راه توده ها
را برای شما ورق می زنیم
جبهه نا نوشته میان حاکمیت
سلطنت خواهان و مجاهدین خلق
حاکمیت تلاش دارد با نسبت دادن جنبش سبز به طرفداران مجاهدین و سلطنت، این نیروی عظیم اجتماعی كه در پشت جنبش سبز جمع شده را به سمت این دو جریان متمایل كند. ثانیا با حذف اصلاح طلبان و جنبش سبز، اپوزیسیون داخلی ایران را حذف کند و با بزرگ کردن اپوزیسیون خارج كشور آینده خود را تضمین کند. در خارج از کشور نیز اپوزیسیون دراین دام افتاده و فشار می آورد جنبش سبز قانون اساسی را نفی کند، تا آینده خود را تضمین کند!
در نگاه و بررسی شمارههای گذشته راه توده با نكات و مسایلی در سطح
اپوزیسیون خارج كشور روبرو میشویم، كه زمانی در اوج و موضوع بحثهای حاد
بوده، بعدها ظاهرا به فراموشی سپرده شده ولی همچنان در زیر پرده، بطور
ناگفته بر اذهان و اندیشه و شرایط حاكم است و حتی بر جنبش سبز مردم ما
مستقیم و نامستقیم اثر میگذارد.
یكی از این بحثها كه زمانی- آغاز دهه 1370- اپوزیسیون خارج كشور را سراسر
به خود مشغول كرده بود، مسئلهای بود بنام ایجاد "آلترناتیو" یا بقولی
"آلترناتیو دمكراتیك".
نسل جوان امروز كه در جنبش سبز مبارزه میكند احتمالا چیزی از "آلترناتیو
دمكراتیك" نشنیده و از ماجرای آن خبری ندارد. ولی این نسل احتمالا امروز در
شرایطی قرار دارد كه بتواند ارتباط آلترناتیو را با مبارزه خود و چشم
اندازهای جنبش سبز بهتر درك كند.
ما در ادامه نظر مشخص راه توده را درباره آن بحث آلترناتیو خواهیم آورد ولی
خلاصهی ماجرا آن است كه طرفداران مجاهدین خلق و سلطنت طلبان هریك خود را
آلترناتیو جمهوری اسلامی میدانستند و برخی سیاست های بینالمللی نیز از
آنان پشتیبانی میكردند یا بر روی ٱنان برای آینده حساب میكردند. این دو
جریان مدعی بودند جمهوری اسلامی زیر فشار نارضایتی های داخلی و چالش های
بین المللی رو به سرنگونی است و باید تكلیف حكومت جانشین و آلترناتیو آن
معین شود و دعوا بر سر این بود كه چه كسانی میتوانند جانشین جمهوری اسلامی
شوند. این در شرایطی بود كه چشم اندازی برای تغییر شرایط ایران و جمهوری
اسلامی از داخل كشور دیده نمی شد. نتیجه آن كه اپوزیسیون چپ و دمكراتیك
خارج كشور نیز اسیر این بحثها شده و با طرح "آلترناتیو دمكراتیك" و همچنین
انتقاد از گذشته ضدامپریالیست خود میكوشید بنوعی پشتیبانیهای جهانی در
برابر مجاهدین و سلطنت طلبان بدست آورد. این بحث آنچنان حاد شده بود كه
مثلا در گزارش راه توده از بحث های مقدماتی كنگره چهارم فداییان خلق اكثریت
چنین میخوانیم :
"در مسئله عمده، در مجموعه بحثها مطرح شده است : یكی، "آلترناتیو
دمكراتیك" ... بنظر علی پورنقوی "چگونگی تاسیس، یا تشكیل الترناتیو
دمكراتیك اهمیت پایه ای دارد."
