سفره ای میان
"راه توده" و "نامه مردم" که سرانجام باید گشوده شود
چه خیال های باطل
که از بیراهه رویدادها سر در آورد
شهریور 1374 "نامه مردم" سنگ بنائی را کج نهاد، که حالا به برجی کج و معوج تبدیل شده است. هیچ استدلالی در باره کج بودن این برج، گویا تر از آنچه که در ایران می گذرد و بویژه رویدادهای یکسال اخیر نیست. رویدادها و تحولات داخل کشور ادعانامه ایست در دفاع از حقانیت نظرات راه توده که در بزنگاه ها- از جمله درجریان انتخابات دوم خرداد- و 8 سال دولت آقای خاتمی، انتخابات دوره نهم- بویژه مرحله دوم آن انتخابات- و همچنین کارزار انتخاباتی دوره دهم ریاست جمهوری و نقش و موقعیت میرحسین موسوی با قاطعیت اعلام شد.
در شهریور ماه 1374 راه توده نامه و مقالهای را با عنوان "سخنی با همه
توده ایها" و با نام مستعار "ن. کیانی" منتشر کرد. انتشار این نامه بصورت
نقطه عطفی جدید درآمد. نقطه عطف نه در راه توده و نه از این نظر که
اندیشهها و دیدگاههای طرح شده در این مقاله حاوی نکات خیلی عجیب و بکلی
تازهای بود، یا محتوای آن با گذشته حزب ما و اندیشه توده ایها بیگانه
بود. چنین نبود، اما برخورد نامه مردم با این مقاله تبدیل به نقطه عطفی شد
در برخورد با طرح دیدگاه ها در حزب.
این برای نخستین بار در تاریخ حزب ما بود که نشریهای که خود را ارگان
مرکزی حزب می نامد عدهای از توده ایهای شناخته شده را که لااقل سوابقشان
از سوابق اغلب منتشرکنندگان نامه مردم طولانی تر بود و خود را تودهای می
دانستند و می دانند، به صرف انتشار یک مقاله، وابسته به وزارت اطلاعات و
امنیت معرفی می کرد. این در شرایطی بود که نامه مزبور پیش از انتشار با ذکر
نام و دستخط نویسنده آن - کیانوری- در اختیار صدر کمیته مرکزی حزب قرار
گرفته بود و حتی محتوای آن در حضور وی قرائت شده بود، هر چند بر سر انتشار
آن تفاهم حاصل نشده بود. بدینسان انتشار مقاله "سخنی با همه تودهایها" نه
نقطه عطفی در راه توده، بلکه نقطه عطقی در نامه مردم تبدیل شد. حاصل این
نقطه عطف و زبان اتهام زنی و واکنشهایی که براثر آن از داخل صفوف توده
ایها بیرون آمد، از جمله منجر به انتشار مصاحبه علی خاوری با نامه مردم
شد.
نویسندگان و هدایت کنندگان نامه مردم بجای آنکه درباره محتوای این مقاله
اندیشه کرده و از یک بحث و گفتگو در میان تودهایها استقبال کنند، یا
لااقل در سطح رهبری حزب آن را تشویق کنند، انتشار این نامه را فرصتی برای
پایان هرگونه گفتگو تشخیص دادند. نه تنها گفتگو با راه توده بلکه گفتگو
درون نامه مردم و تودهایهای باقی مانده در کنار این نشریه. بدینگونه بود
که منتشرکنندگان نامه مردم در شرایطی که راه توده را متهم می کردند که گویا
با انتشار این نامه قصد بدست گرفتن "رهبری" را دارد، و در شرایطی که حزب به
استفاده از حداکثر نیروهایش نیاز داشت، خود برای حفظ رهبری تا هر جا که
ممکن بود به خونریزی از بدنه حزب تن داد.
نویسنده سخنی با همه توده ایها شادروان کیانوری بود و راه توده حداقل در
آن زمان و با ملاحظه شرایطی که وی در آن قرار داشت از ذکر مستقیم نام او
خودداری کرد. همچنین درباره شرح بدست آوردن این نوشته که نه آن زمان صلاح
بود و نه اکنون خود داری کرد. این خودداری تا زمانی که چنین شرایطی فراهم
آید نیز ادامه خواهد یافت.
نامه مردم بیش از آنکه به محتوای نظراتی که در آن نوشته مطرح شده بود
بپردازد، با تحریف بخش هائی از آن نوشته – بویژه در باره جبهه ضد ارتجاع و
جدا ساختن هاشمی رفسنجانی از ارتجاع- و یا "ضرورت حمایت از چپ مذهبی" شیوه
برخورد و رفتاری را در حزب پیش گرفت که هر ترکیبی در رهبری حزب اگر نخواهد
به این درسها توجه کند گام به گام خود را نزد توده ایها و در جنبش مردم
منزوی خواهد کرد. نامه مردم در راهی گام گذاشت که 16 سال است که همچنان
ادامه دارد. متاسفانه بار این 16 سال آنقدر سنگین شده که جایی برای عقب
نشینی باقی نگذاشته است. اشتباه در پی اشتباه و اصرار بر ادامه اشتباه تا
جایی که امروز هر گونه پذیرش بحث و گفتگو به معنای پذیرش همه مسئولیت 16
سال کج اندیشی و سنگ و گلوخ پرتاب کردن به سوی راه توده و پاسخگوئی به
سوالهایی است كه برای آنها پاسخی ندارند.
