دهه 1370
سال های دگرگونی شرایط سیاسی
و پیشداوری های مهاجرین ایرانی
باقرمومنی، بابک امیرخسروی، محمود راسخ، مصطفی مدنی، نشریه آرش و سرانجام "نامه مردم" فضای این دهه را که در آن کتاب خاطرات کیانوری منتشر شد، چگونه ارزیابی کردند و امروز وقتی دولت و حکومت اوباش را در برابر خود دارند چه ارزیابی از آن دهه و تصورات باطل و خواب و خیال های آن دوران خود درباره قدرت چپ و تضادهای درونی ارگان های حکومتی که سپاه و وزارت اطلاعات را نیز شامل می شد دارند.
در بهمن ماه 1371 روزنامه جمهوری اسلامی مصاحبه ای با نورالدین کیانوری
انجام داد که در 14 شماره این روزنامه چاپ شد. راه توده این مصاحبه را
خلاصه کرده، پیرایه هایش را زدوده و همراه با مقدمه روشنگری در دو شماره
پیاپی منتشر کرد. انتشار این مصاحبه و سپس انتشار پیشگفتار کتاب خاطرات
نورالدین کیانوری و شروع کارزار آزادی وی و محمد علی عمویی از سوی راه توده
نخستین تنش ها را با نامه مردم بوجود آورد. در درون این تنش ها ضمنا دو
نگرش نسبت به حزب، رهبری آن، شیوه دفاع از آن خود را نشان می داد.
راه توده در مقدمه ای که برای انتشار مصاحبه ویراستاری شده نورالدین
کیانوری با روزنامه جمهوری اسلامی نوشت از جمله اشاره کرد:
"نورالدین کیانوری" که در بهمن ماه 61 و در آغاز یورش سراسری رژیم جمهوری
اسلامی به حزب توده ایران در مسئولیت دبیر اول حزب توده ایران دستگیر و
زندانی شد، اخیرا و در شرایطی متفاوت با سال های گذشته، در یک مصاحبه
مطبوعاتی داوطلبانه با خبرنگاران روزنامه جمهوری اسلامی شرکت کرد... او در
این مصاحبه می گوید، که آنچه بعنوان خاطره نوشته و چاپ می شود پاسخ به
اتهاماتی است، که به حزب توده ایران می زنند، و تلاشی است برای خنثی کردن
کارزار مخدوش کردن حقایق درباره تاریخ حزب ما پس از انقلاب....
این مصاحبه با تفسیرهای خصمانه ای، که لابلای جملات بعنوان اظهار نظر
خبرنگاران (!) گنجانده شده و با چند مقدمه و موخره در چهارده شماره روزنامه
جمهوری اسلامی چاپ شده است. در برخی شماره ها آنقدر تفسیر و تحلیل های
خبرنگاران زیاد و متنوع است، که به فیلمنامه بیشتر شبیه است، تا اظهار نظر
خبرنگاران!" (ضمیمه راه توده شماره 6 اسفند 1371)
چندی بعد بخش هائی از مقدمه کتاب خاطرات
نورالدین کیانوری که در تهران منتشر شده بود نیز در راه توده شماره 9 منتشر
شد. انتشار آن مصاحبه و این مقدمه، در شرایط آن زمان خارج از کشور(1371) نه
فقط بدون دشواری نبود، بلکه نوعی جّو شکنی محسوب می شد. چرا که در خارج از
کشور چنین تبلیغ می شد که مهم نیست که کیانوری چه گفته یا نگفته، بلکه مهم
این است که اصلا چگونه به او اجازه داده اند سخن بگوید! و از آنجا که
نورالدین کیانوری در بازداشت یا تحت نظر خانگی است بنابراین هر آنچه
کیانوری گفته و هر دفاعی هم که از حزب توده ایران کرده باشد با مجوز
اطلاعات و بسود رژیم بوده است.
