راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

 

پرسش و پاسخ 8 اسفند 58
ماجراجوئی های
چپ روانه
در آغاز
بنای ج. اسلامی

 

از رویدادهای فراموش نشدنی و خونین سال اول بنای جمهوری اسلامی، رویدادهای ترکمن صحرا و گنبد بود. ماجراجوئی های گروه های چپ رو، که تصور کرده بودند در ایران انقلاب سوسیالیستی شده و درنده خوئی ارتجاع مذهبی که متحد طبقاتی آن سرمایه داری بزرگ تجاری (بازار) بود، هر دو دست به دست هم داده و حوادث خونین ترکمن صحرا را بوجود آوردند.

امروز وقتی حکومت در باره آن حوادث بالای منبر می رود، چنان یکسویه سخن می گوید که می تواند گمراهی نسل جدید ایران را که در آن سالها اساسا پا به دنیا نگذاشته بود بدنبال آورد و از اینسو، یعنی از سوی حادثه سازان چپ رو آن حوادث نیز، چنان از محق بودن خود سخن می گویند که گوئی هیچ سهمی در آن خونی که ریخته شد نداشته اند. حتی آنها که موضع انتقادی نسبت به آن حوادث پیدا کرده اند نیز سایه روشن هائی از واقعیت را می گویند و نه همه آنچه را روی داد. این درحالی است که مجموعه آن حوادث که ناشی از درک غلط از انقلاب 57، حاکمیت تازه بر مسند نشسته جمهوری اسلامی، ندیدن لایه بندی های درون حاکمیت و "راست روی" ارزیابی کردن سیاست وقت حزب توده ایران در برابر انقلاب و جمهوری اسلامی بود، تاثیر بسیار جدی بر سرنوشت آینده جمهوری اسلامی داشت. همچنان که حوادث کردستان داشت، همچنان که ماجراجوئی مجاهدین خلق داشت و همچنان که جنگ عراق داشت و در ادامه آن، عدم درک انتخابات دوم خرداد، نقش دولت خاتمی، نقش مجلس ششم و انواع حوادث آن 8 سال داشت.

ارزیابی امروز جمهوری اسلامی و حاکمیت آن، بدون در نظر گرفتن این فرازهای مهم و درس گیری از اشتباهاتی که روی داد، ناممکن است و هر اندازه که این ارزیابی دیرتر انجام شود، امکان ورود تاثیرگذار بر حوادث امروز ایران دشوارتر!

ما از پرسش و پاسخ 8 اسفند ماه 1358 دبیر اول وقت حزب توده ایران زنده یاد "نورالدین کیانوری"، یعنی یکسال پس از انقلاب و بنای جمهوری اسلامی، سندی را برای این شماره راه توده انتخاب کرده ایم که اختصاص به حوادث گنبد و ترکمن صحرا دارد. نسل جوان ایران و نسلی که حوادث آن سالها را باید در روزنامه های آن زمان و اسناد و اعلامیه های احزاب در آن دوران جستجو کند، نیازمند ارائه اسنادی است که ما دراختیار داریم. جز این نمی توان به این نسل نشان داد که رهبری حزب توده ایران پیرانه سر و در خشت خام دیده بود؛ آینده ای را که از دل ماجراجوئی ها و نشناختن بافت تو در توی حاکمیت بیرون خواهد آمد.

با هم بخوانیم:

 

 

س: چرا حزب توده ایران در مورد جنایاتی که ارتجاع و ضد انقلاب در ترکمن صحرا انجام می دهد، سکوت می کند؟ در حالی که بهترین فرزندان خلق ترکمن- از جمله چهار تن از اعضای سازمان چریک های فدائی خلق- قتل عام می شوند، آیا به جا است که در روزنامه مردم از مبارزه به اصطلاح ضد فئودالی آقای خلخالی که خود آتش افروز اصلی ماجرای گنبد است، مطلب چاپ شود؟

 

ج: اعلامیه کمیته مرکزی حزب توده ایران فردا در روزنامه "مردم" به چاپ خواهد رسید. ما از این رویدادهای ناگوار بسیار متاسفیم. مسئله به چهار نفر نیز ختم نمی شود. خبرهای روزنامه ها حاکی از آن است که دامنه کشتار در منطقه، وسیع تر از این ها است. دیروز نوشته بودند که هشت جنازه دیگر پیدا شده است. یعنی با آن چهار نفر می شود دوازده نفر. تیتر روزنامه کیهان امروز نیز از قتل مرموز 24 نفر در گنبد خبر می دهد. در میان افرادی که به قتل رسیده اند، مسلما چند تن از ستاد فرهنگی خلق ترکمن که ظاهرا در دست سازمان چریک های فدائی خلق قرار دارد، وجود داشته است. ما در باره این حادثه، که بدون تردید آمیزه ای است از اقدامات گروه های ارتجاعی و پشتیبانان آنها در مرکز، و نیز گروه های چپ گرا و چپ نمائی که می کوشند کانون های تحریک ایجاد کنند- این موضوع تنها مربوط به ترکمن صحرا نیست- نظر خود را در اعلامیه ای که فردا در روزنامه مردم منتشر خواهد شد، بیان داشته ایم.

