نتیجه غفلت های گذشته ارازل و اوباش برای رسیدن به حاکمیت در جمهوری اسلامی، مسیری 30 ساله را طی کردند. آنها که امروز در مجلس باصطلاح اصولگرا به محاصره ارازل و اوباش در آمده و تهدید می شوند که مجلس را روی سرشان به توپ خواهند بست، در همین 30 سال، مشوق و سازمانده آنها بودند و امروز خود در تله آنها. آنها از پلی که هاشمی برایشان بسته بود عبور کردند، موتلفه اسلامی جیب گشادش را برای آنها بازگذاشت، دولت خاتمی با آنها مماشات کرد زیرا امید داشت در برابر آزادی مطبوعات و احزاب آنها آب خواهند شد. یک جبهه تشکیل دادند و دولت احمدی نژاد را برپا کردند و حالا بخش مهمی از متحدان دیروز خود را می خواهند ببلعند. حزب توده ایران و راه توده درباره این خطر در آغاز دهه 70 چه گفت!
|
در فاصله شماره گذشته و این شماره راه توده که در مقابل خود دارید، تعدادی از ارازل و اوباش كه لقب انصار حزب الله و باصطلاح "دانشجوی بسیجی" به خود داده اند، زیر نظر چند مداح و تعدادی روحانی دون پایه دربرابر مجلس تظاهرات كردند. این عده كه رفتارشان شیوههای نازیها و فاشیستهای پیش از جنگ دوم جهانی در اروپا را بخاطر میآورد، پس از فحاشی به رئیس مجلس و شماری از نمایندگان، تهدید كردند اگر مجلس بر خواسته دولت برای به زیر سلطه در آوردن دانشگاه آزاد صحه نگذارد آن را "به توپ" خواهند بست. رئیس مجلس و نمایندگان "اصولگرا" تصور نمی كردند همان سپاه ارازل و شعبان بیمخها و بقول خود "انصار حزب الله" كه روزی خود، آنها را برای مقابله با هاشمی رفسنجانی و چپهای مذهبی و اصلاح طلبان بوجود آورده بودند یا تشویق كرده بودند، اكنون با خود آنها آن كنند كه دیروز با اصلاح طلبان میكردند. اینكه چه شد كه كار مجلس "اصولگرا" به جایی رسید كه با تظاهرات 200 نفر اوباش رای خود را پس میگیرد موضوعی جداگانه است، آنچه برای ما در مرور راه تودههای دهه هفتاد با هدف درس گیری برای امروز مهم است، زمینه هایی است كه در درون آنها گروههای سرهم بندی شدهای از نوع "انصار حزب الله" توانستند رشد كنند تا آنجا كه دستهای پشت سر آنها بتوانند با ترتیب دادن تظاهراتی كه شمار شركت كنندگان در آن از شمار اعضای مجلس هم كمتر است باصطلاح "نمایندگان"70 میلیون ایرانی را مرعوب كنند. پیدایش گروه بندی "انصار حزب الله" حاصل ائتلاف دو جریان در دهه هفتاد برعلیه دولت هاشمی رفسنجانی و در واقع یك جنبه از این دولت یعنی اعتقاد آن به تساهل فرهنگی و اجتماعی بود. آنان در واقع برای بدست گرفتن قدرت پس از هاشمی خیز برداشته بودند. این دو جریان از یكسو نظامیان و امنیتیهای وابسته به بیت رهبری و از سوی دیگر راستگرایان سنتی و نمایندگان سرمایه داری تجاری بودند. با سازماندهی و تشویق و پشتیبانی این دو جریان بود كه انصار حزب الله در میانه دهه هفتاد ساخته و پرداخته شد و به مقابله با جنبش آزادیخواهی مردم ایران رفت. راه توده از همان نخستین تحركات و نمایشهای انصار حزب الله ماهیت آنها را حدس زد و هدف و آینده آن را نیز به میزان زیادی پیش بینی كرد. بخشی از مقاله "میتینگ انتخاباتی رسالتیها در تهران" مندرج در شماره 41 راه توده آبان 1374 به همین فعالیت انصار حزب الله مربوط میشود كه