موضوع عمده بحث در این زمینه، این نكته است كه بالاخره كدام "نیروها" باید
در این الترناتیو شركت كنند؟ و بویژه برای خواستاران بازگشت سلطنت به
ایران، مجاهدین و "حاكمیت مسلط" بر ج.ا. در این "الترناتیو" جایی باید قایل
شد، و یا خیر؟ ....
در مورد ضرورت جلب حمایت بین المللی از این الترناتیو تخیلی نیز در همان
گزارش راه توده آمده :
"ف. تابان" از مسئولین سازمان اکثریت میگوید: "تلاش ما باید این باشد، كه
آلترناتیو دمكراتیكی، كه در پی آن هستیم، بتواند حمایت محافل و دولت های
بین المللی راجلب كند." (راه توده شماره 35)
سلطنت طلبان نیز از زبان مثلا محمد ارسی در كیهان لندن مینوشتند:
"ارسی برای برچیدن بساط حكومت ولایت فقیه ایرانیان خارج از كشور را فرا
میخواند، تا بنام "مصلحت عمومی" و با توجه به "نقش بی گفتگوی رضا پهلوی،
جانشینی برای جمهوری اسلامی بوجود اوردند..."(راه توده 39)
این بحث آلترناتیو اگر هم در گذشته مطرح بوده چه ربطی به جنبش سبز امروز مردم ما دارد؟ آلترناتیو یعنی تغییر از خارج كشور، خواه و ناخواه با نقش و نفوذ قدرت های جهانی و اصلاحات و جنبش سبز یعنی تغییر از داخل كشور. نبرد میان تغییر از خارج یا از داخل یك نبرد 30 ساله و هنوز ناتمام است و همه اهمیت آن در همینجاست. بنابراین بحث آلترناتیو در خارج از كشور اگر دیگر بصورت شبانه روزی ادامه ندارد، اما همچنان مطرح است و از سه جهت اهمیت دارد:
1- دو نیروی طرفداران سلطنت و مجاهدین خلق همچنان رسما و علنا بر تشكیل
آلترناتیو در خارج از كشور پافشاری میكنند. از این دو نیرو میشد صرفنظر
كرد اگر نیروی سومی وجود نداشت كه با تمام قوا به كمك آنها امده است و آن
خود رهبری جمهوری اسلامی است كه اولا تلاش دارد با نسبت دادن جنبش سبز به
طرفداران مجاهدین و سلطنت، این نیروی عظیم اجتماعی كه در پشت جنبش سبز جمع
شده را به سمت این دو جریان متمایل كند. و ثانیا با حذف اصلاح طلبان و
اكنون جنبش سبز، اپوزیسیون داخلی ایران را حذف و زمینه تشكیل آلترناتیوی از
خارج را فراهم كند. جمهوری اسلامی ترجیح میدهد اپوزیسیون اش در خارج كشور
و از میان طرفداران سلطنت و مجاهدین باشند و تصور میكند در اینصورت
آینده اش تضمین شده است.
2- بخش غیر مجاهد و سلطنت طلب اپوزیسیون خارج از ایران هرگز دیدگاه های
گذشته خود و از جمله اندیشه تشكیل آلترناتیو در خارج از كشور را نقد نكرده
است. این عدم نقد یعنی هنوز گوشه چشمی به تشكیل آلترناتیوی در خارج از كشور
و جلب حمایت بینالمللی از آن در این اپوزیسیون وجود دارد. نقش منفی
اپوزیسیون خارج از كشور در انتخاباتهای مختلف داخل كشور، مقابله ٱن با
اصلاحات تحت عنوان آنكه در چارچوب جمهوری اسلامی یا ولایت فقیه ناممكن است،
انتظار و ترصد و تعلل در دفاع از جنبش سبز، كشاندن نوك تیز حمله به سمت
رهبران این جنبش از جمله موسوی و كروبی و خاتمی از سوی راست ترین بخش
نیروهای اپوزیسیون و ... همه و همه ریشه در بقای پندار تشكیل آلترناتیوی در
خارج از كشور دارد. عدم قاطعیت این نیروها در دفاع از جنبش سبز هچنان ریشه
در امید به امكان تشكیل آلترناتیوی در خارج از كشور را دارد.