نظر ما در مورد حقوق خلق ترکمن، از ابتدای تاسیس و فعالیت حزب توده ایران روشن بوده است. خلق ترکمن نیز مانند سایر خلق های غیر فارس، زیر فشار چهار گونه ستم قرار داشته است: ستم امپریالیستی، ستم فئودالی، ستم سرمایه داری و ستم ملی در چارچوب کشورمان. تمام خلق های زحمتکش ایران، زیر سه ستم اول، یعنی ستم های ناشی از تسلط امپریالیسم و بقایای فئودالیسم و سرمایه داری قرار داشته اند. اما در ناحیه ترکمن نشین ایران، مانند نواحی دیگری از قبیل آذربایجان، کردستان، خوزستان، بلوچستان و غیره که در آنها خلق های غیر فارس زندگی می کنند، علاوه بر این ستم ها، محرومیت های ملی نیز بر مردم تحمیل شده است. یعنی از خود مختاری فرهنگی و اداری محروم بوده اند، که البته هنوز هم هستند.

حزب توده ایران نخستین حزبی است که پس از شهریور 1320 مسئله لزوم پایان دادن به ستم ملی در سر تا سر ایران را مطرح ساخته و با صراحت و روشنی تمام از آن دفاع کرده است. اما باید توجه داشت که دفاع از یک اصل، به معنی آن نیست که هر گروهی، در هر لحظه ای، برای پیاده کردن این اصل، به هر شیوه ای دست زد، از نظر ما درست باشد. شیوه ای که برای حل یک مسمئله اجتماعی اتخاذ می شود، ممکن است در یک لحظه تاریخی درست باشد و در لحظه ای دیگر نادرست.

شیوه مبارزه، در شرایط گوناگون، می تواند اشکال به کلی متفاوتی به خود بگیرد. یک شیوه، در شرایطی، حتی می تواند به عکس خود بدل شود. یعنی شیوه ای که در شرایط مشخصی مترقی بوده است، در شرایط دیگری می تواند کاملا ارتجاعی باشد.

به این ترتیب، روشن است که وقتی ما از حق خود مختاری فرهنگی و اداری خلق ترکمن برای آزاد شدن از یوغ تسلط فئودالی، پایان دادن به مناسبات فئودالی و رها شدن از ستم سرمایه داری وابسته دفاع می کنیم، به معنی آن نیست که شیوه این یا آن گروه را در مبارزه تائید می کنیم. به عکس، ما استفاده از این شیوه ها را، در شرایط مشخص بعد از انقلاب میهن خود، برای دست یافتن به این هدف ها، زیان بخش می دانیم. در شرایط کنونی جامعه ما مسئله عمده انقلاب هنوز و هنوز مبارزه برای استقلال ملی، یعنی ریشه کن کردن تسلط همه جانبه امپریالیسم و بازگشت ناپذیر کردن دستاوردهای انقلاب باقی مانده است و ثانیا هنوز امکانات دموکراتیک مبارزه برای دستیابی به حقوق دموکراتیک که حقوق ملی نیز جزئی از آن است، وجود دارد. از همین شیوه هاست که باید حداکثر استفاده را به عمل آورد. تجربه خود ما نشان می دهد که بدون توسل به اسلحه، توانستیم آزادی فعالیت یک حزب سیاسی را که دارای ماهیت مشخصی است، حزبی که هوادار مارکسیسم- لنینیسم و انترناسیونالیسم پرولتری است، در جامعه ایران به دست آوریم. البته این گونه از مبارزه، بسیار دشوار است. در این مبارزه، برخوردها، ریختن ها و چاپیدن ها، ضرب و شتم ها، ترورها و تحریکات و خرابکاری های گروه های فاشیستی و افراطی و مجموعا "باندهای سیاه" و از این قبیل، وجود دارد. اما از لحاظ قانونی، این حق، یعنی حق مبارزه دموکراتیک، در جامعه ایران شناخته شده است. اگر روزی این حق از نیروهای دموکراتیک جامعه گرفته شود، مسلما اشکال دیگری از مبارزه، مانند مبارزه مخفی، در دستور روز قرار خواهد گرفت. تاریخ، خود شکل مناسب این مبارزه را تعیین خواهد کرد.