ما در ادامه مرور سالهای انتشار راه توده و بازخوانی مطالب آن، به ناگزیر
رسیده ایم به آن مقطعی که مقاله مشروح "سخنی با همه توده ایها" در دو شماره
24 و 25 راه توده منتشر شده است. والا سیاست ما همچنان پرهیز از یک بحث
مطبوعاتی است، زیرا آن را برخلاف آنها که هر چند گاه یکبار بر سر قلم رفته
و از "نشریه ضد حزبی راه توده" یاد می کنند(!) به نفع حزب نمی دانیم. درعین
حال که در اینجا نه قصد و نه امکان بررسی محتوای مقاله طولانی سخنی با همه
توده ایها را داریم. این نوشته را بسیاری خوانده اند و آنها که نخوانده
اند نیز می توانند روی بخش آرشیو چاپی راه توده به شماره های 24 و 25
مراجعه کرده و آن را بخوانند و با حوادثی که در داخل کشور در برابر چشم
همگان است مقایسه کنند.
ما در مورد مطالب منتشر شده در راه، تنها قصد نشان دادن یک شیوه را داریم
که در تداوم خود نامه مردم را به وضع کنونی کشانده و طرح پرسشهایی را
داریم كه هر تودهای- بویژه امروز و با دستگیری های سیاسی پس از کودتای 22
خرداد- با خواند محتوا و شیوه برخورد نامه مردم با آن نوشته تحلیلی مواجه
میشود.
مثلا نامه مردم در مقاله "راه توده در راه جمهوری اسلامی" می نویسد:
"همراهی و هم آوایی حضرات با این توطئه جلادان جمهوری اسلامی (اشاره به
انتشار کتاب خاطرات نورالدین کیانوری که بموجب این نوشته جلادان منتشر کرده
اند. راه توده) نشان داد که اگر اصولیت اخلاقی - انقلابی راهنمای عمل افراد
نباشد، آن وقت می توان به این نتیجه رسید که "هدف وسیله را توجیه می کند" و
بنابراین برای دست یابی به "رهبری" حزب می توان به هر عملی دست زد ..."
با تجربه این 16 سال، واقعا توده ایها چه کسانی را در آن گروه قرار می
دهند که برای حفظ "رهبری" معتقدند می توان به هر عملی دست زد و هر تهمت و
سخن ناشایستی را بیان کرد؟
در جای دیگر:
" مانورهای مختلف رژیم در ماههای گذشته (این مطالب در سال 1373 در
نامه مردم منتشر شده است) از دستگیری نویسندگان، تا دعوت ایرانیان خارج از
کشور به بازگشت به کشور و حتی طرح مسئله "آزادی احزاب" توسط وزیر کشور و
پخش شایعات مختلف راجع به قریب الوقوع بودن ازادی برخی از احزاب، از جمله
"حزب توده" نشانگر این حقیقت است که سیاست سرکوبگرانه رژیم از ابعاد
گوناگون و بغرنجی برخوردار است که بایستی به آن پرداخت. برای رژیم احزاب
"اپوزیسیونی" که در انتها مبلغ حفظ نظام جمهوری اسلامی و ساختار ارتجاعی و
قرون وسطایی "ولایت فقیه" زیر هر لوایی حتی "مارکسیستی - انقلابی"، باشند
نه تنها هیچ خطری ندارند، بلکه این خاصیت را نیز دارد که به نظام کنونی که
حتی به اعتراف سران آن دیگر مشروعیتی نزد مردم ندارد قانونیت بخشیده و
امیال و اهداف تودههای زجر دیده و محروم را به قربانگاه ارتجاع حاکم می
برند...."
واقعا نویسنده و یا نویسندگان این تفسیر نامه مردم، امروز نباید 16 سال
گذشته و بویژه حوادث یکسال اخیر را مرور کرده و به خود پاسخ بدهند، این
تفسیرها محصول چه اشتباه و بی خبری بود؟ و هدف از این زمین و زمان را به هم
دوختن چه بوده؟ در شرایطی که حکومت حتی احزاب مذهبی را تحمل نکرده و نمی
کند و در پایان مقاله سخنی با همه توده ایها مسئله "جبهه واحد ضد ارتجاع"
مطرح شده بود، نامه مردم مدعی بود وجود یک "حزب توده ایران" در درون کشور
حتی زیر لوای "مارکسیستی - انقلابی" برای حکومت هیچ خطری ندارد، بلکه خاصیت
هم دارد که به آن مشروعیت می دهد! کشف "توطئه" راه توده متکی بر نظراتی در
این حد و حدود بود. همین اندیشه نبود که چندی بعد ازادی محمد علی عمویی را
"توطئه حزب سازی رژیم" معرفی کرد؟
و در جای دیگر:
"نبرد برای قبضه کردن قدرت سیاسی در درون حاکمیت، در پایان سال 60،
با پیروزی نیروهای مذهبی بر نیروهای غیر مذهبی پایان
یافت و حکومت اسلامی در مفهوم واقعی کلمه پدید آمد..."
