راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

پرسش و پاسخ 15 خرداد 1361
زیر چادر شعار
"مرگ بر بی حجاب"
غول ارتجاع و خیانت
به انقلاب 57 خوابیده بود

 

کودتای سپاهی 22 خرداد یکشبه متولد نشد، رهبران جبهه مشارکت و سازمان انقلاب اسلامی به یکباره سر از زندان در نیآوردند، روحانیون بلند پایه ای نظیر آیت الله صانعی و آیت الله بیات و آیت الله طاهری بی مقدمه منزوی نشدند، شماری از همین گروه روحانیون، بی هدف در دهه 60 ترور نشدند، حزب جمهوری اسلامی و دفتر نخست وزیری از روی هوا و هوس منفجر نشدند، آیت الله منتظری بدون برنامه برکنار و منزوی نشد، تصمیم به ادامه جنگ ایران و عراق ناگهانی گرفته نشد، قتل عام زندانیان سیاسی در سال 67 یک انتقام و یا حکم ساده مذهبی نبود، تصفیه در صفوف فرماندهان سپاه و بسیج و خانه نشین شدن بسیاری از آن ها که بنیانگذار بودند و یا قهرمانان جبهه جنگ یک برکناری ساده و بی هدف نبود، گنجاندن "ولایت مطلقه فقیه" در جریان بازنگری قانون اساسی در متن این قانون و تبلیغات هدفمند و سازمان یافته برای تراشیدن یک "مقام معظم رهبری" به سبک "اعلیحضرت همایونی آریامهر" در دل جمهوری اسلامی بدنبال احیای نظام سلطنتی در ایران و جمع کردن سفره جمهوریت بود، همچنان که کودتای خونین 22 خرداد حاصل تمام رویدادهائی بود که سر خط آنها را در بالا بر شمردیم. کفن پوش در شهرها راه انداختن، چماقدار تربیت کردن و به جان مردم انداختن، مشتی لات و لمپن را به درجه سرتیپی و امیری و سرلشگری رساندن و بر سرنوشت انقلاب 57 حاکم کردن و... همگی توطئه هائی بود که گام به گام طی سه دهه آزمایش شده و هر کدام که برای خاتمه بخشیدن به دفتر انقلاب نتیجه داد، برای تثبیت آن مخالفان را اعدام کردند، زندانی کردند، پرچم وااسلاما را بلند کردند، کفن پوشیدند و به بهانه حجاب در خیابان ها به جان مردم افتادند. آنچه انجام شد و روی داد، هدفمند بود، بی هدف نبود. غارت کشور پشت آن خوابیده بود و خون هائی که ریخته شد، به پای همین درخت ریخته شد.
با این مقدمه، یکبار دیگر به آغاز دهه 60 باز می گردیم. با پرسش و پاسخ 15 خرداد دبیراول وقت حزب توده ایران، زنده یاد دکتر نورالدین کیانوری، که با چه دقتی فاجعه را پیش بینی کرده و بانگ برداشت، اما دریغ و افسوس که این بانگ توسط آن نیروهائی که درحاکمیت بودند و عمر آیت الله خمینی را ابدی تصور کرده بودند نا شنیده گرفته شد. خون احمدی خمینی را هم پای همین درخت – غارت کشور و احیای سلطنت درایران- ریختند و دیدیم که در مراسم 14 خرداد اخیر، آماده ریختن خون نوه آقای خمینی و پسر احمدی خمینی نیز هستند.
بخش دیگری از پرسش و پاسخ 15 خرداد 1361 را دراین شماره می خوانید، که پاسخی است به سئوالی مربوط به دو شعار "مرگ بر بی حجاب" و "مرگ بر توده ای" در همان دوران.

س: پیرو تذکر حجت الاسلام هاشمی رفسنجانی رئیس مجلس شورای اسلامی در نماز جمعه هفته گذشته در مورد مسئله حجاب، روزنامه اطلاعات در 4 سرمقاله این مسئله را مورد بررسی قرار داده است. روزنامه اطلاعات، خواسته است از جریان ناسالم وسیعی که زیر پوشش "مرگ بر بی حجاب" در سراسر کشور فراگیر شده است، پرده بردارد.