ما در شرایط کنونی، ضمن تائید تمام خواست های خلق ترکمن، شیوه مبارزه ای را که از سوی پاره ای گروه های چپ گرا و چپ نما در آنجا تحمیل شده است، و ضد انقلاب نیز با تمام نیروی خود از آن برای درهم کوبیدن جنبش دموکراتیک در منطقه و به دنبال آن در سراسر ایران بهره برداری می کند، نادرست می دانیم. ارتجاع، هم در منطقه و هم در مرکز، در تمام نهادهای قدرت از ارتش گرفته تا دستگاه های اداری مرکزی، دارای مواضع بسیار نیرومندی است و می کوشد از این مواضع برای سرکوب جنبش های دموکراتیک بهره برداری کند. این است نظر ما در باره مسائل گنبد و ترکمن صحرا. اما اگر بخواهیم وقایع اخیر این منطقه را مورد ارزیابی قرار دهیم، باید بگویم که این رویدادها برای ما به کلی مرموز است. در اعلامیه ای که دیروز در کیهان به چاپ رسیده بود و امضای "فدائیان ترکمن- پیرو مشی مسلحانه" در زیر آن به چشم می خورد، پای حزب توده ایران را به میان کشیده و نوشته اند که اگر حزب توده ایران اعلام نکند که چگونه توانسته است در ستاد رهبری چریک های فدائی خلق نفوذ کند و موجب راست گرائی آنان شود، یکی دیگر از گروگان ها را خواهند کشت. این اعلامیه، مضحک و مسخره و مشکوک به نظر می آمد و از لحاظ منطق سیاسی نیز سطح بسیار نازلی داشت. درست است که ما معتقدیم پاره ای از گروه هایی که خود را وابسته به چریک های فدائی خلق می دانند- به ویژه گروه های افراطی هوادار اشرف دهقانی- سطح فکر سیاسی بسیار نازل و پائینی دارند و می توانند اعلامیه هائی تا این حد مفتضح صادر کنند، اما با این همه، بعید به نظر می رسد که آنها دست به چنین کاری زده باشند. انتشار این اعلامیه ها، بیشتر باید قسمتی از توطئه گروه های ارتجاعی گنبد و ناحیه ترکمن صحرا باشد که به کمک عناصری از پاسداران یا بخشی از پاسدارانی که در آنجا مستقر هستند، دست به چنین کشتار ناجوانمردانه ای زده اند.

به هر حال، ما از دولت خواسته ایم کمیسیون ویژه ای با شرکت نمایندگان سازمان های سیاسی که در جریانات گنبد حضور دارند، و منجمله نماینده حزب توده ایران، تشکیل شود، و نماینده ما به عنوان ناظر در کمیسیون رسیدگی به این رویدادها شرکت کند، تا از این طریق بتوانیم توضیحات درستی به دست آوریم و ببینیم اصل واقعه چه بوده و چگونه رخ داده است. اما به طور کلی و بدون تردید، عامل اصلی این تحریکات ضد انقلاب و امپریالیسم بوده است. ضد انقلاب، از راست و چپ دست اندر کار است و مانند حوادث کردستان و بلوچستان، از دو سو عمل می کند. از یک سو، گروه هائی را به یک رشته اقدامات غیر عاقلانه تحریک می کند و از سوی دیگر، این اقدامات را وسیله ای برای سرکوب جنبش حق طلبانه و خلقی قرار می دهد. ما در این امر، تردیدی نداریم. اما در مورد اینکه حکومت مرکزی، در مجموع خود، تا چه حد در این جریان مسئولیت دارد و یا بر اساس نوشته این دوست ما، می توان تمام جریانات را به حساب آقای خلخالی گذاشت، باید بگویم که به نظر ما این برداشت، برداشت درستی نیست و ما با آن موافق نیستیم، ما معتقدیم که اکنون حکومت مرکزی، در مجموع خود، دلیلی برای دست زدن به چنین کاری ندارد. زیرا مسلم است که اینگونه برخوردهای اجتماعی به سود او تمام نمی شود. به نظر ما، تنها ممکن است از پائین آتش را روشن کرده و او را وادار به چنین کار نادرست، خشونت آمیز و انتقام جویانه ای کرده باشند. این کار، عملا نمی تواند از سوی مرکز حکومت، یعنی رهبری مرکزی، صورت گرفته باشد. به نظر ما، ادعای این دوست سئوال کننده- که ممکن است ادعای سازمان چریک های فدائی خلق نیز باشد- در مورد اینکه خلخالی مسئول روشن کردن آتش در گنبد است، نادرست است. ما معتقدیم که خود مرتجعین، سرمایه داران و ملاکان بزرگ محلی، توسط باندهای مسلح خود در تمام دستگاه های دولتی، سپاه پاسداران، واحدهای ارتش، فرماندهی تیپ یا لشکری که در آنجا مستقر است، این اقدامات را عملی می کنند. سرچشمه این آتش افروزی ها را باید نزد آنها جست.

ما این مسئله را دنبال خواهیم کرد. ما کشتار ناجوانمردانه این جوانان را در گنبد و ترکمن صحرا به شدت محکوم می کنیم.

 

 

                راه توده 277    11 مرداد ماه 1389
 

بازگشت