مثلا آقای باقر مومنی در همین ارتباط گفت و منتشر کرد:
"... اتفاقا بسیاری از صاحبنظران نیز در داخل کشور به این نتیجه رسیده اند
جمهوری اسلامی، با توجه به اینکه افکار و جنبش چپ در ایران، همچنان از
اعتبار و هیمنه بسیار در میان مردم برخوردار است، به خیال خود قصد دارد با
تجدید حیثیت از کیانوری و دست آموزانش و به امید اینکه مردم گذشته اینها را
فراموش کرده اند نیروها و اندیشه چپ را از طریق اینها و در زیر نظارت خود و
در جهت سیاست هایش کانالیزه و سازماندهی کند و ظاهرا انتشار چنین کتابی می
تواند به این هدف خدمت کند ..."
بابک امیرخسروی که از حزب توده ایران جدا شده و حزب دمکراتیک مردم ایران را
تاسیس کرده بود نیز نوشت:
"... به هر حال آنچه اساسی است تحلیل خود ما از پیامدهای ناشی از انتشار
کتاب و راه مقابله با آنست ..."
محمود راسخ:
" ... شاید بتوان گفت که انگیزه ی آنان دمیدن روح تازهای در کالبد مردهی
تودهگری در میان بازماندگان آن و گونهای تایید رسمی و آماده سازی زمینهی
شکلی از فعالیت این جماعت در آینده باشد ..."
مصطفی مدنی:
"... اما آقای کیانوری بقول خود کم سواد، حکیمانه وارد میدان شد و همه
امکانات وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی را بکار بست تا بمثابه یک تئوریسین
برجسته تاریخ سیاسی حزب توده را همراه با تحلیل از اوضاع و شرایطی که بر
زندگی حزب گذشته بقلم بیاورد..."
(نقل قول ها از آرش به نقل از راه توده شماره 11)
امروز دلایل انتشار کتاب خاطرات کیانوری نسبت
به سال 1371 برای ما خیلی روشن تر است. یعنی از یکسو به خط و خطوط ها و
جناح بندی های درون جمهوری اسلامی آشنایی بیشتری داریم و می دانیم که این
خطوط تا عمق "موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی" نیز که علی ربیعی در آن
زمان مسئولش بود نفوذ کرده بود؛ تا جائی که امروز وی از طرف گروه روح الله
حسینیان متهم به "چپ" بودن و حتی "ضدانقلاب" است. از سوی دیگر این را هم می
دانیم که برای حکومت روشن شده بود که نگهداری نورالدین کیانوری برای دوران
طولانی در زندان ناممکن است و با توجه به آنکه وی بر سر مواضع خود مانده یا
باید او را همچون بقیه زندانی ها به قتل رساند و از او یک قهرمان ساخت یا
خطر آزادی وی و نوشتن خاطرات در شرایط آزادی را پذیرفت. حکومت نمی خواست
کیانوری خاطراتش را خود بنویسد و خود منتشر کند. طبعا اگر خاطرات کیانوری
توسط خود وی و در شرایط آزادی نگاشته می شد، برخی مطالب برای یافتن راهی
جهت انتشار و آن سوال های تحریک آمیز باصطلاح خبرنگاران به آن تحمیل نمی
شد. ضمن اینکه حکومت می خواست خاطرات کیانوری پیش از آزادی وی منتشر شود تا
بتوان بحث را از روی محتوای خاطرات بر روی دلایل انتشار منحرف کرد یا با
اتکا به دلایل انتشار محتوای آن را زیر سئوال ببرد. حکومت در این موضوع بر
روی روحیه مهاجران ایرانی خارج از کشور حساب کرده بود و حسابش چنانکه دیدیم
نادرست هم نبود. بنابراین حکومت از انتشار خاطرات کیانوری چندین سود برد:
اولا نوشته شدن مجدد خاطرات کیانوری در شرایط نیمه آزادی بعدی وی را
خودبخود منتفی کرد؛
ثانیا به بهانه انتشار خاطرات کیانوری صفحات نشریات داخل کشور را به انبوه
تفسیرها و فحش نامه ها علیه وی و حزب توده ایران تبدیل کرد. که نمونه آن
پاورقی بابک امیرخسروی در روزنامه اطلاعات در حمله به کیانوری است که بعدها
بصورت کتاب هم درآمد؛
ثالثا در اختیار مهاجران و گروه های سیاسی خارج از کشور فرصت و بهانه لازم
را قرار داد تا از پرداختن به اصل خاطرات طفره روند و از عذرخواهی از توده
ایها و ادای دینی که بابت توهین های گذشته خود به کیانوری داشته اند فرار
کنند.
