مرور راه توده
غفلت های گذشته را
به تجربه ای برای
آینده تبدیل کنیم!
در آستانه انتخابات دوم خرداد 1376 که راه
توده معتقد بود باید با تمام قوا در آن شرکت کرد و به محمد خاتمی رای داد،
یک سلسله بحثهای نظری نیز برای توجیه انفعال و خانه نشینی و سیاست تحریم
انتخابات در خارج کشور جریان داشت. این بحثها عمدتا بر روی قانون اساسی
متمرکز بود که گویا در آن اصلی بنام "رژیم ولایت فقیه" گنجانده شده که
بدلیل وجود چنین اصلی در قانون هیچ مبارزه و تلاش و اصلاحی ممکن نیست.
اینگونه استدلالها از یکسو ناشی از بی اطلاعی بود و از سوی دیگر برای
توجیه بی عملی. ولی در شرایط آن زمان خارج کشور - که اتفاقا از هر دو عارضه
بی اطلاعی و بی عملی شدیدا رنج میبرد - موثر واقع میشد و همه کسانی که به
این دو عارضه مبتلا بودند بدنبال همینگونه استدلالها میگشتند تا خود را
توجیه کنند. این وضع کار را برای راه توده و تلاش آن برای قانع کردن همه
نیروهای سیاسی به شرکت در انتخابات دوم خرداد دشوار میکرد. مسئله قانون
اساسی به گره نظری این جمع تبدیل شده بود که متاثر از ایدئولوژی حقوقی
بورژوایی در غرب معتقد شده بودند که قانون اساسی تعیین کننده مبارزه طبقات
و برفراز تناسب قواست.
نشریه نامه مردم نیز متاسفانه به این ارکستر پیوسته بود و خود به یکی از
مدعیان بی فایده بودن هر اقدام و عمل و تلاشی در چارچوب قانون اساسی موجود
و تا زمان وجود رژیم ولایت فقیه تبدیل شده بود.
راه توده در شماره 57 اسفند 1375 به همین مسئله پرداخت. این مقاله سیاست
تاریخی حزب توده ایران در دفاع و پشتیبانی از اصلاحات و تلاش برای دفاع از
حقوق و آزادیهای قانون اساسی مشروطه را با سیاست و ادعاهای کنونی نامه
مردم مقایسه کرده و نوشت:
"نشریه "نامه مردم" در عنوان بزرگ شماره 440 خود مینویسد: «آزادی در
چارچوب رژیم ولایت فقیه ممکن نیست»، در همین مقاله گفته میشود: «در چارچوب
رژیم ولایت فقیه اصلاحات امکان پذیر نیست».
این احکام به خودی خود دارای اهمیتی نبودند و میشد از آنها به عنوان لغزش
یا اشتباه لفظی صرفنظر کرد، اگر بصورت اساسی و بنیان یک نگرش و خط مشی
سیاسی در نمی آمدند و طراحان آن، این چنین اصرار به تحمیل آن به حزب توده
ایران نداشتند."
راه توده در ادامه مینویسد:
"این گونه ادعاها و ادعاهای مشابه که با ظاهری جدید و "انقلابی" ارائه
میشود، نه جدید هستند و نه دارای محتوای انقلابی. جدید نیستند و در ادامه،
گوشهای از مبارزات حزب توده ایران علیه چنین ظاهر سازی چپ روانه را خواهیم
دید؛ دارای محتوای انقلابی نیز نیستند، زیرا که بر اساس آن "رژیم ولایت
فقیه" قدرقدرتی فرض میشود که جنبش مردم توان تحمیل هیچ گونه اصلاحات را به
آن ندارد.
درست به همین دلیل است که به جای شرکت در مبارزه مردم در داخل کشور برای
تحمیل عقب نشینی به رژیم و پیشرفت جنبش، تشکیل "آلترناتیو دمکراتیک" یا
"جبهه آلترناتیو" در خارج از کشور هدف قرار میگیرد."