واقعا نبرد در سال 60 پایان یافت؟ حکومت اسلامی برقرار شد؟ منظور از
نیروهای مذهبی که پیروز شدند چه کسانی است؟ میرحسین موسوی یا علی خامنه ای؟
موسوی خوئینیها یا محمد یزدی؟ حسین شریعتمداری یا محمد خاتمی؟ آیا ادامه
همین اندیشه نبود که موجب شد نامه مردم در آستانه انتخابات دهم ریاست
جمهوری، کنار رفتن محمد خاتمی و به صحنه آمدن میرحسین موسوی مدعی شود که
میان میرحسین موسوی و محمود احمدی نژاد تفاوت چندانی وجود ندارد؟ (ما در
ادامه این سلسله مطالب و مرور نظرات و نوشته های راه توده، به این اظهار
نظر حیرت آور نامه مردم هم خواهیم رسید و به آن نیز خواهیم پرداخت) آیا با
اعتقاد و ترویج اینگونه اندیشهها می توان در انقلاب سبز مردم ما جایگاه
واقعی خود و یک حزب چپ را یافت و ساخت؟
و در جای دیگر:
"راه توده "توده ایها" را فرا می خواند که "ظرفیت فکری و انقلابی" "جناح
چپ" جمهوری اسلامی را درک کرده و بپذیرند که حاکمیت هر یک از جناحهای
موجود در جمهوری اسلامی برای خلق و جامعه بی تفاوت نیست ... "
آیا اعلام اینکه حاکمیت این یا آن جناح در جمهوری اسلامی برای خلق و جامعه
بی تفاوت نیست، یک گناه نابخشودنی و دلیل وابستگی راه توده به ارگان های
امنیتی جمهوری اسلامی است؟
و نمونه دیگر:
«نظریه پرداز "راه توده" سیاست کنونی – 1373- حزب را "خانمان برانداز"
معرفی کرده و نتیجه می گیرد که "در مقابل سیاست خانمان برانداز طرد ولایت
فقیه، تنها یک راه وجود دارد : دفاع از انقلاب". بر اساس این نظر انقلاب نه
تنها شکست نخورده است، بلکه "نبرد که بر که" در درون حاکمیت میان نیروهای
"انقلابی" و "چپ" از یکسو و نیروهای ارتجاع از سوی دیگر ادامه دارد و وظیفه
نیروهای انقلابی از جمله توده ایها این است که : "آنها را در این زمینه
یاری کنیم. نه تنها خود باید از این جناح دفاع کنیم. بلکه باید تمام قدرت
خود را بکار گیریم، تا سایر نیروهای انقلابی را نیز، اگر تردیدی دارند
متقاعد کنیم که به حمایت از انها برخیزند." و یا به عبارت روشن تر "ما
بتدریج و گام به گام ... و سرانجام به همان سیاست حزب در سالهای پس
ازانقلاب بهمن بازگردیم..." روشن است که برای نویسنده زمان در سالهای نخست
انقلاب متوقف مانده است، و شاید او هنوز نمی داند که "ان سبو بشکست و آن
پیمانه ریخت" و توده ایها هم در توفان عظیم حوادث این سالها 15 سال بالغ
تر شده اند. ...»
ما، امروز که علی خاوری در دفاع از جنبش سبز و شخص میرحسین موسوی مصاحبه
خبری کرده و با قاطعیت حمایت حزب توده ایران از جنبش سبز و رهبری میرحسین
موسوی را اعلام می کند (مصاحبه با روزنامه یونگه ارگان چپ آلمان) حق نداریم
سئوال کنیم: رابطه این قاطعیت درحمایت از موسوی و جنبش سبز با آنچه که 16
سال علیه راه توده در نامه مردم نوشته شد چیست؟
همه نقل قولها از نامه مردم 22 شهریور 1373 مندرج در کتاب "تاملی بر
کارنامه تودهای ستیز نشریه راه توده" است، کتابی که هر تودهای باید آن را
به مصداق "ادب از که آموختی از بی ادبان" لااقل یک بار بخواند تا بداند که
به چه راهی نباید رفت، چه نباید گفت و به چه شیوههایی نباید متوسل شد.
کافی است چشم بر رویدادهای یکسال اخیر کشورمان بگشائیم تا صادقانه قضاوت
کنیم چه کسی در این سالها خاک بر چشم حقیقت ریخت؟
مقاله "سخنی با همه توده ایها" را می توانید از اینجا نیز بخوانید
راه توده 264 26.04.2010