اما همه اینها بر یک واقعیت بنیادین نباید سایه بیاندازد. انتشار خاطرات
کیانوری بدون وجود دوگانگیها و تقابلها و اندیشههای متفاوت در بطن
دستگاه های مشورت دهنده و هدایت کننده حکومت ناممکن بود. امکان انتشار این
خاطرات نشان داد که در جمهوری اسلامی 1370 هنوز ظرفیت های معینی برای دمساز
شدن با تحول شرایط جهانی و داخلی وجود دارد، ظرفیتی که یک بار نیز قبلا در
پایان دادن به جنگ خود را نشان داده بود. در حالی که سطحی نگران در انتشار
خاطرات بدنبال کشف توطئه بودند تیزبین ترین مبارزان و فعالان سیاسی به این
یقین رسیدند که جمهوری اسلامی رژیم شاه نیست و تحول در جمهوری اسلامی مسیری
متفاوت و بسیار پرفراز و نشیب تر از مسیری را طی خواهد کرد که به سرنگونی
سلطنت منجر گردید. آنان دریافتند که در مجموعه جمهوری اسلامی ظرفیت های
معینی برای دمساز شدن و همراه شدن با روند تحولات وجود دارد و تحول در نظام
بدون همراهی و یاری نیروهایی که حامل این ظرفیتها هستند ناممکن است.
راه توده در همان زمان، در پاسخ به سوالات یکی از خوانندگان درباره ارزیابی
کتاب خاطرات و دلایل انتشار آن نوشت:
" آنچه ما می توانیم بگوییم آنست، که این خاطرات و مصاحبه در شرایطی
متفاوت تر از سالهای پس از یورش به حزب توده ایران منتشر شده است و بی
تردید رژیم نیز اهداف سیاسی خاص خود را دنبال کرده است. اما آنچه
برای ما مهم است طرح آن مطالب و مسایلی از جانب "نورالدین کیانوری"
است که خودبخود، بسیاری از اظهارات و تفسیرهای رژیم از عملکرد حزب را
چه در گذشته و چه در مدت فعالیت علنی و نمیه علنی حزب پس از پیروزی انقلاب
57، رد می کند. ما فکر می کنیم که "نورالدین کیانوری" با تیزبینی، با این
امکان فراهم آمده (که فروپاشی اردوگاه سوسیالیسم و بویژه اتحاد شوروی
از جمله آنها می تواند باشد) برخورد کرده است." (راه توده شماره 10)
در این پاسخ، راه توده به چند نکته بنیادین
اشاره می کند:
1- بوجود آمدن امکان انتشار کتاب خاطرات ناشی از وجود شرایطی متفاوت از
گذشته است که یکی از آنها فروپاشی اتحاد شوروی است.
2- رژیم اهداف سیاسی خاص خود را از این امر دنبال می کرده که نمونه ای از
دستاوردهای حکومت را در موضعگیری ایرانیان سیاسی مهاجر برعلیه کیانوری و
حزب توده ایران اشاره کردیم.
3- بجای جنجال و پنهان شدن در پشت به اصطلاح کشف دلایل انتشار این کتاب
باید به محتوا و طرح مطالب و مسایل از جانب نورالدین کیانوری توجه کرد.
در همین دوران و پس از انتشار مقدمه خاطرات در راه توده، سرانجام نامه مردم
بالاخره در مورد این کتاب اظهار نظر کرد. متاسفانه محتوای این اظهار نظر
همان ادامه خط حکومت و مهاجران سیاسی خارج از کشور بود، با این تفاوت که
هنوز به مرحله زدن اتهام همکاری کیانوری با وزارت اطلاعات پیش نرفتند
(مرحله ای که البته بعدها آن هم پشت سر گذاشته شد). بدلیل منتشر نشدن آرشیو
نامه مردم در دهه 70 ما اکنون اصل اظهار نظر نامه مردم در این مورد را در
اختیار نداریم تا بطور کامل در دسترس خوانندگان قرار دهیم. بنابراین تنها
به همان چند جمله ای که در راه توده به آن اشاره شده اکتفا می کنیم:
"ما به هیچ وجه اعتقاد نداریم، که این مطالب از جانب رژیم تهیه شده و یا به
توصیه رژیم نوشته شده است. انطور که "نامه مردم" می خواهد القا کند. شخص
"نورالدین کیانوری" این مطالب را با استفاده از امکان فراهم آمده تهیه کرده
است و به همین دلیل دفاع از حزب توده ایران، رد اعترافات زیر شکنجه،
ایستادن در مقابل تحریف کنندگان تاریخ ایران و تاریخ حزب توده ایران و ...