3- جریان دیگری نیز وجود دارد كه عمدتا از خارج كشور تغذیه میشود و خود را
نزدیك یا وابسته به جنبش سبز معرفی میكند اما میكوشد با نفی قانون اساسی
زمینه بحث آلترناتیو را دوباره بوجود آورد. نفی قانون اساسی از سویی، یعنی
اغاز بحث درباره قانون اساسی جایگزین آن، یعنی تشكیل جلسات بحث و فحص در
خارج كشور. و از سوی دیگر یعنی حذف جنبش سبز و اپوزیسیون داخل كشور كه طبعا
در صورت نفی قانون اساسی نمی تواند به فعالیت خود ادامه میدهد. بدینسان با
نفی قانون اساسی تلاش میشود آلترنانیو به خارج كشور منتقل شود. در
میان این جریان نیز نیروهایی وجود دارند كه در پی ایجاد پیوندهای
بینالمللی هستند و منتظرند تا سرنوشت جنبش سبز و رهبران آن چه می شود و می
توانند خود را بعنوان الترناتیو در خارج كشور اعلام كنند یا نه.
بنابراین اگر بحث تشكیل آلترناتیو در خارج از كشور در سال 1374 تخیل بود،
اكنون تخیل نیست، برنامه ای است كه یك پای
اصلی آن را خود رهبری جمهوری اسلامی و نیروهای نظامی و سپاهی اطراف آن در
مقابله با جنبش سبز و سركوب آزادیها به پیش میبرند و میخواهند آلترناتیو
را از داخل به خارج كشور منتقل كنند. یك سناریوی عظیم جهانی با جنگ روانی و
تدارك جنگ عملی برای حمله یا عدم حمله، تحریم یا عدم تحریم ایران و میزان و
سرعت آن نیز متقابلا وجود دارد كه هدف آن دقیقا بررسی تاثیر این اقدامها
در موفقیت انتقال آلترناتیو از داخل به خارج از كشور است.
بدینسان یك بار دیگر بررسی راه توده های گذشته ما را همچنان به مسایل امروز
پیوند میدهد. مقاله "آلترناتیو یا جبهه" كه در راه توده شماره 35 منتشر شده
است دیدگاه راه توده را در مورد مسئله آلترناتیو دمكراتیك بیان كرده است.
هدف این مقاله نشان دادن آن است كه آلترناتیوی كه بتواند در خارج از كشور
حمایت بین المللی بدست اورد آلترنانیو نیروهای چپ و دمكراتیك نخواهد بود. و
این نیروها باید بجای دویدن بدنبال آلترناتیو در خارج از كشور برای تشكیل
یك جبهه متحد با نیروهای داخلی برای رسیدن به هدف های مشترك یعنی آزادیها
و پایان دادن به حكومت استبدادی تلاش كنند.
در واقع قرار دادن "جبهه" دربرابر"آلترناتیو" به معنای ضرورت تحول از داخل
كشور دربرابر آلترناتیو سازی از خارج كشور بود. آلترناتیو شكست خورد و جبهه
نانوشته ای كه امروز جنبش عظیم سبز نام دارد پیروز شد. این پیروزی را باید
قدر دانست و از آن دربرابر حكومت، قدرت های جهانی و الترناتیوسازها
پشتیبانی كرد.
بدیهی است مقاله راه توده در شرایط سال 1374 و پیش از تشكیل جنبش اصلاحات و
جنبش سبز و در واقع برای ایجاد شرایط لازم برای ساختن چنین جنبش هایی نوشته
شده است. اما از خلال آن میتوان همچنان به خطرها، تهدیدها و امكان هایی كه
دربرابر جنبش سبز مردم ما وجود دارد اندیشید.