پاسخ: به نظر ما تذکر دیر هنگام حجت الاسلام رفسنجانی و مقالات روزنامه اطلاعات- صرف نظر از بعضی نقاط ضعف این مقالات- از روی توطئه ای پرده برداشته، که به نظر ما بخشی است از توطئه وسیع تر ناراضی تراشی است.
نکات منفی در مقالات روزنامه اطلاعات هست، ولی نکات مثبتی هم در این 4 مقاله هم کم نیست.
ما فکر می کنیم سرمقاله نویس اطلاعات با برداشت درستی روزهای اول شروع کرده به نوشتن این مقاله و شروع کرده است که ریشه های واقعی این جریان را نشان بدهد، ولی روز دوم و سوم تلفن ها شروع شده و ایشان را تحت فشار قرار داده اند، تا بالاخره در مقاله چهارم وادارش کرده اند که چیز بنویسد، که یک مقداری، غیر از آن هایی است که در سه مقاله اول نوشته است. البته این فرض ماست.
چرا ما به این نتیجه رسیده ایم؟
اطلاعات در روز سیزدهم خرداد، از قول آیت الله موسوی اردبیلی رئیس دیوان عالی کشور، رئیس قوه قضاییه کشور، در باره مسئله حجاب و صحبت حجت الاسلام رفسنجانی، می نویسد:
"من هم مثل دیگران صحبت های ایشان را شنیدم و بسیار پسندیدم. حتی دیشب با ایشان صحبت شد. ایشان گفت: بعضی ها اعتراض کردند به این مطلب. اصولا انسان حرفی را که می زند، نباید همه آن را تایید کنند. بالاخره چند نفری هم ممکن است ناراضی شوند. به هر حال صحبت های ایشان بسیار خوب بود."

خوب، ما وقتی می بینیم که کسانی حتی به گفته حجت الاسلام رفسنجانی رئیس مجلس هم اعتراض می کنند، سرمقاله نویس روزنامه اطلاعات که جای خود دارد به او بگویند که: تو دیگر این قدر زیاد حرف نزن و در چهارچوب خودت باقی بمان.
به این ترتیب است که ما فکر می کنیم مقاله چهارم روزنامه اطلاعات را در این چهارچوب بایستی بررسی کرد. از این جهت است که ما در درجه اول به جنبه های مثبت این چهار مقاله، که مسئله را شکافته، توجه می کنیم و بعد به مقاله چهارم هم اشاره خواهیم کرد.
به نظر ما، اولین مسئله ای که در مقالات اطلاعات به چشم می خورد، اهمیت مسئله است. سرمقاله نویس اطلاعات برای این که اهمیت مسئله را نشان بدهد و آن را برجسته کند، می نویسد:

"امام جمعه تهران قاعدتا بایست مسئله مورد نظر را تا این حد قابل اهمیت دیده باشند که بشود آن را در نماز جمعه مطرح کرد و تذکر داد. مضافا براین، همان طور که ایشان نیز یادآور شدند، اساسا بیم آن می رود که کارهایی از این قبیل، یعنی نوشتن شعارهای مرگ بر بی حجاب، روی دیوارها، کار توطئه گران و مخالفین اسلام و حکومت اسلامی باشد. آخر، ترفندها و نقشه ها هم، به همان اندازه که تعداد و انواع و کم و کیف دشمنان، فراوان و گوناگون است، فراوان و گونان است! یعنی همان طور که دشمنان رنگارنگ اند، ترفندها و توطئه ها نیز چنین است."