از اعتبار شایسته برخوردار است و باید بدان توجه لازم را کرد. همین است که
نمی توانیم با نوشته روزنامه "نامه مردم" بعنوان ارگان مرکزی حزب توده
ایران (که در مهاجرت منتشر می شود)، در پاسخ به کیهان لندن تحت عنوان فصل
مشترک سید علی خامنه ای (آقای خامنه ای) با کیهان سلطنت طلب ها" که طی آن
می نویسند :"رژیم خاطرات و مصاحبه منتشر می کند"، موافق باشیم. ما این نوع
اظهارنظرها را معتبر نمی دانیم و معتقدیم، اگر رد مصاحبه "نورالدین
کیانوری" و یا خاطرات وی، از سر درک سطحی شرایط ایران و جهان نباشد، می
تواند ناشی از برخی تنگ نظریها و احساس تنگی نفس باشد." (راه توده
شماره 10)
بنظر ما، حوادث بعدی نشان داد که هر دو عامل
با شدتی بسیار بیش از آنچه راه توده در آن دوران تصور می کرد در رد مصاحبه
و خاطرات نورالدین کیانوری از سوی نامه مردم موثر بوده است.
نامه مردم پس از آن نیز مصاحبه ای با علی خاوری بعنوان صدر کمیته مرکزی حزب
انجام داد. راه توده در مقاله ای ضمن بررسی واکنش های مختلف به انتشار کتاب
خاطرات به محتوای این مصاحبه نیز اشاره کرد، که عینا از شماره 11 راه توده
بخوانید:
"اخیرا نشریه نامه مردم (که بعنوان ارگان
مرکزی حزب توده ایران و در مهاجرت، دو هفته یکبار منتشر می شود) نیز در
مصاحبه ای با صدر کمیته مرکزی حزب توده ایران سرانجام یکسال و اندی پس از
انتشار کتاب خاطرات و ماه ها پس از چاپ مصاحبه "نورالدین کیانوری" در
روزنامه جمهوری اسلامی، اشاره ای مستقیم به این خاطرات و مصاحبه دارد. این
مصاحبه ظاهرا اظهار نظر شخصی است، زیرا در مشورت با همه تودهای های داخل و
خارج کشور انجام نشده است.
"علی خاوری" در این مصاحبه، که انگیزه واقعی آن می تواند توجیه برگزاری
کنگرهای با شرکت چند ده نفر در مهاجرت و موضعگیری در برابر اظهارات اخیر
"نورالدین کیانوری" در تهران و در کتاب خاطرات و مصاحبه با روزنامه جمهوری
اسلامی باشد، کتاب خاطرات را با همان موضعگیری یک جانبه و ذهنگرایانهای رد
می کند، که دشمنان قدیم و جدید حزب توده ایران با وحشت از رشد مجدد توده ای
ها در داخل کشور، رد کرده و می کنند. او ... کژراهه احسان طبری را همان
گونه رد می کند، که کتاب خاطرات نورالدین کیانوری را! البته در این میان،
بدلایلی که انگیزه های آن سوال برانگیز است، احسان طبری رفیق طبری است و
کیانوری فقط کیانوری! و از آن تعجب آورتر "مریم فیروز" عضو هیات سیاسی
کمیته مرکزی حزب توده ایران، که ده سال زندان رژیم را با افتخار پشت سر
گذاشته و براساس گزارش های متعدد بیشتر آن را در زندانهای انفرادی رژیم
بسر برده نیز "رفیق" نیست!
