راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

پرسش و پاسخ 26 دی ماه 1358

حاکمیت و جنبش سبز
دارای چه آرایش طبقاتی است؟

 

مروری بر آرایش طبقاتی دوران انقلاب و سالهای اولیه پس از سرنگونی شاه، و مقایسه آن با همین آرایش در جمهوری اسلامی و ماهیت طبقاتی حاکمیت کودتائی ما را به این نتیجه می رساند، که امروز تقریبا رسیده ایم به همان شرایط طبقاتی سال 1357- 1358. با این تفاوت که سرمایه داری بزرگ و تجاری حاکم با نقاب غزب ستیزی در شعار و گسترده ترین پیوند اقتصادی در عمل با امپریالیسم جهانی حاکم است. این سرمایه داری، اکنون و با ورود همه جانبه سپاه پاسداران به عرصه اقتصادی، به تفنگ و موشک نیز مجهز شده است.

 

پرسش و پاسخ 26 دی ماه 1358، یکی از دقیق ترین گزارش ها از ماهیت طبقاتی انقلاب 57، شرایط طبقاتی ایران، نیروهای شرکت کننده در انقلاب و آرایش طبقاتی دفاع از انقلاب و پیشبرد آنست. حزب توده ایران با درک عمیق از این آرایش طبقاتی، ضرورت تشکیل یک جبهه با شرکت همه این نیروها، برای پیشبرد انقلاب را طرح کرد و برای نام آن "جبهه متحد خلق" را پیشنهاد کرد. این که شرایط حاکم بر جامعه، درک ضعیف سیاسی – طبقاتی نیروهای سیاسی، احزاب و سازمان های شرکت کننده در انقلاب، قدرت و تجربه ارتجاع و پیشداوری ها، و بویژه گرایش های مذهبی و همچنین سر مستی این نیروهای انقلابی از پیروزی سریع در گام اول انقلاب – سرنگونی شاه- از موانع جدی تشکیل نشدن این جبهه شد، دراین مقدمه کوتاه مورد بحث نیست. بحث بر سر آن واقع بینی و طرح آن در ابتدای پیروزی انقلاب است.
اهمیت بازخوانی این پرسش و پاسخ و آگاهی از آرایش طبقاتی دوران انقلاب و سالهای اولیه پس از سرنگونی شاه در آنست که ما، امروز تقریبا رسیده ایم به همان شرایط طبقاتی. با این تفاوت که سرمایه داری بزرگ و تجاری حاکم با نقاب غزب ستیزی در شعار و گسترده ترین پیوند اقتصادی با امپریالیسم جهانی حاکم است. این سرمایه داری، اکنون و با ورود همه جانبه سپاه پاسداران به عرصه اقتصادی، به تفنگ و موشک نیز مجهز شده است، اما این دو نشانه، یعنی تفنگ و غرب ستیزی همان اندازه در واقعیت نظام طبقاتی حاکم بی تاثیر است، که ریش انبوه و فارسی آلوده به لغات عربی رایج شده و ترویج خرافات مذهبی بی اثر است.
اصطلاحاتی که در جمهوری اسلامی تحت عنوان "استکبار" و "استضعاف" رایج شد و ترفندی که علی خامنه ای و احمدی نژاد تحت عنوان "ساده زیستی" و "مخالفت با تجمل" بعنوان سمبل "عدالت" و غزب ستیزی به کار می برند و مرزهای شناخت آرایش طبقاتی ایران را مخدوش کرده اند نیز، به کار گیری لغات و اصطلاحات دقیق علمی برای ماهیت طبقاتی حاکمیت و آرایش طبقاتی جامعه ضرورت دارد. ما با این درک عملی از آرایش طبقاتی حکومت و جامعه به شناخت دقیق تری از جنبش اعتراضی و گسترده امروز ایران که نام "سبز" را به خود داده آشنا می شویم.
بنابراین توضیحات، می بینید که بازخوانی پرسش و پاسخی که 30 سال پیش انجام شده و انتشار یافته، امروز اعتباری دوباره پیدا کرده است و باید به نکات طرح شده در آن اندیشید.
حال به اصل مطلب، یعنی پرسش و پاسخ دیماه 1358 مراجعه کنیم:


س: لطفا در باره خرده بورژوازی، بورژوازی ملی و بورژوازی لیبرال توضیح دهید.
ج: طیف طبقاتی جامعه ما، اگر از ارتجاع به سوی نیروهای مترقی و انقلابی حرکت کنیم، با ضد انقلاب آغاز می شود. به نظر ما، پایه ضد انقلاب از لحاظ طبقاتی، عبارتست از سرمایه داران بزرگ و کسانی که در زمینه اقتصادی به نحوی از انحاء به طور عمده به سرمایه ها و انحصارهای امپریالیستی در ارتباط و اشتراک هستند. سرمایه داری وابسته دارای 5 شاخه است:

1- سرمایه داری صنعتی وابسته، یعنی کارخانه هائی که با سهام آمریکائی، اروپائی، ژاپن و ایرانی اداره می شوند؛
2- سرمایه داری تجاری وابسته، یعنی همان کمپرادورهای سابق؛
3- سرمایه داری مالی وابسته یعنی سرمایه داری بانکی سابق که اغلب با بانک های بین المللی در ارتباط بوده است؛
4- سرمایه داری کشاورزی وابسته، یعنی کسانی که "کشت و صنعت" های بزرگ را با شرکت سرمایه امپریالیستی اداره می کنند؛
5- سرمایه داری بوروکراتیک، یعنی نمایندگان دستگاه های دولتی و ارتش که بودجه عظیم دولتی در اختیار آنها است، آن را به غارت می برند و با امپریالیسم ارتباط های گوناگون دارند.