خوب، نویسنده اهمیت مسئله را بخوبی توضیح داده و ما هم آن را کاملا درست می دانیم. ارزیابی او هم، که این کار دشمنان و مخالفین حکومت اسلامی است، کاملا درست و دقیق است. آری، این یک توطئه است، و این توطئه برای تضعیف حاکمیت کنونی خط امام در جمهوری اسلامی ایران است. در این تردیدی نیست. در این جا این واقعیت بطور ضمنی تایید شده، ولی بدون توجه به ریشه خطرناک توطئه، به این ترتیب که: ما به حکم اسلام، با بی حجابی مخالفیم. یعنی با تمام صراحت و صداقت گفته است که: همه ما با این شعار تا حدودی موافق بودیم و اول هم که این شعار مطرح شد، هیچگونه احساس ناراحتی در ما مسلمانان، که سرمقاله نویس خودش را هم جزو آن ها می گذارد، ایجاد نشد. پس اول با این شعار- شعاری که بعدا حجت الاسلام رفسنجانی آن را غیر اسلامی می داند و سرمقاله نویس هم آن را تایید می کند- موافقت کرده اند، یعنی افتاده اند در دام! وقتی این مسئله در دل ما و اعتقاد ما چنین زمینه ای دارد، طبیعی است که تا شعار "مرگ بر بی حجاب" این جا و آنجا نوشته شود و این جا و آن جا فریاد بزنند، به سرعت می گیرد و اوج هم می گیرد. سنگ را در سراشیبی که رها کنی، تا چند مرحله اول می توان کنترلش کرد، اما دور که گرفت و تند شد، دیگر این ما نخواهیم بود که خط حرکت او را مشخص می کنیم. خوب، این نشان می دهد که شاید اول عده زیادی با این شعار، یعنی در انداختن سنگ، موافق بوده اند. ولی از یک مرحله ای که دور شده، دور زیاد گرفته و زیاد افتاده در سرازیریری، دیده اند که این دیگر دارد از کنترل خارج می شود و معلوم نیست که کجا را خراب کند. ولی همین تایید فراگیر باعت شد که افراد کم آگاه مسلمان، این جا و آن جا در دام این توطئه بیفتند. این واقعیت را هم اطلاعات باز دقیقا توضیح می دهد. این حرف ما نیست. اطلاعات در 9 خرداد، در مقاله دوم، می نویسد:
"چندی پیش با یکی از اقوام که زنی است پارسا و عفیفه و سخت معتقد به امر به معروف و نهی از منکر و عجیب در این مورد شجاع و پر ایمان، داخل اتوبوس بودیم. در یکی از ایستگاه ها خانمی سوار اتوبوس شد که چادر نداشت، اما حجاب نسبتا درستی داشت. البته روسری اش را چنان که اقتضای حجاب است کاملا منظم و پوشیده، نبسته بود. از همان لحظه اول حرکت اتوبوس چنان که حدس زده می شد امر به معروف با تندترین و شدیدترین وضعیت ممکن شروع شد... ما آهسته گفتیم که آخر این طوری نباید امر به معروف کرد... ولی فایده ای نداشت و ایشان تندتر از قبل ناگهان به طور واقعا غیر مترقبه ای گفت: کو اسید؟ کجاست این اسید؟ کجایند آن هایی که می گویند به طرف این بی حجاب اسید می پاشند؟ کجایند آن هایی که می گویند این ها با رنگ و اسید اصلاح می شوند؟"