در این مصاحبه پس از آنکه کتاب "سیاست و سازمان حزب توده از آغاز تا
فروپاشی" (کیانوری نیز آن را در مصاحبه و مقدمه خاطرات خود بشدت رد و مسخره
می کند)، همطراز کتاب خاطرات قرار داده می شود. از جمله آمده است:
"... کتابی به نام "نورالدین کیانوری" با هزینه و تلاش انتشارات اطلاعات با
جلد زرکوب و تصاویر و امکانات ارائه شده از طرف وزارت اطلاعات به باز می
آورد. خواننده به پدیده جدید و بی سابقه ای از "خاطرات نویسی" برخورد می
کند و آن اینکه بازپرس وزارت اطلاعات رژیم در نقش مصاحبهگر و کمیسیون ویژه
همین وزارتخانه در نقش "ویراستار" با هوشیاری و آمادگی کامل وظیفه ظریفی
را، که وزارتخانه مربوطه به آنها محول کرده است، طی تمام روند مونتاژ
"خاطرات" و یا بهتر بگوییم بازجویی در "آزادی" به خورد خواننده کتاب می
دهد.
نورالدین کیانوری آزاد نیست، او همچنان در بند رژیم است و تنها زندان او را
تغییر داده اند. بنام او، همچنانکه بنام طبری و دیگران می توانند "خاطرات"
بنویسند ..."
در این "مصاحبه" با برجسته شدن این نکته، که "نورالدین کیانوری" هنوز هم
زندانی رژیم است، یک برخورد عینی با مطالب مطرح شده در کتاب ضروری تشخیص
داده نمی شود."
راه توده سپس با اشاره به نوشته مسعود بهنود
در مورد سربلند کردن توده ای در ایران پس از انتشار کتاب خاطرات می نویسد:
"هر خواننده بی طرفی، پس از خواندن .... این
قسمت از مصاحبه چاپ شده در "نامه مردم"، در ارتباط با کتاب خاطرات
"نورالدین کیانوری"، امکان دارد پیش خود تصور کند، از مهاجرت پس گردنی
حواله آن توده ای هایی می شود، که پس از انتشار این خاطرات و مصاحبه ها در
ایران سربلند کرده اند!" (راه تود شماره 11)
نکته آخر این که راه توده معتقد بوده و هست که
خاطرات نورالدین کیانوری را ضمنا و همچنان باید همچون یک کتاب "خاطرات"
دید. یعنی نگاه به تاریخ از زاویه یک شخص و یک فرد با تجربهها و احساسها
و انگیزههای وی. بنابراین تجلیل از این کتاب و تاکید بر اهمیت تاریخی آن
به معنای آن نیست که راه توده یا همه توده ای ها الزاما با هر آنچه در این
کتاب آمده و بویژه هر اظهار نظر شخصی و فردی موافقند یا اصولا چنین موافقتی
در چنین سطحی می تواند ممکن باشد. تمام هوشیاری ما باید در بیرون کشیدن سره
از ناسره به سود حزب می بود. به همین دلیل راه توده همان زمان تاکید کرد:
"ما نمی توانیم با برخی اظهارنظرهای شخصی
"نورالدین کیانوری" در کتاب خاطراتش – گرچه تحت تاثیر عملکرد برخی چهره های
نامی حزب توده ایران نظیر زنده یاد "احسان طبری" و یا عملکرد پس از مهاجرت
جدید امثال "ایرج اسکندری" قرار دارد – موافق باشیم. همچنان که رد مجموع
مصاحبه و خاطرات اخیر "نورالدین کیانوری" در دفاع از حزب توده ایران و در
رد اظهارات زیر شکنجه زندانیان توده ای (در مجموع) پس از یورش رژیم به حزب
توده ایران را فاقد اعتبار، و تحلیل می دانیم."
تصور می کنیم، امروز، پس از 17 سال و گذشت حوادث بسیار و بالا آمدن لای و لجن جمهوری اسلامی بعنوان دولت اوباش و کودتائی که پس از انتخابات 22 خرداد انجام شد، زمان درستی موضعگیری و تحلیل و دیدگاه راه توده را در این مورد نشان داده است.
ضمائم:
- مصاحبه نورالدین کیانوری با روزنامه جمهوری اسلامی (راه توده شماره 6 و
7)
- خاطرات و دیگران (راه توده شماره 11)
راه توده 259 08.03.2010