پس پایه اصلی ضد انقلاب را در ایران، سرمایه داری بزرگ وابسته تشکیل می دهد که از لحاظ طبقاتی در بر گیرنده تمام آن عناصر و محافلی است که بسیاری از آنها در طول انقلاب و یا پس از آن، گریخته اند: از خانواده سلطنتی گرفته تا ژنرال های بزرگ ارتش، ملاکان، سرمایه داران، صاحبان کارخانه های بزرگ و غیره. پایه دیگر ارتجاع و ضد انقلاب در ایران، همان هیئت حاکمه سابق است که از زمینداران بزرگ، یعنی بازماندگان فئودالیته، تشکیل می شود. این افراد کسانی هستند که یا زمین های بسیاری را از خانواده های فئودالی سابق به ارث برده اند. زمینداران بزرگ، یعنی همان بازماندگان فئودالیته نیز یکی از پایه های ضد انقلاب، و در تمام طبقات حاکمه رژیم سرنگون شده به حساب می آیند.
علاوه بر این ها، تمام عناصر سرسپرده رژیم ارتجاعی و فاسد گذشته، از چاقوکشان، میدان داران، فروشندگان هروئین، تاجران فحشاء و تمام عناصری که فساد را رواج می دهند گرفته تا ساواکی ها، همه و همه جزو نیروهای ضد انقلابند. اینان قشرهای کوچک اما فاسد کننده جامعه هستند که در خدمت طبقات حاکمه گذشته بوده اند و اکنون نیز در خدمت ضد انقلاب قرار دارند.
خوب، چنانکه بارها گفته ایم، در جریان انقلاب سال گذشته، تقریبا تمام خلق و حتی بخشی از بورژوازی لیبرال ایران در برابر نیروهای ضد انقلاب که در دربار پهلوی متمرکز شده بودند، قرار گرفتند.
در طیف طبقاتی مقابل، در جامعه ما، به همان شکل که گفتیم، ابتدا بخشی از بورژوازی قرار دارد که ما آن را بورژوازی ملی و غیر وابسته به امپریالیسم می نامیم. به نظر ما، این بخش از بورژوازی، بخشی است که درآمد عمده اش وابسته به جریان تولید و توزیع داخلی است، نه در ارتباط و وابستگی با امپریالیسم. بورژوازی ملی اقشار و لایه های گوناگونی دارد که با یکدیگر همگون و یکپارچه نیستند. بورژوازی لیبرال، از تسلط مطلق و غارتگرانه بی بند و بار امپریالیسم و پیوند بورژوازی بزرگ وابسته به آن ناراضی بود و مخالف این بود که تمام درآمد نفت را شاه و امپریالیسم و گروه معینی از وابستگان آنها بالا بکشند. به همین دلیل، با رژیمی که از نظام غارتگر امپریالیستی پشتیبانی کند، موافق نیست. پس از آنکه قدرت حکومتی از طبقات حاکمه سابق گرفته شد، بورژوازی لیبرال که جناح راست بورژوازی بزرگ ملی را تشکیل می دهد (بازرگانان و کارخانه داران بزرگی که بیشتر با سرمایه داخلی کار می کنند)، موضعگیری متزلزلی پیدا کرد. چرا؟ زیرا می خواست انقلاب را در چارچوب منافع بورژوازی بزرگ ملی نگه دارد و تنها برای غارت و چپاول سرمایه داران بزرگ وابسته به امپریالیسم محدودیت های به وجود آورد. سایر قشرها و لایه های بورژوازی ملی ایران، یعنی بورژوازی متوسط و بورژوازی کوچک، دوران طولانی تری همراه انقلاب و در مواضع ضد امپریالیستی خواهند ماند. به این ترتیب، این نیروها در برابر امپریالیسم مواضع قاطع تری دارند.
از لایه های بورژوازی که بگذریم، به خرده بورژوازی و بورژوازی کوچک می رسیم. تفاوت میان خرده بورژوازی و بورژوازی کوچک، دارای یک تعریف طبقاتی علمی است. خرده بورژوازی به آن قشر از تولید کنندگان و یا توزیع کنندگان اطلاق می شود که با سرمایه و وسائل تولید و توزیع خود کار می کنند ولی بخش عمده درآمد آنها ثمره کار خویش است و تنها بخش کمتر درآمدشان از وسائل تولید و سرمایه ای است که به کار می اندازند. مثلا نجاری را در نظر بگیرید که دو تا شاگرد دارد که با خود او کار می کنند. او صاحب یک کارگاه، یک ماشین برش، یک ماشین اره کردن و صاف کردن و مغازه ای است که برای آن سرقفلی پرداخته است. اینها وسائل تولید اوست. اما خود او نیز با تمام مهارت و استادیش کار می کند. اکنون اگر بخش عمده درآمد او از سرمایه اش باشد، جزو بورژوازی کوچک محسوب می شود. اما اگر بخش عمده درآمد او ثمره کار خود او باشد، در شمار خرده بورژوازی قرار می کیرد. پس، تفاوت میان بورژوازی کوچک و خرده بورژوازی، بر سر آن است که بخش عمده درآمد عناصر متشکله این قشرها، از گردش سرمایه شان به دست آید و یا محصول نیروی کار باشد که انجام می دهند. به این ترتیب، کفاشی که دو تا شاگرد و یک دستگاه دارد که خود او نیز با آن کار می کند، قاعدتا بخش عمده درآمدش ثمره کار خود او است. اما اگر هشت تا شاگرد داشته باشد و خود در آن بالا بنشیند و تنها سفارش به پذیرد، یا برش را نیز خودش بدهد و در ماه در آمدی برابر با 20 یا 30 هزار تومان داشته باشد، دیگر مشخص است که از این 30 هزار تومان 20 هزار تومان ثمره سرمایه در گردش او است و 10 هزار تومان از کار خود او که یک استاد کار است، به دست آمده. در این صورت، او دیگر یک سرمایه دار کوچک است.
مثال بالا، حد فاصل میان خرده بورژوازی و بورژوازی کوچک را روشن می سازد. خرده بورژوازی نیز دارای لایه های به کلی گوناگونی است. گفتیم که خرده بورژوازی به عناصری اطلاق می شود که به تولید کالائی ساده وابسته اند، یعنی با وسائل تولید و یا توزیع متعلق به خود کار می کنند. این تعریف، پرتقال فروشی را نیز که با دو سه جعبه پرتقال و یک چرخ دستی در خیابان به راه می افتد، در بر می گیرد. چرا؟ زیرا دارای مقداری سرمایه و وسائل مبادله است که می تواند با آن کالای خود را به فروش برساند. در عین حال، خود او نیز از صبح تا غروب کار می کند. او در قشر کاملا پائین خرده بورژوازی قرار دارد. اما نجاری که برای مغازه اش 100 هزار تومان سرقفلی دارد و دو تا ماشین به قیمت 200 هزار تومان و نیز دو سه تا شاگرد دارد، و خود نیز استاد کار بسیار خوبی است و مبل های زیبائی می سازد، جزو اقشار بالائی خرده بورژوازی به حساب می آید. دهقانان بی زمین و کم زمین، نسبت به آن پرتقال فروش نیز در موقعیت بدتری قرار دارند و در لایه پائین تری جای می گیرند. آنها عمدتا یک گاو، یک خیش و مجموعا وسائل بسیار اندکی برای تولید در اختیار دارند. اینان نیز در لایه های پائینی خرده بورزواژی قرار می گیرند و از تمام نیروهای دیگر، به پرولتاریا نزدیک ترند.

