مروری اسناد پلنوم 1358 مرور رویدادهای سالهای اول و حتی ماههای اول پس از پیروزی انقلاب 57 در سرنگونی نظام شاهنشاهی سرشار از تجربه و درس است برای آینده. کسانی که دوران انقلاب، سالهای آستانه آن و سالهای نخست پس از انقلاب را بخاطر دارند، میدانند چه کارزار همه جانبهای در عرصه ایدئولوژیک و سیاسی طی شد. انقلاب چون عقابی تیز بال بر آسمان ایران ظاهر شد و همه بحثها و سیاستها و نظراتی که باید پیش از آن پالایش شده و آمادگی شرکت در یک جنبش انقلابی را برای احزاب و سازمانهای انقلابی فراهم میآورد، همگی ناتمام و نا پخته باقی مانده و پیکر زخم خورده و خونین جنبش چپ، خود را کشان کشان به سنگر انقلاب رساند. همه آنچه که باید پیش از انقلاب روشن شده و حل میشد، برای پس از انقلاب ماند و به همین دلیل، حل این مسائل نیروی عظیمی از جنبش چپ ایران برده و توان آن را برای تاثیر گذاری مستقیم روی انقلاب و تحولات سالهای پس از انقلاب گرفت. مسائل حل نشدهای که برای پس از انقلاب باقی ماند، تنها در چارچوب بحث و مناظره خلاصه نشد، بلکه اشکال بسیار مخرب عملی نیز به خود گرفت که نه تنها خون دیگری از پیکر زخم دیده جنبش چپ در زمان شاه ربود، بلکه فرصت هائی طلائی را دراختیار ارتجاع رخنه کرده در حاکمیت پس از انقلاب قرار داد. ماجراجوئی در کردستان که زمینه جنگ منطقهای شد، ماجراجوئیهای خوزستان و همچنین گنبد و از همه اینها مضحک تر و تاسف بار تر، فتح مسلحانه شهر آمل برای چند روز بود. دفتر انقلاب 57 مملو از حادثه است و تحلیل گذشته و تاریخ نگاری گذشته، بدون بررسی همه این رویدادهای مستند ناممکن است. ما برای این شماره مرور پرسش و پاسخهای دبیراول وقت حزب توده ایران، زنده یاد "کیانوری" به یکسال و یک ماه پس از سرنگونی شاه باز میگردیم. یعنی اسفند 1358 که از زمین و آسمان درایران حادثه میبارد و سازمانهای چپ ایران که در راس آنها دو سازمان چریکهای فدائی خلق و مجاهدین خلق قرار داشتند، برای فرود از آسمان تخیلات گذشته و قرار دادن پای خود بر زمین سفت واقعیات سردر گم بودند. درگیریهای نظری در همه این سازمانها و بویژه سازمان چریکهای فدائی خلق جریان داشت. بجای انسجام نظری و عملی برای دفاع از دستآوردهای انقلاب، انشعابهای نظری و ماجراجوئیهای عملی شکل میگرفتند. مرداب بزرگ در انتظار سازمان مجاهدین خلق بود و سقفی که چریکهای فدائی خلق سالها زیر آن پناه گرفته بودند، شکاف برداشته بود. مرور آن سالها و آن رویدادها، بویژه در ارتباط با سازمان فدائیان خلق، شاید امروز که رهبری آن سازمان مشی و سیاستی دیگری برگزیده و دفتر تئوری مارکسیسم – لنینیسم را بسته و حتی در میان برخی از رهبران قدیمی و زندان شاه دیده آن، نطفههای حمایت از سلطنت بسته شده، شاید بی جا و بی مورد تلقی شود. اما به نظر ما چنین نیست، به دو دلیل: 1- مرور تلاش رهبری وقت حزب توده ایران برای حفظ این سازمان در اردوگاه مارکسیسم و سپردن بخشی از مبارزه در راه دفاع از دستآوردهای انقلاب به آن. 2- نوسانهای نوبتی این سازمان در مقاطع مختلف و تحت تاثیر فضای حاکم بر ایران و جهان که امید به نوسانی دیگر، اما این بار برای گردش به چپ را زنده نگه میدارد. ما این نوسانها را حتی درجریان انتخابات مجلس پنجم و یا انتخابات دوم خرداد 1376 و یا انتخابات 22 خرداد 1388که منجر به کودتا شد و رویدادهای فاصله 1376 تا 1389 بسیار مشاهده کرده ایم، همچنان که شاهد تفاوت نظرها در میان کادر رهبری و بدنه این سازمان در جریان همین حوادث در فاصله سالهای مورد اشاره بوده ایم. حال، باز گردیم به اسفند 1358 و ببینیم در رهبری و میان کادرهای سازمانی انقلابی که پس از انقلاب تلاش برای بازبینی گذشته و اتخاذ سیاستی واقع بینانه را آغاز کرده بود چه میگذشت و رهبری وقت حزب توده ایران با چه دقتی این تحول را پیگیری کرده و به آن امید بسته بود.
