راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

راه توده
چرا و چگونه
بار دیگر منتشر شد!


17 سال پیش در مهرماه 1371 نخستین شماره دوره دوم راه توده منتشر شد. آن زمان، 9 سال از غیرقانونی شدن حزب توده ایران، 4 سال از قتل عام زندانیان سیاسی و 2 سال از فروپاشی اتحاد شوروی گذشته بود. فاجعه هایی هر یك بزرگتر از دیگری كه كمر جنبش انقلابی در ایران و جهان را در زیر فشار خود خم كرده بود.
در داخل كشور انقلاب مسیر سقوط خود را طی می كرد. دولت ائتلافی هاشمی رفسنجانی و جناح راست بر سر كار بود. جریان موسوم به خط امام و چپ مذهبی تقریبا از صحنه حذف شده بود. فعالیت مجمع روحانیون مبارز متوقف و مجاهدین انقلاب اسلامی همچنان منحل بود. احزابی مانند كارگزاران و جبهه مشاركت هنوز وجود خارجی نداشتند. اجرای برنامه تعدیل اقتصادی به تورم بیسابقه، از هم گسیختگی اجتماعی و نارضایتی وسیع مردم انجامیده بود كه بعدها در شورش های اسلامشهر و قزوین و مشهد و غیره خود را نشان داد.
ارتباط میان داخل و خارج از كشور تقریبا قطع بود. اینترنت و ایمیلی وجود نداشت. چند روزنامه ای كه در داخل كشور منتشر می شد پس از چند هفته و گاه چند ماه و بصورت فله ای به بیرون می رسید. فضای خارج از كشور در انحصار نشریه "كیهان لندن" بود كه بصورت هفتگی و منظم منتشر می شد و تقریبا همه گروه های سیاسی اطلاعات خود راجع به ایران را از طریق آن دریافت می كردند. خط این هفته نامه و تیترها و عناوین آن طوری انتخاب می شد كه گویا سقوط جمهوری اسلامی قریب الوقوع است و مهاجرین سیاسی خارج از كشور جز همراه شدن با این جریان و نشستن در انتظار چیدن میوه این سرنگونی وظیفه ای دیگر ندارند.
فضای فكری بشدت مبهم و آشفته بود. انقلاب بهمن در سراشیب شكست بود و فراتر از آن، یك حركت ارتجاعی اعلام می شد. خواست عدالت اجتماعی عامل عقب ماندگی و مبارزه ضدامپریالیستی مقابله با مدرنیسم معرفی می گردید. قتل عام زندانیان سیاسی كمر سیاست حزب در دفاع از انقلاب را شکسته بود و دیگر دفاع از آن سیاست نه تنها ناممكن كه جنایتكارانه اعلام می شد. اصل اندیشه انقلاب برای تحولات اجتماعی در معرض عمیق ترین تردیدها قرار گفته بود. فروپاشی اتحاد شوروی در بنیان برخی باورها نیز خلل ایجاد كرده بود و بنظر می رسید كه دیگر هیچ آینده ای برای اندیشه انقلابی و آرمان هایی كه حزب توده ایران 50 سال برای آن مبارزه كرده بود وجود ندارد. بازتاب این وضع در شتاب فرصت طلبانه و رعشه آور بخشی از رهبری سازمان فداییان خلق اكثریت خارج از كشور در جدا كردن حساب خود از حزب توده ایران آشكارا دیده می شد.
وضع در درون حزب توده ایران نیز نگاهی نوین را به شرایط و اوضاع می طلبید. با زنداني شدن و كشتار رهبران پرسابقه حزب و فرو ریختن اتوریته های جهانی، امكان پذیرش یا تحمیل یك خط مشی در مجموعه حزب ناممكن شده بود. حفظ انسجام حزبی در این شرایط مستلزم رهبری كارآمد، پرتجربه و ساختارهای منعطف بود كه بتواند امكان یك بحث و گفتگوی داخلی را در چارچوب ایستادگی بر روی اصول و اعتقادات مشترك عمومی آغاز كند. اتوریته جدیدی باید از درون این گفتگو و مقایسه و مبارزه دیدگاه ها و مشی های مختلف بتدریج ساخته می شد.
هسته مركزی كه بنام حزب عمل می كرد از یكسو تحت تاثیر جو غالب بود و از سوی دیگر ناتوان از درك ضرورت های نوین. در شرایطی كه روند انقلاب بطور عینی خود را به همه نیروهای سیاسی تحمیل می كرد و از آنها می طلبید كه درك و تحلیل عمیقی از این روند داشته باشند، هسته مركزی رهبری جدید حزب شناخت درستی از انقلاب، نقش و پیامدهای آن و آن دگرگونی عظیم و زیر و رویی كه این انقلاب در جامعه ایران بوجود آورده نداشت. نه تنها نداشت، بلكه تحت تاثیر جو غالب می كوشید هر چه زودتر حساب خود را با سیاست گذشته حزب، رهبری آن دوران و دفاع آن از انقلاب جدا كند. با همان شتابي كه رهبري سازمان اكثريت تلاش مي كرد سرنوشت خود را از حزب توده ايران جدا كند، هسته رهبري حزب نيز مي كوشيد حساب خود را با گذشته ابتداي انقلاب حزب تسويه كند. و اين هر دو برخاسته از يك نگاه، يك تحليل و تسليم دربرابر جو غالب در دو شكل مختلف بود. درواقع، درخشان ترین فصل تمام تاریخ حزب توده ایران زیر فشار سنگین ضدانقلاب جهانی و داخلی باید تحریف و از تاریخ حزب حذف می شد و این عجیب نبود. زیرا هسته رهبری عمدتا تشكیل شده بود از برخی شخصیت هایی كه هم مضمون سیاست حزب در دفاع از انقلاب را درست درك نكرده بودند و هم با برخی از رهبران حزبی بویژه نورالدین كیانوری اختلاف شخصی و قدیمی داشتند. اینان بتدریج عده ای جوان را كه بسیاری از آنان در خارج از كشور جذب حزب شده و اكثرا انقلاب ایران را ندیده و نشناخته بودند دور خود جمع كرده، بالا كشیده و به كمك آنها اكثریتی را ایجاد كرده بودند كه مدام دنبال پیدا كردن باندهای مختلف و حذف اقلیت بود. این هسته ظرفیت، اعتماد به نفس و انگیزه ایجاد گفتگوی واقعی و صریح میان توده ای ها را نداشت. تصور می شد كه ایجاد تك صدایی و عمل كردن بنام حزب توده ایران بخودی خود اعتبار و اتوریته تاریخی حزب توده ایران را به این تك صدا منتقل خواهد كرد. سیر حوادث شكست سنگین این تصور را نشان داد. تاریخ این هسته را به آنجا رساند كه پس از 15 سال سیاست حذف و تهمت و ناروا به "راه توده" و معرفی كردن آن بعنوان "ضدتوده ای" سرانجام در سال گذشته زیر فشار لجاجت و ناتوانی دربرابر درك و تحول واقعیت ها، سندی را بنام مصوبه پلنوم وسیع حزب منتشر كردند که در آن به روی چهره بسیاری از رهبران لجن پاشیدند. (پاسخ شورای سردبیر راه توده به این سند را از اینجا بخوانید)

