا متضادی وجود دارد و این نظریات متضاد است که بازتاب
خارجی اش به صورت مخالفت با وزارت آقای بهزاد نبوی در مجلس دیده شد. ما این
را قبلا گفته بودیم. آقای دکتر هادی هم در صحبت خود در دفاع از بهزاد نبوی،
به درستی این تذکر را در باره نظر حزب توده ایران داد. وی گفت که حزب توده
ایران بعد از سقوط بنی صدر اعلام داشت که حالا در داخل حاکمیت گرایش های
متضاد در زمینه تحول آینده اجتماعی در مقابل یکدیگر قرار خواهند گرفت و با
هم مبارزه خواهند کرد. آقای دکتر هادی از نمایندگان مجلس خواست که از
مخالفت خودشان با بهزاد نبوی دست بردارند و کاری نکنند که این گفته حزب
توده ایران درست از آب در بیاید!
البته این عین گفته آقای دکتر هادی نیست، بلکه تقریبا همین جملات است.
این واقعیت را ما همیشه گفته ایم که اکثریت مطلق افرادی که در حاکمیت کنونی
ایران، در مجلس و در دولت شرکت دارند، در عین حال که خودشان را پیرو خط
امام خمینی می دانند، ولی دو گرایش جدی، که خیلی از یکدیگر دور هستند، در
مسائل اجتماعی و اقتصادی در میان آن ها وجود دارد. مثلا مسائل بنیادی از
قبیل مسئله اصلاحات ارضی، مسئله تجارت خارجی، مسئله اراضی شهری و غیره را
در نظر بگیریم، ما می بینیم که در همه این ها در مجلس یک اقلیت نسبتا
نیرومند در مقابل افکار عمومی، خط امام و نظریات اکثریت مجلس، قرار می
گیرد. این اقلیت گاهی اوقات تعدادش پنجاه، گاهی اوقات هفتاد و گاهی اوقات
به 90 نفر می رسد. در بعضی موارد، مثل قانون موجر و مستاجر، که قانونی است،
به معنی واقعی کلمه ضد حقوق محرومان و مستصعفان جامعه ما، حتی اکثریت پیدا
می کند و به 105 نفر می رسد! ما این نظر را از اول داده ایم و تازه نیست.
در این جا باید بگویم که نظر ما نسبت به شخص آقای بهزاد نبوی، به عنوان یک
فرد در حاکمیت کنونی، با نظر ما در باره صلاحیتشان به عنوان یک وزیر، از
نقطه نظر موضع گیری اجتماعی که ایشان در جریان کار در دولت داشته اند،
منطبق نیست. بحث امروز ما عبارت از این است که: مخالفینی که با آقای بهزاد
نبودی شده، مخالفت با موضع گیری اکثریت دولت جمهوری اسلامی و اکثریت مجلس
است در بنیادی ترین مسائل اقتصادی و اجتماعی. ما از این نقطه نظر بحث می
کنیم. اینطورنشود که به ما بگویند: حزب توده ایران حالا از بهزاد نبوی
طرفداری می کند، ولی در فلان تاریخ، فلان حرف را در باره او زده است و حالا
دارد تخلف می کند. در این جا ما از یک اصل داریم پشتیبانی می کنیم، یعنی
مخالفت مخالفین وزارت آقای بهزاد نبوی، به نظر ما مخالفت یک جناح از حاکمیت
با موضع گیری های مثبت طرفدار اکثریت توده مردم، از طرف اکثریت مجلس و
اکثریت دولت است. ضمنا آن چه که ما می گوییم، فقط حرف ما نیست. آقای نخست
وزیر(مهندس موسوی) هم با تمام صراحت گفت که: اگر شما عملکرد بهزاد نبوی را