مرور آن را برای این شماره برگزیده ایم. این مربوط به زمانی است كه این گروه تازه فعالیت علنی خود را آغاز كرده بود و هنوز جریانی از بسیاری جهات ناشناخته بود. راه توده فعالیت انصار حزب الله را با انتخابات آینده مجلس در ارتباط دید و از جمله چنین نوشت: "آن چند صد نفر، که این روزها در خیابان های تهران تحت عنوان "انصار حزب الله" راه افتاده اند و با فریاد مرگ بر این و آن، خواستار تعطیل بسیاری از مطبوعات و اعمال باز هم بیشتر قشریت مذهبی بر جامعه هستند، در واقع "پلاتفرم" انتخاباتی ارتجاعی ترین جناح مذهبی حاضر در حکومت را برای انتخابات آینده مجلس معرفی می کنند. آنها کوچک ترین مخالفتی با ادامه فقر و مسکنت مردم ندارند. هم چنان که با برنامه "تعدیل اقتصادی" دولت نه تنها مخالفتی ندارند، بلکه خواهان تبدیل سریع آن به استراتژی اقتصادی امپریالیسم برای سراسر جهان، به نام "لیبرالیسم اقتصادی" نیز هستند! شعارهای "انصار حزب الله" این است : - مدیرانی برای اداره کشور باید انتخاب شوند، که زنان آنها چادری باشند؛ - مطبوعات وابسته (یعنی، مطبوعات غیر دولتی و مخالف وابستگی اقتصادی به امپریالیسم) تعطیل باید گردد! - روشنفکر وابسته (نه دولت وابسته به بانک جهانی!) خائن به انقلاب است! - قانون مبارزه با "بدحجابی" تصویب باید گردد! - به فساد اداری (نه به فقر و فساد ناشی از آن در سراسر جامعه) مبارزه باید گردد! - مدیران مومن (تکنوکرات های وابسته به بازار و حجتیه) باید سر کار بیآیند! در هیچ یک از این شعارهای انتخاباتی، که مطبوعات وابسته به دولت، آنها را "ارزش های انقلابی" معرفی کرده و خواهان پاسداری از آن شده اند، نه تنها صحبتی از آزادیها در میان نیست، بلکه سرکوب آن چه هست هم خواسته شده است! واقعا اینها ارزش های انقلاب ایران است، که باید از آنها پاسداری کرد؟ و یا حقه بازی سیاسی- اقتصادی- مذهبی طرفداران سرمایه داری تجاری وابسته است، که باید با آن مبارزه کرد؟ جنبش نوین انقلابی و آزادی خواهی ایران به دومی رای می دهد!"
راه توده در ادامه به شباهت روشهای اوباشانه انصار با میتنگهای دهه 30 اشاره كرده و هدف نهایی نمایش آنان را چنین ارزیابی میكند:
"این میتینگها که بسیاری از قدیمی های نسل دهه 30 ایران را به یاد میتینگ های حزب زحمتکشان دکتر بقائی و نوچه های شعبان بی مخ تا پیروزی کودتای 28 مرداد می اندازد، هم چنان در مناطق مختلف تهران و به بهانه های گوناگون ادامه دارد. این میتینگها می خواهد جاده صاف کن برقراری یک حکومت باصطلاح مقتدر و منسجم شود! برنامه عمل آن نیز همان است، که در بالا به آن اشاره شد. با این توطئه که بدون تردید دست قدرت های امپریالیستی برای متلاشی کردن ایران در پشت آن است، چه باید کرد؟"
امروز پس از 15 سال، كمتر كسی تردید دارد آنان كه به گروههای اوباش آزادی عمل دادند تا بنام انصار یا به اصطلاح "دانشجوی بسیجی" به خیابانها بریزند، نه تنها در پی برقراری یك حكومت مقتدر و دیكتاتوری هستند بلكه دانسته و ندانسته برنامهای را اجرا میكنند كه سرانجام آن جز فروپاشی و متلاشی كردن ایران نخواهد بود. راه توده در ادامه همین مقاله اوضاع ایران در آبان ماه 1374 را چنین توصیف میكند:
"تشنج و اعتراضات در دانشگاه های ایران و بویژه در دانشگاه تهران هم چنان ادامه دارد. دانشجویان انجمن های اسلامی دانشگاه ها، در اعتراض به یورش گروه فشار "انصار حزب الله" به جلسه سخنرانی دکتر عبدالکریم سروش، در تالار دانشکده فنی دانشگاه تهران، و پس از چند نوبت اعلام و لغو تظاهرات اعتراض آمیز، سرانجام این تظاهرات را برگزار کردند و طی آن خواهان کوتاه ساختن دست کسانی از دانشگاه های ایران شدند، که در سال های اخیر با تمام نیرو در جهت غیر سیاسی شدن دانشگاه های ایران عمل کرده اند. در این تظاهرات بر اتحاد ملی و آزادیها تاکید شد. گروه فشار "انصار حزب الله"، که پس از یورش به جلسه سخنرانی دکتر سروش اعلام کرده بود، باز هم مانع سخنرانی های او خواهد شد، با صدور اعلامیه ای که در مطبوعات رسمی حکومت نیز انعکاس یافت، اعلام کرده بود، با حضور در دانشگاه مانع تظاهرات اعتراضی دانشجویان خواهد شد! اما آنها بالاخره اعلام داشتند، که تظاهرات مشابه در دانشگاه تهران به راه نخواهند انداخت و بدین ترتیب تظاهرات مورد بحث بدون درگیری خاتمه یافت. البته چند ده نفر از وابستگان انصار حزب الله علیرغم اعلام رسمی این گروه، مبنی بر عدم دخالت در تظاهرات دانشجویان مسلمان، در گوشهای جمع شده و شعارهایی دادند."
راه توده از تظاهرات انصار و مقاومت دربرابر آن چنین نتیجه میگیرد:
"همین تظاهرات و فشارهای سازمان یافته گروه "انصار حزب الله" خود بهترین نشانه، از تشتت نظر و عمل در مجموع حکومت از یک سو و قدرت و نیروی بسیار جدی جنبش آزادی خواهی در جامعه از سوی دیگر است. قدرتی است، که می تواند توطئه های حکومت علیه جنبش را خنثی کند."
شكاف و تشتت در بالا و مقاومت مردم در پایین دو اصل طلایی است كه در همان زمان توانست برنامه ایجاد حكومت مطلقه را خنثی كند و به تاخیر اندازد. امروز نیز تجربه مردم ما كه در جنبش عظیم سبز بازتاب یافته است به این دو اصل متكی است و میكوشد با دوری گزیدن از شعارهای تخیلی كه در خارج از كشور عنوان میشود تمام تلاش خود را برای تعمیق شكاف در بالا و جلب بخشهای هر چه وسیع تر و گسترده تر مردم به جنبش بكار میگیرد.
راه توده در ادامه آن مقاله سال 74 به ذكر ماهیت انصار پرداخته و براساس شواهد و تحلیل اطلاعات در دسترس آن زمان مینویسد:
"انصار حزب الله چه می گوید؟ این گروه، که رقم آن را تا سه هزار نفر تخمین می زنند، توسط سازمان تبلیغات اسلامی و تحت فرمان مستقیم آیت الله جنتی، رئیس این سازمان، شکل گرفته است. برخی اعضای آن با آن که در جنگ با عراق شرکت داشته اند، اکنون با دریافت مزد از سازمان تبلیغات اسلامی به گروه فشار این سازمان در جامعه تبدیل شده اند. البته کمیساریای روحانی (خط دهنده و رهبری عملیاتی آن) این سازمان، در اختیار چند روحانی و واعظ میانه سال است. آنها نام و چهره ای آشنا در جامعه ندارند. گاه لباس شخصی و گاه عبا و عمامه دارند، اما در هر دو حالت، نطقها و قرائت قطعنامه ها، اغلب با آنهاست. دانش بسیار اندک سیاسی (حتی فارسی آنها در کشوری که به شعر و ادب در جهان شهره است)، خشونت کور، منطق چماق، ضدیت با آزادی ها، ستیز با شخصیت های ملی و صاحبان اندیشه و... ویژگی این سازمان است."