سندی را که به آن اشاره کردیم، در مطلب دیگری، درکنار اطلاعیه های انتخاباتی و بویژه در ارتباط با اطلاعیه های مربوط به انتخابات دوم خرداد، مجلس ششم و همچنین اعلام انصراف محمد خاتمی و به میدان آمدن میرحسین موسوی در انتخابات اخیر ریاست جمهوری کالبد شکافی خواهیم کرد.
این چكیده شرایطی بود كه راه توده در آن پا به عرصه انتشار گذاشت. اگر این شرایط را در نظر نگیریم هرگز نمی توانیم بدانیم كه راه توده تا چه اندازه و با چه جسارتی دربرابر جو حاكم در داخل و خارج از كشور ایستادگی كرد و این جو چگونه تغییر یافت. امروز كه به جنبش سبز و پشتیبانی نیروها و احزاب و سازمان های خارج از كشور از این جنبش نگاه می كنیم، شاید ندانیم كه 17 سال پیش در مورد همین نیروهایی كه امروز رهبران و مركز جنبش سبز را تشكیل می دهند چه ارزیابی های نادرستی منتشر می شد و راه توده با چه جسارتی دربرابر این ارزیابی ها ایستادگی كرد. چون بنا داریم مستند سخن بگوئیم، فقط به ذكر یك نمونه اشاره می كنیم و فعلا می گذریم:
نامه مردم در شماره 453 سال 1373 در مقاله «راه آزادی و مسئله کمک های بی شائبه احزاب برادر» چنین اظهار نظر می كند:

"... دشمنان قسم خورده حزب ما، افرادی مانند «منوچهر اقبال»، (نخست وزیر شاه در دوران غیر قانونی کردن حزب توده ایران)، «موسوی اردبیلی» (رئیس سابق قوه قضائیه حکومت اسلامی) و «موسوی» (نخست وزیر سابق)..."