در ستاد بسیج اقتصادی مورد انتقاد قرار می دهید و با او مخالف هستید و به
این جهت او را شایسته وزارت نمی دانید، باید تمام دولت را، اکثریت دولت را،
به این دلیل متهم کنید، چون کاری که بهزاد نبوی در ستاد بسیج اقتصادی کرده،
نظر شخصی او نبوده، بلکه این نظر اکثریت دولت است. آقای رئیس دولت خیلی
صریح گفت که بهزاد نبوی نماینده نخست وزیر در ستاد بسیج اقتصادی است. او
نظر نخست وزیر را در آن جا اجرا می کرده و نظر نخست وزیر هم نظر اکثریت
دولت است. و این واقعیت است. یعنی مخالفت با بهزاد نبوی، به نظر ما، با
استدلالاتی از این قبیل که در سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی اختلاف نظر
پیدا شده، انشعاب شده، و این که این سازمان، سازمانی است که در مقابل حزب
جمهوری اسلامی قرار می گیرد و غیره، فقط ظاهر مسئله است. دعوای اصلی سر
لحاف ملانصرالدین است. دعوای اصلی این است که: آن اقلیتی که در مجلس با
بهزاد نبوی مخالفت کرد و به او رای هم نداد، می خواست سیاست دولت را در
مورد اقداماتی که ستاد بسیج اقتصادی در زمینه
جلوگیری از غارتگری سرمایه داری و بازار و ملاکان بزرگ و محتکرین و
غیره کرده، بکوبد و فلج کند؛ خلاصه راه را باز کند برای از بین بردن تمام
تصمیماتی که ستاد بسیج اقتصادی توانسته بگیرد، و باید گفت که واقعا هم در
مسائل اقتصادی تاثیر مثبت داشته است؛ برای این که کوشیده است مایحتاج
روزمره اکثریت مردم تا حداقل لازم، با قیمت های عادی، که با درآمد مردم تا
حدودی منطبق است، بدست مردم برسد. این کار مثبت را سرمایه داری بازار می
خواستند داغان کنند. در صحبت آخرین مخالف، که ظاهرا آقای محلاتی بوده، این
مسئله دقیقا و با صراحت کامل بیان شد. ایشان گفتند که در بازار، در وزارت
بازرگانی و در آن سازمان صنفی، که سازمان تجار و سرمایه داران در امور صنفی
است، نسبت به عمل کرد آقای بهزاد نبوی در ستاد بسیج اقتصادی جو ناراضی وجود
دارد. این اصل واقعیت است. ما می دانیم که کادرهای زیادی در وزارت
بازرگانی، نیمچه طاغوتی هستند. در صنایع هم که ما می دانیم بخش خصوصی در
دست چه کسی است. خلاصه بخش خصوصی از اقدامات دولت در زمینه بسیج اقتصادی،
که جلوی سودکشی بی بند و بار آن را تا حدی سد کرده، ناراضی است، و در نتیجه
می خواست آن را بشکند. این واقعیت مخالفتی است که در مجلس انجام گرفت.
حالا اگر ما به گفته های بعضی از موافقین آقای بهزاد نبوی مراجعه کنیم- ما
در مورد اظهارات موافقین در باره شخصیت و گذشته بهزاد نبوی از نظر شخصی
بحثی نداریم- نکات معینی وجود دارد، که دارای اهمیت خیلی زیاد است. به نظر
ما، مثلا در گفتار حجت الاسلام هاشمی رفسنجانی رئیس مجلس، باید به نکته
بسیار جالبی توجه کنیم، و آن برخورد رئیس مجلس است به مسئله جوسازی.
ما خوب می دانیم که جو سازی یکی از برترین سلاح های تخریبی ضد انقلاب است.