س: در باره جزوهای که از سوی گروهی از هواداران سازمان چریکهای فدائی خلق، به نام "در باره بحران درون سازمان چریکهای فدائی خلق و ریشههای آن" منتشر شده است، نظر حزب توده ایران چیست؟
ج: این جزوه، اخیرا به وسیله گروهی از هواداران سازمان چریکهای فدائی خلق منتشر شده و ظاهرا فشردهای است از گفتارهای گروههای مختلفی که در بحثهای پیش از پلنوم چند ماه قبل سازمان چریکهای فدائی خلق شرکت داشتهاند. به عقیده ما، این جزوه بسیار جالب و خواندنی است. بویژه و در درجه اول، برای چریکهای فدائی خلق و تمام هواداران آنها. مطالبی که در این جزوه آمده است، نشان دهنده آن سردرگمی شگفت آوری است که در درون رهبری سازمان چریکهای فدائی خلق وجود دارد. همچنین نشانه اعتراف سازمان چریکهای فدائی خلق به درستی تمام آن سخنانی است که حزب توده ایران در طول دوران چندین ساله اخیر، در باره موضع گیریها، سیاست، ماهیت و شیوه مبارزه این سازمان اظهار داشته است. ما این جزوه را تائیدی بر تمام نظرات حزب در مورد سازمان چریکهای فدائی خلق میدانیم و امیدواریم که این سازمان جرات و شهامت آن را بیابد که مجموعه گفتارها و مباحث پلنوم خود را بی کم و کاست منتشر سازد. البته دوستانی که جزوه یاد شده را منتشر کرده اند، وعده انتشار بخشهای دیگر و یا به طور کلی تمام گفتارها و مباحث پلنوم را در آینده دادهاند. این جزوه نشان میدهد که برای گروههای شرکت کننده در مباحث پلنوم، پرسشهای بسیار جالبی مطرح شده، و آنها در مجموع، به شناختهای درستی دست یافتهاند. من زیر چند نمونه از اینها را خط کشیده ام که نظر به اهمیت موضوع، آنها را برایتان میخوانم. در مباحث گروه 3- گفتار اول، چنین آمده است: "- آیا در گذشته، تئوریهای ما مارکسیستی- لنینیستی بود یا التفاطی؟ التفاط به مفهوم اینکه اندیشههای غیرمارکسیستی در افکار و عقاید و طرز تلقی ما شکل گرفته بود، درست است... تا موقعی که ما انحرافات گذشته را مشخص نسازیم، چگونه خواهیم توانست با این انحرافات مبارزه کنیم؟" (1)
در مباحث همین گروه، رفیق شماره 3 میگوید: "ما اسیر لفظ نیستیم، میپرسم آیا ما به طور کلی در گذشته در جهت منافع طبقه کارگر حرکت میکرده ایم یا نه؟ این مسئله در زمینه عمل کاملا مشخص است. ما چه آگاهی به طبقه کارگر داده ایم؟ کتاب هائی که جنبش را به انحراف کشانیده است؟ در حالی که طبقه کارگر متوقف است، ما حرکت شتاب زدهای را در جهت قیام شروع کرده ایم. ما آگاهی به طبقه ندادیم. ولی عناصر مثبتی- عناصر مارکسیستی- در حرکات ما وجود داشت، این باعث وجود امروزی ما است..." (2)
این تازه یکی از مدافعین است! سپس در جمع بندی نظرات گروه 3، چنین میخوانیم:
"امروز اگر چه اکثریت رفقا گذشته را به نقد میکشند ولی همه در چگونگی برخورد و انتقاد به گذشته دارای دید واحد و یکسانی نیستند و از موضع واحدی برخورد نمی کنند. همچنین در اساسی ترین و مبرم ترین مسائل جنبش نیز هنوز اتفاق نظر وجود ندارد و هیچ برنامه تدوین شدهای نداریم، اکنون تضادها به شکل پیچیدهای ترکیب شده و بحران کنونی را ایجاد کرده است. ما ریشه اصلی بحران کنونی سازمان را بحران ایدئولوژیک دانسته و معتقدیم برای درک بحران بایستی بینش گذشته سازمان را مورد ارزیابی قرار دهیم. بینش گذشته سازمان یک بینش التقاطی بود و در آن تناقض آشکار وجود داشت. در این بینش وجه غالب غیرپرولتری بود. از طرفی در آن عناصر بینش پرولتری در درون و بیرون سازمان در تلاش و پویش بود و سازمان را تحت تاثیر قرار میداد و بالاتر از آن روند رشد مبارزه طبقاتی در جامعه به عنوان یک واقعیت عینی خود را به سازمان تحمیل میکرد." علاوه بر اینها، نکات بسیار جالب دیگری نیز وجود دارد. از جمله در انتهای جمع بندی، گفته میشود: "ما معتقدیم که بینش گذشته سازمان اساسا غیرپرولتری بوده و میبایست اساس آن در هم ریخته شود تا بتوانیم به بینش پرولتری دست یافته و بر مبنای آن با تمامی انحرافات درون سازمان و کل جنبش کمونیستی به مبارزه برخیزیم."