باز گردیم به تظاهرات اخیر در مقابل مجلس. این بار نیز همین وعاظ و روحانیون كم دانش و كم سواد بودند كه در هفته گذشته در نقش نماینده مجلس میان انصار ظاهر شدند و به نطق و خطابه و قرائت قطعنامه پرداختند. راه توده در ادامه مقاله سال 74 خود با اشاره به سطح نازل فرهنگ و اگاهی انصار نوشت:
"انصار حزب الله" اخیرا و بدنبال یک راهپیمائی در خیابان های مرکزی و شمالی تهران (بسیاری از ناظران این نوع راهپیمائی را بسیار شبیه به تظاهرات حزب زحمتکشان مظفر بقائی و عربده جوئی شعبان بی مخ در ماه های منجر به کودتای 28 مرداد می دانند!) یک اطلاعیه صادر کرد. حتی همین اطلاعیه گویای ماهیت و اهداف این گروه و دست های پشت پرده آن است. اطلاعیه مذکور، که تاریخ 23 مهرماه را دارد، پس از طرح انواع اتهامات و تهدیدها به دکتر سروش، ملیون و طرفداران آزادی احزاب، مطبوعات مدافع آزادی، مخالفان اعمال قشریت و ارتجاع مذهبی به جامعه و... از جمله و به عنوان گناه نابخشودنی دکتر سروش می نویسند: «... ابتدا از آقای سروش آغاز کنیم، که امروز دبیر کل یک حزب است (گناهی نابخشودنی از نظر رسالت و حجتیه!). حزبی که دقیقا سیاسی است (گویا از نظر این گروه، حزب باید غیر سیاسی باشد و اگر هم سیاسی است مانند "انصار حزب الله باید مجهز به چماق و پنجه بوکس و تیغ موکت بری باشد!) و در سال های پس از رحلت امام (ره) جریان فکری خاصی را پی گیر و حساب شده پرداخته و هدایت کرده (جمله پردازی مغشوش، از خود انصار حزب الله است!) و از میان قشر مذهبی و غیر مذهبی نیز عضو گیری نموده است. این حزب جدید که حتی از میان برخی برادران مسلمان ولی سطحی و کم دان و احساساتی (ظاهرا انصار حزب الله در برابر آینه ایستاده و این جملات را نوشته است!)، همه محتویات (گویا صبحت از کیف دستی و یا جیب کت و شلوار است!) فکری احزاب سیاسی لیبرال و غرب گرای فعال در سال های 58- 60 را دارد. اما به طرز نهان روشانه ای (اصطلاح از خود انصار حزب الله است!) ایفاء نقش می کند...»
این بخشی از دانش سیاسی و سواد فارسی "انصار حزب الله" بود. با همین بضاعت معنوی و سیاسی است، که آنها سیاست های اقتصادی عمیقا لیبرالی حکومت کنونی- احمدی نژاد- را انقلابی ارزیابی می کند و لیبرالیسم را مترادف با آزادیها یافته و علیه آن شعار می دهند!
راه توده در ادامه مقاله سال 74 به نقشی كه در آن زمان برعهده انصار حزب الله گذاشته شده بود میپردازد: "آنچه "انصار حزب الله" در این روزها و در خیابان های تهران خواهان آن است، همان است که در صورت قبضه قدرت توسط جناح بندی رسالت- حجتیه، به عنوان پلاتفرم اقتصادی- سیاسی حکومت یک پارچه آنها اعلام خواهد شد! "انصار حزب الله" در روز 17 مهر طی تظاهراتی، که چند معلول جنگی و روحانی نیز در پیشاپیش آنها حرکت کرده و برای مردم حاشیه خیابانها (بویژه زنان) خط و نشان می کشیدند، این شعارها را سر می دادند: - مطبوعات وابسته (نه مطبوعات مجری سانسور دولتی) تعطیل باید گردد؛ - روشنفکر وایسته (نه حکومت وابسته به بانک جهانی!) خائن به انقلاب است. - فرهنگ بد حجابی (نه بی فرهنگی و چماقداری و عربده کشی) محکوم باید گردد. به نوشته روزنامه "اخبار" چاپ تهران (17 مهر ماه 74)، حجت الاسلام "پروازی" در پایان این تظاهرات سخنرانی کرده و گفت: «... ما از رئیس مجلس شورای اسلامی می خواهیم، تا نسبت به تصویب قانون مبارزه با بد حجابی، که از مدتها پیش قول آن را داده است، هر چه سریع تر اقدام کند...» «... مدیرانی باید در دستگاهها به کار گرفته شوند، که همسرانشان بدحجاب نباشند، با فسار اداری برخورد شود، نیروهای انتظامی در پارکها و اماکن عمومی با مفاسد برخورد کنند»" همین حرفها و بازیها پس از 15 سال ادامه دارد تا مردم راجع به واردات 70 میلیارد دلاری و تكلیف محل هزینه 300 میلیارد دلار درامد نفتی در زمان احمدی نژاد سوال نكنند آن هم در دولتی كه معاون رییس جمهور آن به بزرگترین فساد مالی دولتی در ایران متهم است.