ضد انقلاب از اولین روزهای پس از پیروزی انقلاب و حتی قبل از انقلاب، به
وسیله عوامل خود در جامعه کوشش می کرد که جوهای گوناگونی علیه نیروهای
انقلابی برای تفرقه اندازی و نفاق افکنی، برای بدنام کردن شخصیت ها، برای
بی ارزش کردن کارهای انقلابی به وجود آورد. امروز هم این جوسازی ضد انقلابی
با تمام شدت وجود دارد. خوب، ما خیلی خوشحال هستیم که رئیس مجلس در مجلس به
این مسئله مهم اجتماعی به طور خیلی قاطع برخورد می کند. ایشان می گویند که:
اگر ما تسلیم این جوها شویم، دشمنان موفق می شوند که همه ما را از میدان
بیرون کنند و علامت سئوال روی افراد به گذارند. این اهمیت خیلی زیادی دارد.
ما معتقد هستیم که جوسازی علیه اقدامات مثبت دولت و اکثریت حاکمیت کنونی
جمهوری اسلامی و اتهام کمونیستی به آن زدن، جوسازی در زمینه ناراضی کردن
مردم، چه به صورت شعار "مرگ بر بی حجاب" و چه با شعارهای گوناگون دیگر، که
همه آن ها در این جهت است که جوی ایجاد کند که آمریکا فراموش شود، ضد
انقلاب فراموش شود، سلطنت طلبان فراموش شوند. امثال جو سازی علیه حزب توده
ایران، جوسازی علیه فدائیان، جوسازی علیه دوستی ایران و شوروی، جو سازی
علیه سازمان آزادی بخش فلسطین، حتی جوسازی هایی که علیه سوریه، الجزایر و
سایر کشورهای "جبهه پایداری" شروع شد ولی نتوانست به گیرد. همه این ها از
یک منبع سرچشمه می گیرد و همه با یکدیگر بطور ارگانیک وابسته و یگانه
هستند!
از تمام گفته هایی که در مجلس بیان شد، این دیگر تقریبا آشکار است که یکی
از اتهامات مهم آقای بهزاد نبوی از طرف مخالفین ایشان، عبارت از این بوده
است، که او توده ای است، که او کمونیست است! البته این اتهام تنها در مورد
آقای بهزاد نبوی نیست. همه می دانند که ضد انقلاب در رادیوهای خود تمام
افراد موثر حاکمیت کنونی ایران را به کمونیست بودن و توده ای بودن متهم می
کند- این عین گفته یکی از این رادیوها است، که رئیس جمهور و رئیس مجلس و
معاون ریاست مجلس و دادستان کل و دادستان انقلاب تهران و حتی آیت الله
گیلانی، همه شان توده ای های عمامه به سر هستند، که در دستگاه نفوذ کرده
اند!- ولی ما می دانیم که از طرف افرادی در مجلس، از طرف بازار، از طرف
افرادی در دستگاه، تنها بهزاد نبوی نیست که در حاکمیت کنونی متهم به
کمونیست بودن و توده ای بودن و سرخ بودن است، بلکه تمام کسانی که در اخذ
تصمیماتی در زمینه رفاه مردم، در زمینه تامین حقوق محرومان، نظر مثبت و
فعال می دهند، متهم هستند به کمونیست بودن! همه یادشان هست که امام خمینی
در دیداری که با شورای نگهبان داشتند، گفتند که امروز هر کس بخواهد قدمی در
راه تامین حقوق مستضعفان بر دارد، او را به کمونیست بودن متهم می کنند.
آقای نخست وزیر هم با صراحت گفت:
"هر گاه که می خواهیم به نفع محرومین گام برداریم، یک عده می گویند این
کمونیست است. در موقعیتی که مجبوریم در جهت احقاق حقوق محرومین گام
برداریم، ایجاد چنین جوهایی و بکار بردن چنین کلماتی مانع آن می شود که
دولت گام هایی اساسی در جهت رفع مشکلات مردم بردارد و یا برای مردمی که
ایثارگرانه و با عشق و علاقه برای انقلاب کار می کنند و از آن دفاع می
نمایند، کار کنند. در این شرایط اگر ما به این موارد متهم شویم، دیگر نمی
شود گامی در جهت محرومان برداشت."