پرولتاریا نیز دارای تعریف طبقاتی علمی و روشنی است. پرولتاریا به مجموعه عناصری اطلاق می شود که صاحب وسائل تولید نیستند، نیروی کار خود را به سرمایه داران می فروشند و در برابر آن مزد می گیرند.
به این ترتیب، اینها هستند آن طبقات، قشرها و لایه های طبقاتی که می توانند در جبهه متحد خلق در دفاع از انقلاب و پیشبرد آن شرکت کنند.
جبهه متحد خلق می تواند قشرهائی از بورژوازی ملی را نیز که دارای تمایلات ضد امپریالیستی و خلقی هستند و گرایش های حاد غارتگرانه سرمایه داری ندارند، در بر گیرد.
بنابراین در جبهه متحد خلق، از طبقه کارگر، و دهقانان که تقریبا همه جزو لایه های گوناگون خرده بورژوازی هستند (به جز دهقانان مرفه یا "کولاک ها" که مقداری زمین و هفت هشت ده تا گاو و وسائل تولید دیگری در اختیار دارند، آنها را اجاره می دهند، خود دیگر با آنها کار نمی کنند و جزو سرمایه داری روستا به حساب می آیند)، تا خرده بورژوازی شهری (چه خرده بورژوازی تولیدی و چه توزیعی) و لایه های پائین بورژوازی ملی که لایه های سرمایه داری کوچک و متوسط هستند و تمایلات ملی و ضد امپریالیستی دارند، می توانند شرکت کنند. یعنی در چارچوب شرایط مشخصی که در کشور ما وجود دارد، جبهه متحد خلق دارای چنین ترکیبی است. و تردیدی نیست که در شرایط رشد و اوج گیری جدی جنبش توده ای و خلقی در این ترکیب می تواند تغییرات بنیادی ایجاد شود. یعنی مثلا "قشر بورژوازی متوسط از آن خارج شود، بی طرف بماند، و یا به بورژوازی لیبرال و یا ضد انقلاب بپیوندد. در شرایط مشخص تحول اجتماعی جامعه، به تناسب اینکه ماهیت جنبش تا چه حد توده ای، خلقی، کارگری و انقلابی باشد، و جنبش چه دگرگونی های بنیادی را در نظام اقتصادی جامعه هدف خود قرار داده باشد، این تحولات انجام می گیرد. بنابراین، در لحظه کنونی، در شرایط و اوضاع مشخص جامعه ما، بر اساس تحلیل علمی حزب توده ایران، طبقات و قشرهایی که می توانند در جبهه متحد خلق گرد هم آیند، عبارتند از طبقه کارگر، خرده بورژوازی، بورژوازی کوچک و متوسط و تمام قشرهای متوسط شهری، یعنی روشنفکران و هنرمندان زحمتکش، آموزگاران، پرستاران و کارمندانی که در این چارچوب طبقاتی قرار دارند. تمام این اقشار و طبقات می توانند به نحوی پرثمر و بالنده ای در جبهه متحد خلق شرکت جویند. از لحاظ سیاسی در جامعه کنونی ما، جبهه متحد خلق، در برگیرنده طیف پهناوری از نیروهای ضد امپریالیستی و خلقی است. نیروهای مبارز مسلمانی که پیرو راستین خط امام خمینی هستند و موضعگیری های قاطع ضد امپریالیستی و بویژه ضد امپریالیسم آمریکا را دنبال می کنند و در جهت تغییر بنیادی نظام اقتصادی جامعه به نفع توده های زحمتکش گام بر می دارند، در یک طرف این طیف قرار دارند. جریان ها و گروه های سیاسی نماینده این نیروها عبارتند از روحانیت مبارز پیرو خط امام، دانشجویان مسلمان پیرو خط امام، سازمان جدیدی که به نام سازمان بسیج ملی مشغول فعالیت است. در سوی دیگر این طیف سازمان سیاسی حزب طبقه کارگر ایران، یعنی حزب توده ایران قرار می گیرد و بین این دو انتها گروه های دیگری مانند سازمان مجاهدین خلق و سازمان های فدائی خلق و گروه های وابسته به آنها قرار می گیرند، که همه از لحاظ ایدئولوژی خود را مدافع منافع طبقات زحمتکش می دانند، اما از لحاظ طبقاتی و موضع گیری های سیاسی داخلی و خارجی در مواضع لایه های گوناگون خرده بورژوازی قرار دارند.
امیدوارم با این توضیحات، پاسخ این پرسش ها داده شده باشد.

راه توده 284 20.09.2010
 

بازگشت