در این مقاله از جمله گفته میشود:
"بحث در باره ضرورت تشکیل «آلترناتیو» و جایگزینی آن با حکومت کنونی، سال
هاست، که در اپوزیسیون خارج از کشور مطرح است و ادامه دارد و هر کس به نوعی
در باره آن اظهار نظر می کند. عدهای خود را تجسم مطلق «آلترناتیو» می
دانند و دیگران را به تسلیم و کرنش در برابر خود فرا می خوانند و عده ای
دیگر با نفی "آلترناتیو" های موجود، همگان را به ایجاد یک آلترناتیو واقعا
«دمکراتیک» دعوت می کنند و یا از کارشکنیها و نبود تفاهمها گله می
نمایند. با این حال، آن چه تا به امروز متاسفانه هرگز و هیچ گاه مطرح
نگردیده است، آن است، که اساسا «آلترناتیو» به چه معناست و چرا و بر چه
اساس اپوزیسیون مترقی ایران باید از راه صدها بار آزموده شده و پذیرش جهانی
یافته، یعنی از راه تشکیل «جبهه متحد» صرفنظر کنند و انرژی و وقت خود را
صرف تشکیل «آلترناتیو» نماید؟
اندیشه ایجاد "آلترناتیو" در اپوزیسیون ایران، نخستین بار توسط رهبری
سازمان مجاهدین خلق ایران مطرح گردید، که به تشکیل «شورای ملی مقاومت» منجر
شد. به موازات شکست های پی در پی شورای مقاومت در جلب حمایت مردم، این
«شورا» هر چه بیشتر به شرکت در بازی قدرت های منطقه ای و جهانی متمایل
گردید و تلاش نمود، تا کمبود حمایت توده ای در داخل کشور را، با به دست
آوردن «شناسایی بین المللی» و جلب حمایت قدرت های جهانی جبران نماید.
ناکامی های پی در پی «شورای مقاومت» در سرهم بندی کردن رهبر و رئیس جمهور
در تبعید و یا پارلمان و دولت تبعیدی، به جای آن که همگان را متقاعد سازد،
که اساسا این شیوه آلترناتیو سازی و نشستن به انتظار تایید قدرت های جهانی،
شیوه ای است محکوم به شکست، بدینگونه تعبیر شد، که دلیل ناکامی «مجاهدین»
آن بوده است که «آلترناتیو» آنها «غیر دموکراتیک» بوده است و اکنون گویا
وظیفه اپوزیسیون پایه ریزی «آلترناتیو دمکراتیک» است.... صفت «دمکراتیک»
برای آلترناتیو مورد نظر برخی، متضمن این معنی نیز بود، که مثلا سلطنت
طلبان «دمکرات» شده، می توانند در «آلترناتیو» آنها شرکت داشته باشند، اما
به اصطلاح چپ های «غیر دمکرات» از موهبت عظیم حضور در آلترناتیو تخیلی
آقایان محروم خواهند بود.
اندیشه تشکیل «آلترناتیو دمکراتیک» اکنون برآن استوار شده است، که ظاهرا
«وظیفه» اپوزیسیون مترقی آن نیست، که در مبارزه تودهها در جامعه شرکت
نماید، حکومت را به عقب نشینی در این یا آن عرصه وادار سازد، از حقوق
اقتصادی و اجتماعی زحمتکشان و همه مردم دفاع کند و سرانجام همه نیروها را
برای پایان دادن به حکومت استبدادی متحد گرداند، بلکه گویا وظیفه اپوزیسیون
آن است، که از هم اکنون برسر حکومت آینده ایران توافقی فراهم سازد و این
توافق را به نام «آلترناتیو» و «حکومت جایگزین» نه به تائید مردم ایران، که
به تائید قدرت های جهانی برساند و پشتیبانی و «شناسائی» این قدرتها را به
عنوان «حکومت» آینده در ایران به دست آورد. این تعبیر از «آلترناتیو» در
جناح راست اپوزیسیون است، یعنی ابتدا، به دست آوردن «شناسائی بین المللی»،
به عنوان حکومت جایگزین «قانونی» کشور و سپس دستیابی به قدرت از طریق
فشارهای بین المللی.