خوب ببینید، خانم عفیفه معتقدی از دوستان نویسنده سرمقاله اطلاعات و همراه ایشان، چطور در این جریان وارد شده و عمل می کند، یعنی چگونه همراه با این شعار است و تقویت می کند این شعار را. یعنی او در دام آن کسانی افتاده، که این شعار را، این سنگ را، در سرازیری انداخته اند. در همین جاست که نویسنده اطلاعات، در همان مقاله، یکه می خورد و در واقع می گوید که جریان سنگ دیگر دور گرفته است. می گوید:
"این جا بود که من واقعا یکه خوردم. گفتم وسعت تبلیغات دشمنان به قدری است که حتی یک پیرزن پارسای مومن را... نیز تحت تاثیر قرار می دهد."
تا این جا ما همه این حرف های اطلاعات را می توانیم تایید کنیم، چون صادقانه نوشته شده و درست. ولی چهارمین سرمقاله، در شماره یازدهم خرداد، پس از بیان مطالب مختلف و توصیه به این که شعار "مرگ بر بی حجاب" را تبدیل کنید به "درود بر با حجاب" و غیره، آن وقت مثل این است که تلفن ها کار خودش را کرده، چون تلاش شروع می شود برای منحرف کردن خوانندگان از ریشه اصلی این توطئه. می نویسد:
"جالب این است که بدانید در بعضی جاها کم کم سروکله شعار "مرگ بر نیمه حجاب" هم داشت پیدا می شد که خوشبختانه نگرفت و اگر دقت کنید غالبا همراه این شعار، شعار دیگری هم علیه گروه های الحادی ضمیمه می شود که این خود قضیه را مشکوک می کند... این است که از خود می پرسیم پس آیا کار، کار خود این گروه های سیاسی نیست که می خواهند مظلوم نمایی کنند و جذب کنند و خود را مهم جلوه دهند..."
خوب، این آقای نویسنده، به این جا که می رسد، افترا می زند- و ما امیدواریم که تحت فشار همان تلفن ها باشد و واقعا خودش این کار را نکرده باشد، چون راستش اینست که برای یک انسان متوسط الفهم هم یک چنین افترایی، حداقل می شود گفت، ناجوانمردانه است. چون ما خوب می دانیم که همراه شعار "مرگ بر بی حجاب"، در تمام شهر، در خیابان ها به بزرگی سی متر، شعارهای "مرگ بر توده ای" هم نوشته شده است. یعنی آقای نویسنده ادعا می کند که گویا این شعارها را توده ای ها نوشته اند، برای این که خودشان را مطرح کنند! ما معتقد هستیم که حتما نویسنده می داند که این شعارها را چه کسانی نوشته اند، چون پیدا کردن نویسندگان این ها کار خیلی آسانی است. باید رفت و دید که این شعارها کجا نوشته شده و زیر نظر چه کسانی نوشته شده است؟ و آیا توده ای ها برای نوشتن این شعارها- که باید وسایل آن را حتما با اتومبیل حمل کرد- می توانند حتی از دویست، سیصد متری این مناطق، با این وسایل رد شوند؟! اگر این طور فکر کنیم، آن وقت بایستی بگوییم، تمام کسانی هم که در روز اول ماه مه، شعار "توده ای تیرباران" را مطرح کردند، خود توده ای ها بودند! و باید این نتیجه را بگیریم که کسانی هم که در روزنامه جمهوری اسلامی شعار "توده ای تیرباران" را نوشتند، حتما خود توده ای ها بودند! و این را مطرح می کنند، برای این که حزب توده ایران مطرح شود!
به نظر ما، ارتباط تمام این شعارها با سمت گیری جناح قابل توجهی از نیروهایی که زیر پرچم اسلام قشری واقعا خنجر به خط امام می زنند، زیر پرچم اسلام قشری خط برژینسکی را پیاده می کنند، آشکار است. یادمان نرود که آقای "طیب" (از کادرهای برجسته حجتیه که درابتدا گرداننده برنامه های مهم مناظره های تلویزیونی بود و سپس دست به افشاگری علیه حجتیه زد- راه توده) در مورد "حجتیه" گفت که رهبری این سازمان، آگاهانه و ناآگاهانه، در خط آمریکا حرکت می کنند. آری، نفاق افکنی در صحنه داخلی، پیاده کردن خط برژینسکی در جبهه داخلی و در جبهه خارجی، کار آن نیروهایی است که در خط آمریکا حرکت می کنند. بروید دنبال آن ها، آن ها را پیدا بکنید، که حتما در اطراف خودتان هم هستند، در اطراف آقای نویسنده سرمقاله اطلاعات هم هستند. دوران طولانی، حتی مسئولین درجه یک و بزرگ و ارجمند جمهوری اسلامی، امثال شهید رجایی ها، شهید بهشتی ها به امثال این ها، یعنی کشمیری ها و کلاهی ها، اعتماد مطلق کردند و از شناختن ریشه های واقعی چنین جریاناتی غافل شدند.
به نظر ما، سرچشمه تمام این توطئه ها عبارتست از امپریالیسم آمریکا و ضد انقلاب داخلی، ما در تحلیلی که در نشریه حزب توده ایران به مناسبت سومین سال انقلاب دادیم، ابعاد گوناگون توطئه هشتم آمریکا را برای براندازی حاکمیت خط امام با دقت تمام تشریح کردیم. ما نشان دادیم که یکی از این ابعاد عبارتست از بعد سیاسی، و یکی از عناصر مهم این بعد سیاسی برای بر اندازی، عبارتست از ناراضی تراشی، در ضمن اشکال این ناراضی تراشی را هم توضیح دادیم. در این تحلیل گفته شده است که:
"یکی از مهم ترین عناصر بعد سیاسی توطئه هشتم آمریکا تلاش همه جانبه برای ناراضی کردن هر چه بیشتر اقشار گوناگون مردم و یا دقیق تر بگوییم، توده های دهها میلیونی محرومان و اقشار متوسط است... امروز دیگر مقامات مسئول درجه اول جمهوری اسلامی... پنهان نمی کنند که به نام مبارزه با منکرات، به نام دادگاه های انقلاب، به نام پاسداران و کمیته ها، به نام پاک سازی ادارات دولتی، به نام مبارزه با افراد غیر مکتبی، چه زیاده روی ها و بی عدالتی هایی انجام گرفته..."
پس از ذکر انواع و اقسام شیوه های ناراضی تراشی، در این مقاله نتیجه گرفته شده است که:

"به نظر ما، این ها و بسیاری از نمونه های دیگر در رفتار با زنان کارگر، کارمند، آموزگاران و دبیران، متخصصین و کارگران و غیره و غیره، دست در دست هم، یک ماشین عظیم ناراضی تراشی را در جمهوری اسلامی بوجود آورده اند، که مانند موریانه نظام جمهوری اسلامی را از درون می خورد، تمام این ها به اشکال گوناگون چوب لای چرخ بازسازی و نوسازی جامعه و بهره گیری از همه نیروها، استعدادها و توان های انسانی وفادار به انقلاب و خواهان شکوفایی میهن، در چارچوب قانون اساسی جمهوری اسلامی، می گذارند. ما اطمینان راسخ داریم که تاریخ آینده ایران روشن خواهد ساخت که چه عوامل خرابکاری در ایجاد و تشدید این گونه پدیده های زیان بخش دخالت داشته اند."

حتی اگر امروز در نتیجه افشاگری بسیار بموقع آقای رفسنجانی، این توطئه هم با شکست روبرو شود، فردا به شکل دیگری و با قیافه دیگری باز دو مرتبه مطرح خواهد شد. پس بایستی ریشه آن را، سرچشمه آن را، که عبارتست از آن جناح هایی که برنامه سیاسی براندازی را در داخل ایران اجرا می کنند و به پیش می برند، خشک کرد.
به نظر ما، فراگیر شدن شعارهای "مرگ بر بی حجاب"، "مرگ بر توده ای"، "مرگ بر فدائی"، "مرگ بر شوروی"، دارای مفهوم کاملا روشنی است.
از دو ماه و نیم، سه ماه پیش به این طرف، ما می بینیم که این شعارها تمام شهرهای ایران را فرا می گیرد و در جلساتی مکررا مطرح می شود. بایستی به بسیاری از مساجد مراجعه کنند و ببینند که این شعار با چه شدتی و از طرف کدام نیروها مطرح می شود؟
جالب توجه است که اوج گیری شعار "مرگ بر بی حجاب" دفعه اول نیست. ما در دوران بعد از انقلاب، چند بار دیگر هم با این اوج گیری و فراگیری روبرو بوده ایم.
تاریخ هر گونه تلاش برای تحریف حقایق تاریخی را به شکل مفتضحانه ای رسوا خواهد کرد، و داغ ننگ بر صورت کسانی خواهد زد که کوشش می کنند تاریخ را تحریف کنند. البته وقتی که زور در دست افراد معینی باشد و آن ها بتوانند از زور استفاده کنند، کار تحریف تاریخ، کار بسیار آسانی است. می شود هر چیزی را نوشت و منتشر کرد و حتی مردم را هم برای یک دوره ای به کلی دچار گمراهی کرد. ولی تاریخ همه این ها را می شوید و پاک می کند و واقعیت های اصیل را بیرون می کشد.

راه توده 271 14.06.2010
 

بازگشت