و راه توده چنین به اظهار نظر نامه مردم پاسخ می دهد:

"واقعا هر سه آن ها در یک ردیف قرار دارند؟ با قرار دادن موسوی، نخست وزیر، در کنار دکتر «اقبال» (لژ اعظم فراماسیون ایران)، کدام هدف دنبال می شود؟ این که دولت برآمده از انقلاب بهمن 57 از همان ابتدا ادامه سلطنت پهلوی بود و ما اساسا غلط همه چیز را فهمیده بودیم؟ این که هیچ وزنه ای نباید برای نقش مثبت آن ها در جنبش کنونی توده ها قائل شد و حزب نباید آن را جدی تلقی کند؟" (راه توده شماره 20 - اردیبهشت 73)

از اين شناخت واژگونه از انقلاب و چهره هاى آن، از اين قرار دادن میرحسین موسوی در كنار دكتر اقبال و معرفی كردن او بعنوان دشمن قسم خورده حزب تا به امروز كه نامه مردم نقش مثبت موسوی در جنبش سبز توده ها را می ستاید و اطلاعیه در پشتیبانی از بیانیه های ایشان می دهد راه درازی طی شده است. راه توده پاداش جسارت خود را با فحش و تهمت و اهانت و برچست وابسته به حكومت و اطلاعاتی بودن گرفت ولی خرسندیم که این راه گشوده و طی شد. مهم نیست با ما چه کردند، مهم ا ینست که ما ایستادیم تا آوار بر سر حزب فرود نیآید.

این مقدمه برای آن بود كه می خواهیم پا به پای خوانندگان خود، شماره های راه توده 17 سال گذشته را بازخوانی كنیم و آنچه راه توده در این سال ها گفت و خطوط عمده و بنیادین آن بحث ها و گفتگوها و استدلال ها و سیاست هایی را كه پی گرفت در ظرف زمانی خود و با توجه به تحولات بعدی و تجربه امروز مرور كنیم. بازخوانی 17 ساله راه توده ضروریست، زیرا جعل و دروغ و نیرنگ و ادعا از سرچشمه فراموشی سیراب می شوند و پیش از آنكه حوادث همه چیز را بدست فراموشكار زمانه بسپار باید سر این چشمه را بست. با همین اعتقاد به ضرورت احساس مسئولیت و صداقت در برابر تاریخ است كه "راه توده" تنها نشریه و نیروی سیاسی خارج از كشور است كه با صداقت و افتخار، تمام آرشیو 17 ساله خود را بعنوان کارنامه اش روی اینترنت و در دسترس خوانندگان قرار داده است. ما به فصل بحث های مربوط به ضرورت انتشار راه توده دوره دوم، اجلاس دو روزه شماری از اعضای کمیته مرکزی حزب با هدف تدارک انتشار راه توده (که اسناد و صورت جلسه آن با امضای 17 تن از حاضران درجلسه، در آرشیو راه توده موجود است) و رفقای تاثیر گذار در تصمیم نهائی این انتشار و تامین کننده هزینه مالی آن در سالهای به غایت دشوار پشت سرمانده نیز بموقع خود خواهیم رسید، تا همگان بدانند، راه توده نوزاد "سر راهی" نبود و موجودیتش حاصل از جان گذشتگی و حتی از "مال" گذشتگی است.

در این راه و برای شروع بازخوانی این "شبچراغ" چه سندی ارزنده تر از "سلامی دوباره" نخستین شماره دوره دوم راه توده كه در آن به گوشه ای از شرایط و ضرورت هایی كه انتشار مجدد راه توده را اجتناب ناپذیر كرد اشاره شده است.