این تصور، که هر شکل و هر نوع «آلترناتیو»، که در خارج از کشور تشکیل گردد،
خواهد توانست «شناسائی» بین المللی در مفهوم دقیق کلمه را به دست آورد، به
کلی نادرست است. «شناسائی» یک جریان سیاسی به عنوان حکومت قانونی بر یک
کشور از نظر قواعد و مقررات شناخته شده و مرسوم جهانی، مبتنی بر شرایطی است
که نخستین و حداقل شرط آن، تسلط عملی بر بخش مهمی از خاک کشور است. در این
زمینه کافی است به یاد آوریم، که حتی دولت عراق در زمان جنگ با ایران، حاضر
نشد «شورای ملی مقاومت» را بعنوان «حکومت» ایران، به رسمیت بشناسد و برعکس
طرفین (یعنی ایران و عراق)، حتی در طول جنگ سفارتخانه و روابط دیپلماتیک
خود را با یکدیگر حفظ کردند.
ممکن است گفته شود، که هدف «آلترناتیو» به دست آوردن شناسائی بین المللی
نیست، بلکه جلب پشتیبانی مردم ایران است. در آن صورت این پرسش مطرح می
گردد، که چه اصراری در کاربرد واژه «آلترناتیو» وجود دارد؟ جلب پشتیبانی
مردم وظیفه یک «جبهه متحد» است، در حالیکه «آلترناتیو» هم چنان که از مفهوم
لغوی آن استنباط می شود و هم چنان که در برداشت عملی از آن در اپوزیسیون
مشاهده می گردد، به معنی «حکومت جانشین» است و تفاوت اصلی میان «آلترناتیو»
و «جبهه» در همین جاست. در حالی که نیروهای متشکل در یک جبهه می کوشند، تا
قدرت خود را متحد سازند و با شرکت در مبارزه مردم پشتیبانی آنها را به دست
آورند، «آلترناتیو» به صرف تشکیل (و البته در صورت تشکیل)، خود را نماینده
مردم و مدعی «حکومت جایگزین» می داند.
تشکیل «آلترناتیو»، بر خلاف «جبهه»، به همان اندازه که نادرست و بی معنی
است، به همان اندازه غیر عملی نیز هست. «جبهه» برای دستیابی به یک هدف معین
و مشخص تشکیل می شود. نیروهای سیاسی متشکل در یک «جبهه» می دانند، که هدف
مشترکی دارند و قدرت تک تک آنها قادر به برآورده ساختن این هدف نیست.
بنابراین با یکدیگر متحد می شوند تا نیروی متحد آنها امکان دستیابی به هدف
را ممکن سازد. در صورتی که هدف جبهه تامین گردید، این جبهه ممکن است پایان
یابد و یا شاید اعضای آن حاضر باشند برای هدف های بعدی نیز با یکدیگر
همکاری کنند. مثلا اکنون در جنیش انقلابی ایران، همه نیروهای سیاسی برسر
پایان دادن به حکومت استبدادی و ضرورت برقراری آزادیها با یکدیگر اتفاق
نظر دارند. بنابراین امکان تشکیل یک جبهه بر مبنای «آزادی» (و نه برای
تقسیم پست و منصب) وجود دارد. اما پس از آن که هدف جبهه تامین گشت و
«آزادی»ها در جامعه برقرار گردید، معلوم نیست، که همه نیروهای سیاسی «جبهه
آزادی» حاضر باشند، برای هدف های بعدی نیز هم چنان متحد یک دیگر باقی به
مانند. اما «آلترناتیو» خود را «حکومت آینده» می داند. نیروهای سیاسی شرکت
کننده برای پایه ریزی «آلترناتیو» تصور می کنند، که در حال تشکیل «حکومت»
هستند. بنابراین، از هم اکنون باید برسر نحوه تقسیم قدرت و مسایلی توافق
کنند، که نه امکان توافق بر سر آنها وجود دارد، نه ضرورت توافق و نه شرایط
آن توافق مهیاست. تشکیل حکومت به تناسب نیروهای سیاسی در لحظه معین، یعنی
در لحظه شکل گیری آن بستگی دارد. بنابراین، بحث از هم اکنون در باره پستها
و مناصب در حکومت آینده و توافق بر سر آنها، اگر از روی غرض ورزی و با هدف
سرگرم کردن اپوزیسیون مترقی نباشد، حداقل از روی ناآگاهی عمیق است، که در
هر حال به زیان مردم ایران است.