در مباحث گروه 5 گفته میشود: "شرکت سازمان در قیام از روی برنامه ریزی و شعار مشخص صورت نگرفت. هواداران سازمان نیز اگر چه در قیام شرکت فعال داشتند، ولی نه از روی طرح و برنامه، بلکه خود به خودی صورت گرفته است. تودهها میگفتند همه جا فدائیها و مجاهدین بودند. ولی ما میدانیم که سازمان نیروی زیادی برای شرکت نداشت. مجاهدین هم که اصلا شرکت نداشتند. پس اینکه تودهها این چنین برداشتی داشتند، در حقیقت این ناشی از وضعیتی بود که به مدت 8 سال مبارزه خونین سازمان در تودهها ایجاد شده بود. چرا کتاب نبود، اما اسلحه بود؟ یک مبارز مارکسیست- لنینیست میتوانست به گردد و پیدا کند. در سال 50 و 52 آمار اعتصاب داشتیم. یک طوفان لازم بود که ما را از جا بکند، و تازه هم کسانی هستند که طوفان قیام آنها را تکان نداده است." بنظر حزب ما، اینها شناخت بسیار جالب توجهی است. راست است. بسیارند کسانی که هنوز این طوفان تکانشان نداده است! دنباله بحث را بگیریم: "به نظر من مشیای که ما داشتیم، کتاب خواندن را تحریم میکرد. حتی خود نوشته مسعود(منظور احمد زاده از رهبران اولیه سازمان است- راه توده) را، رفقا نمی خواندند."
ما خواندن این جزوه را با تمام دوستان توصیه میکنیم. ما در آینده، تک تک این احکام را که سازمان چریکهای فدائی خلق تازه به آن رسیده است، با آنچه در طی سالهای گذشته حزب ما، بارها و بارها مطرح ساخته و عمدتا همین مطالبی است که امروز خود آنها را جلسات مخفی و در سطحی محدود به آن اعتراف میکنند، و در گذشته ما را به خاطر آنها به باد کثیف ترین دشنامها و افتراها میگرفتند، مقایسه و مطرح خواهیم ساخت. مثلا در جمع بندی مباحث گروه 9 چنین نوشته اند:
" پس از بحثهای مفصلی که در این حوزه صورت گرفت، در مجموع تمام رفقای رای دهنده حوزه مسائل مورد توافق جمعی را به شرح زیر به پلنوم اعلام میدارند: 1- ریشه بحران مخدوش بودن پایگاه طبقاتی سازمان و وجود جریانی خرده بورژوازیی در آن است." ما این موضوع را 8 سال پیش گفته ایم! برای دریافتن حقیقت، ضرورتی نداشت که این دوستان، هشت سال زحمت بیهوده بر خود هموار کنند. کافی بود به تجربه دوستان با تجربه تر جهانی خود توجه کنند و اینقدر خود بینانه به مسائل ننگرند، تا پس از 8 سال سر به سنگ خوردن، سرانجام به همین نتیجه برسند. مثل همیشه، کسانی که امروز اعتراف میکنند زمانی اپورتونیست چپ بودهاند و زمانی راست، امروز نیز معتقدند که هر کس از چپ و راست به آنها ایراد بگیرد و از آنها انتقاد کند، منحرف است، و تنها خود آنها هستند که در مرکز تفکر مارکسیسم- لنینیسم قرار دارند. خوب، در اینجا این پرسش مطرح میشود که: دوستان عزیز! شما که تا پریروز در مواضع اپورتونیستی قرار داشته اید، چگونه میتوانید این ادعای بلند پروازانه را داشته باشید که در مرکز و ستاد راستین افکار مارکسیستی قرار دارید و دیگران همه اشتباه میکنند؟ ما امیدواریم که این روند، روندی سالم، و نشانه آن باشد که بخش قابل توجهی از سازمان چریکهای فدائی خلق در برخورد با واقعیات و مبارزه اجتماعی که هم اکنون درگیر آن هستیم، آرام آرام به سوی شناخت مواضع نادرست خود پیش تر بروند و روز به روز شناخت درست تری به دست آورند. ما تنها میتوانیم امیدوار باشیم که این روند هر چه سریع تر پیش برود. اما مسلم است که این روند با آهنگ و شتاب یکسانی پیش نخواهد رفت، بلکه پیشروی و عقب نشینی خواهد داشت. گاه یک گام به پیش، دو گام به پس، و گاه دو گام به پیش و یک گام به پس. اما با این همه، ما فکر میکنیم که این روند شناخت واقعیات، و درک صحیح دانش مارکسیستی، در بخشی از سازمان چریکهای فدائی خلق تکامل و پیشرفت بیشتری خواهد داشت و به این ترتیب، شرایط برای همکاری تمامی نیروهای راستین هوادار راه طبقه کارگر در ایران، هموارتر و آسان تر خواهد گشت. 15 اسفند ماه 1358 |
راه توده 289
3 آبان ماه 1389