راه توده دوره دوم شماره 1 – مهرماه 1371

سلامی دوباره
شبچراغ

یكصدومین و آخرین شماره راه توده دوره اول در مقاله ای تحت عنوان "شبچراغ" با حوشحالی خبر انتشار مجدد "نامه مردم" ارگان مركزی حزب توده ایران را چاپ كرد و به حیات مطبوعاتی خود پایان بخشید.
اكنون و در فضایی متفاوت با سالهای نخست یورش رژیم ج. ا. به حزب توده ایران و خیانت همه جانبه آن به آرمان های انقلاب بهمن 57 و آرزوی میلیون ها ایرانی برای دست یابی به آزادی، استقلال و عدالت اجتماعی از یكسو و فروپاشی سوسیالیسم "واقعا موجود" در كشورهای شرق اروپا و پیش از همه آنها كشور اتحاد شوروی (سابق) از سوی دیگر، راه توده جای خود را در جمع مطبوعات فارسی زبان خالی می بیند و بر آنست كه با وظیفه ای نوین دوره دوم فعالیت خود را آغاز كند.
صحنه ای كه پیش روست، براساس شواهد موجود، حكایت از شكست غم انگیز كوشش چندین دهه بشریت مترقی برای دستیابی به زندگی بهتر و بالندگی ارزش های انسانی دارد. بخش بزرگی از مبارزان راه بهروزی انسان، كه برای ایجاد جامعه ای فارغ از استثمار انسان از انسان پا به عرصه نبرد و سیاست گذاشته بودند و با رشد نیروهای مولده در خدمت غارتگران اجتماعی سر سازش نداشتند، اكنون زیر پای خود را خالی می بینند و در هنگامه تلاش برای عبور از كوره راهها، اعتماد خود به هر قطب نمایی را از دست داده اند.
اگر ادعا كنیم كه صحت تمامی تحلیل ها و رهنمودهای ماركس و لنین همچنان مورد تایید همه مبارزان نبرد برای رسیدن به عدالت اجتماعی و آزادی انسانی است، خود را فریب داده ایم و اگر با این یقین نیز وارد میدان شویم، كه دیگر برای جانبازترین و صادق ترین مبارزان نیز تئوری های گذشته كوچكترین اعتباری ندارد، نخستین سنگ بنا را چنان كج گذاشته ایم، كه نه تا ثریا، كه تا سقف نخستین طبقه هم نخواهیم توانست سنگ روی سنگ بگذاریم.
در چنین فضایی است، كه نگاهی دوباره به گذشته و ارزش ها و ضدارزش های آن، جایگاه جدید مقولات سیاسی و فلسفی، عرصه های نوین كارزار برای بهروزی و آزادی واقعی انسان و مقابله با "نظم نوین جهانی" امپریالیستی پس از یك قطبی شدن جهان، یافتن حلقه های وحدت و اتحاد برای ادامه مبارزه و ... به مثابه یك ضرورت انكارناپذیر هر روز بیشتر از پیش خود را می نمایاند.
كوشش برای تحلیل و ارزیابی دقیق گذشته بمنظور تدوین اهداف و برنامه آینده، منحصر به ما نیست. این كوششی است جهانی، كه ما نیز باید سهم خود را در آن بپذیریم و شانه زیر این بار بدهیم. حتی اگر آگاهی از این تلاش جهانی تنها هدف دوره جدید "راه توده" باشد، خود دلیلی است از هر جهت كافی برای انتشار آن، و این درحالی است، كه دلایل دیگری نیز ما را برای انتشار دوباره راه توده ترغیب می كند، كه می توان آن را بموقع شرح داد.
می گویند در دوران ركود و تسلط انفعال، كه مهاجرت ایرانی ها از هر گروه و دسته را به خواب و رویای ادامه زندگی دور از وطن فرا می خواند، هر حركت تازه – هر اندازه كوچك – نیازمند ارزیابی همه جانبه انگیزه ها و نیروی آزاد ممكن برای فعالیت می باشد. می توان این استدلال را كه هسته های قوی واقعیت در آن نهفته است، قبول كرد و منتظر ماند تا تدارك همه جانبه مورد نظر فراهم شود – كه در جریان انفعال موجود چندان آسان هم نمی نماید – اما در اینصورت باز هم زمان را از دست نخواهیم داد و هزاران نكته ناگفته همچنان ناگفته نخواهد ماند؟ و تازه اگر زمینه این تدارك با افول دوران انفعال آغاز می شود، چرا باید در حاشیه نشست و به كوشندگان جان سخت میدان مبارزه در دوران افول برای پایان بخشیدن به آن نپیوست؟
با این باور است، كه با انشتار راه توده با همه كاستی های اجتناب ناپذیر آن، دست یاری بطرف تمامی آن توصیه كنندگان "صبر و تدارك همه جانبه" دراز می كنیم و یاری عملی آنها را برای تداوم و تكامل دوره جدید آن در خدمت بحث و بررسی تمامی مسایل مطروح در جنبش كارگری و چپ ایران می طلبیم. جای تك تك شما در راه توده خالی است.


راه توده 256 13.02.2010

بازگشت