اما اندیشه «آلترناتیو دموکراتیک» در جناح چپ اپوزیسیون، صرفنظر از آن که
همه آن چه که در فوق گفته شد در باره آن صدق می کند، مبتنی بر فرض دیگری
است. براساس این فرض، ضرورت تشکیل «آلترناتیو دمکراتیک» در آنجاست، که این
حکومت در بحران هایی، که خود به وجود می آورد، سرانجام غرق خواهد شد و
بنابراین با تشکیل «آلترناتیو» باید آماده بود، که در لحظه سقوط حکومت جای
خالی آن را گرفت و کشور را از فرو رفتن در «هرج و مرج» و یا افتادن قدرت به
دست «آلترناتیو های غیر دمکراتیک» نجات داد. این شیوه تفکر به قول لنین به
معنی «نشستن به انتظار روزهای بزرگ، بدون داشتن توانائی گردآوری نیروهای
آفریننده «حوادث بزرگ» است». اولا که هیچ حکومتی ولو در اوج بحران، به خودی
خود و به صرف تشکیل یک «آلترناتیو» از قدرت کنار نخواهد رفت. ثانیا كار
مبارزان انقلابی آن نیست، که بنشینند و اجازه دهند، که مرتجعین و
راستگرایان جامعه را در کام بحران و نابودی فرو کشند، تا شاید پس از آن،
قدرت به دست آنها بیفتد. ثالثا وظیفه ما این است، که با تمام قوا در مبارزه
جاری مردم شرکت کنیم، از هم اکنون متحدین بالفعل و بالقوه خود را بشناسیم و
در دستیابی اتحاد به آنها بکوشیم، نیروهایی که باید تزلزل آنها را خنثی
کرد، تشخیص دهیم و اتحاد همه نیروها را علیه دشمن اصلی پایه ریزی نمائیم.
در این صورت و تنها در این صورت، بتدریج «نیروهایی آفریننده حوادث بزرگ»
گرد خواهند آمد.
ما باز هم تاکید می کنیم، که جنبش اعتراضی ایران اکنون در مرحله تشکیل یک
حکومت جایگزین و «آلترناتیو» قرار ندارد. ما خواهان تشکیل یک «جبهه متحد»
از کلیه احزاب و سازمانها و شخصیت های سیاسی و مترقی، بر مبنای مبرم ترین
نیازهای جامعه ایران و عام ترین خواست های جنبش دمکراتیک هستیم. از راه
تخیلات، از راه آلترناتیو سازی، از راه سرهمبندی کردن «رئیس جمهور» و
«مجلس» در تبعید، از راه بست نشستن در پارلمان های کشورهای اروپایی و
آمریکایی و جمع آوری امضاء، از راه چشم داشت به پشتیبانی قدرت های
امپریالیستی باید صرفنظر کرد و به سوی آنها که همه نیروی ما و قدرت ما در
آنجاست، یعنی به سوی جامعه ایران و مردم ایران روی آورد.
راه توده 270 07.06.2010