پس ما می بینیم که این جوسازی چیز ساده ای نیست. جوسازی یکی از عمده ترین
شیوه های مبارزه مخالفین هرگونه تحول بنیادی در جامعه، به نفع توده های
محروم، توده های غارت شده است.
به نظر ما حاکمیت خط امام باید یک چاره اساسی بکند. تصور این که این جوسازی
را می شود در همان چهارچوبی که مورد بحث است، محدود کرد و بعد اجازه داد که
در زمینه های دیگر هر چه دلشان می خواهند بگویند، ساده بینانه و اشتباه
آمیز و بی نتیجه است. باید دانست که آن ها با کوبیدن حزب توده ایران، خط
امام را دارند با تمام قوا می کوبند. از حزب توده ایران یک لولو درست می
کنند و بعد هر کس در میان مبارزان واقعی خط امام بخواهد یک گام در راه
محرومان بردارد، فورا متهمش می کنند به کمونیسم، به ضد مذهب، به ارتداد و
غیره و غیره، و حکم اعدامش هم دیگر صادر شده است. چون کسی که به کمونیست
متهم شد، از نظر قشرهای دیگر تکلیفش معلوم است.
امروز علیه حزب توده ایران جو می سازند، فردا همین جو را علیه پیروان خط
امام به وجود خواهند آورد. از این جاست که من جمله حجت الااسلام رفسنجانی
را دو مرتبه تکرار می کنم. این یک واقعیت تاریخی است. در تاریخ نمونه های
زیادی در این زمینه هست:
اگر ما تسلیم این جوها شویم، دشمنان ما موفق می شوند که همه ما را از میدان
بیرون کنند و علامت سئوال روی افراد به گذارند.
پس باید علیه این جوسازی چاره اندیشی بنیادی کرد.
به هر حال، در مجلس این واقعیت تظاهر خارجی خیلی روشنی پیدا کرد که یک
اقلیت نیرومندی از مجلس از خط اصلاحات اجتماعی جدا مخالف است و در برابر آن
مقاومت می کند.
آرائی که در مجلس در باره آقای بهزاد نبوی داده شده، در حقیقت آرائی است که
در باره سیاست دولت، در زمینه همان مسائلی که نخست وزیر در خط حمایت از
حقوق محرومان، مطرح کرد، داده شده است. و این آراء نشانگر این واقعیت هشدار
دهنده است: از 197 نفر نمایندگان مجلس، فقط 167 نفر در رای شرکت کرده اند.
به نظر ما آن 30 نفری که رای ندادند، موافق نبودند. اگر موافق بودند که می
توانستند رای بدهند در جهت اکثریت، ولی برای این که بطور آشکار موضع مخالف
به گیرند، از رای دادن در رفتند؛ یا نیامدند دم گلدان های رای و یا آمدند و
رد شدند و رای های خودشان را نینداختند. این خود پدیده فوق العاده ناسالمی
است. از 167 نفری که رای دادند، 125 نفر موافق، 27 نفر مخالف و 15 نفر
ممتنع بودند، که این رای ممتنع هم از آن حرف هاست. خلاصه ممتنعین رای
ندادند به این مسئله، تقویت نکردند این گفته نخست وزیر را که: این رای، رای
به اقدامات ماست در جهت محرومان. حالا فرض می کنیم که یک عده کمی از این ها
هم واقعا به علت نظریات شخصی و بعضی تصورات بوده است که رای مخالف دادند،
ولی در واقع نمی خواستند مخالف این چیزها باشند. ولی به هر حال واقعیت این
که از 197 نفر، 125- 130، حتی به گوییم 137 نفر موافق و موافق مشروط
اقدامات بنیادی دولت در جهت حمایت از حقوق محرومان هستند و یک اقلیت 60
نفری، موضع گیری مخالف با این خط دارند.
راه توده 270 07.06.2010