راه توده در پایان مقاله سال 74 نكتهای را مطرح میكند كه امروز بیم همه ایرانیان میهن دوست است: "انصار حزب الله، تمام زمینه های فکری – نظامی تبدیل شدن به گروه بندی قرون وسطائی "طالبان" افغانستان را دارد و بیم آن می رود، که اصولا با همین هدف نیز تشکیل شده باشد. بر اساس آخرین خبرهائی که پس از تسلط "طالبان" بر شهر هرات رسیده، چون در شهر اتوبوس و تاکسی برای تقسیم آن بین زنان و مردان وجود ندارد، کوچهها و پیاده روها را با خط سفید به دو قسمت کرده و عبور و مرور زنان را از مردان بدین طریق جدا کرده اند. حکومت مرکزی کابل نیز از بیم عقب افتادن از طالبان و زیر علامت سئوال رفتن مسلمانی اش، همین تقسیم بندی را در کوچه پس کوچه های کابل کرده است! "انصار حزب الله" با آن چه در بالا از قول آنها آمد، همان "طالبان" آینده ایران نیستند؟"
بدینسان فراتر از انتخابات مجلس پنجم، فراتر از خیالات آن زمان گروه بندی رسالت در ایجاد حكومت یكپارچه زیر تسلط خود، این بیم وجود داشته و وجود دارد كه انصار حزب الله و این گروههای به اصطلاح بسیجی با هدف طالبانی كردن و فروپاشی ایران تشكیل شده باشند. آن زمان هنوز افغانستان توسط ارتش امریكا اشغال نشده بود ولی برای راه توده كاملا روشن بود كه آن راهی كه طالبان میرود جز اشغال نظامی و فروپاشی افغانستان به جایی دیگر نخواهد انجامید. خطر، این چند صد یا چند هزار مزدبگیری نیست كه یك روز به عنوان دانشجوی بسیجی، روز دیگر طلبه بسیجی، روز دیگر بازاری بسجی، كارمند بسیجی، كارگر بسیجی، معلم بسیجی، هنرمند بسیجی، و دیگر انواع و اقسام بسیجیهای جبهه نرفته و جنگ ندیده تظاهرات و درگیری به راه میاندازند. خطر آن دستهای پشت صحنهای است كه آنها را هدایت میكنند تا جایی كه ایران را به آستانه همان جایی رسانده است كه طالبان دیروز افغانستان را رساندند. كشوری منزوی، تحریم شده در چند قطعنامه سازمان ملل متحد، متهم به تروریسم و نقض حقوق بشر و تلاش برای دستیابی به سلاح هسته ای. بریده از مردم خویش و متكی به سركوب در داخل و ماجراجویی در خارج. مقدمات راهی را كه طالبان در افغانستان رفتند، سپاه و بیت رهبری و احمدی نژاد در این چند ساله بر كشور ما تحیل كردند. این برنامه، همانا فروپاشی اجتماعی، اقتصادی و سرانجام سیاسی ایران است. و از اینجاست سخن آخر راه توده در سال 74: "آنها که مدعی نجات ایران از وضع کنونی اند، اما از این حقایق در حال تکامل در ایران غافل مانده اند و در جهت افشای آن در جامعه به همتی ملی بر نمی خیزند و با همه توان به یاری جنبش عدالت خواهی و آزادی طلبی و استقلال جوئی در ایران به پا نمی خیزند، چگونه می توانند خود را در خدمت جنبش مردم بدانند؟" |
راه توده 273
7 تیرماه 1389