راه توده سپس به استدلال نامه مردم اشاره کرده ادامه میدهد:
"نویسنده "نامه مردم" برای این که حکم خود را در مورد عدم امکان اصلاحات و
مبارزه برای آن در چارچوب "رژیم ولایت فقیه" تئوریزه کرده و بدان لباس
انقلابی بپوشاند، مینویسد: «همان طور که در مقابله با رژیم شاه مبارزه با
"سلطنت" حلقه کلیدی را تشکیل میداد و مردم یک صدا سخن از رفتن سلطنت
راندند، امروز نیز "ولایت فقیه" و مبارزه با آن، حلقه اساسی پیکار با رژیم
استبدادی کنونی را تشکیل میدهد.» (همانجا)
آیا تحلیل و برداشت حزب توده ایران از مبارزه با دیکتاتوری شاه این چنین
بود؟ آیا واقعا در جریان جنبش انقلابی سالهای 57- 56 مردم ایران بدون مطرح
کردن خواست آزادی، اصلاحات، کوتاه شدن دست امپریالیسم، برچیدن شدن ساواک و
غیره، از همان روز نخست سخن از رفتن "سلطنت" راندند؟
خیر! واقعیت این چنین نبود و نمی توانست این چنین باشد. جنبش انقلابی در
ایران هرگز با خواست یک صدای "طرد سلطنت" آغاز نشد. نه فقط این، که در این
جنبش کسانی شرکت داشتند که معتقد بودند، "شاه سلطنت کند، نه حکومت"، نه فقط
این که کسانی خواهان "سلطنت بدون شاه" بودند، بلکه برای آن توده مردمی که
در این جنبش شرکت داشتند و موضع آنها برای ما اهمیت بنیادین دارد، خواست
سرنگونی سلطنت نمی توانست از همان روز نخست مطرح باشد و مطرح نبود. جنبش
انقلابی در ایران در ابتدا با یک سلسله اعتراضات و تظاهرات پراکنده نسبت به
دستگاههای امنیتی و سرکوبها و کشتارهای سازمانهای پلیسی شاه در برخی
شهرها آغاز شد. سپس اعتصابات بر اساس خواستههای اقتصادی و سپس اقتصادی –
سیاسی و کاملا سیاسی گسترش یافت. خواستههای مردم در ابتدا برقراری آزادی،
بهبود وضعیت معیشت، برچیدن دستگاه جهنمی ساواک، برچیده شدن پایگاههای
امپریالیسم در ایران و تامین استقلال کشور و غیره بود. با این حال، جنبش در
همین حد متوقف نماند. پس از شکست سیاست حکومت نظامی در ماههای مهر و آبان
57، مسئله برکناری شاه و سپس تازه در ماههای آذر و دی مسئله سرنگونی سلطنت
مطرح گردید.
هر کس صفحات نشریه "نوید" را دنبال کند، میتواند این مراحل را به روشنی
ببیند. کافی است به یاد بیآوریم که حزب ما سرنگونی سلطنت و استقرار جمهوری
را در دیماه 57، یعنی یک ماه قبل از پیروزی بهمن به عنوان وظیفه جنبش مطرح
کرد. حتی خود آیت الله خمینی نیز تا بهمن 57 هم مسئله سرنگونی سلطنت را
مطرح نکرد، بلکه تنها در درجه اول از برچیده شدن بساط استبداد و سپس از این
که "شاه باید برود" سخن میگفت. تنها در ماههای دی و بهمن 57 بود که
سرنگونی سلطنت به خواست "یکپارچه" مردم ایران تبدیل گردید. خواستی که در
روزهای قبل از 22 بهمن 57 به صورت شعار "رهبران، ما را مسلح کنید"، اوج
آگاهی و اطمینان خلق به قدرت خود را نشان داد.
تصور این که جنبش انقلابی ایران و تودههای مردم، بدون این که ابتدا آن
مراحل را از سر بگذرانند و توان خود را در جریان جنبش و اجرای خواستههای
جزئی تر و محدودتر ببینند و آزمایش کنند، قادر بود سلطنت را سرنگون کند،
لااقل نهایت بی اطلاعی از ابتدائی ترین اصول شناخته شده نزد توده ایها را
میرساند. اگر رهبران انقلابی ایران میخواستند از همان روز نخست، به جای
آزادیها، اصلاحات اجتماعی، برچیده شدن بساط استبداد، انحلال ساواک و غیره،
سرنگونی "یکپارچه" سلطنت را مطرح سازند، انقلاب بهمن هم به همان سرنوشتی
دچار شده بود، که 17 سال است سرنگونی جمهوری اسلامی و طرد ولایت فقیه بدان
دچار است!
راه توده سپس به نتایج این راه اشاره میکند و آن را درواقع عامل بقا و
تداوم همان رژیم ولایت فقیه میداند که این عده گویا میخواهند با آن
مبارزه کنند. راه توده نوشت:
"ادعای مشترک همه چپ روها، که در "رژیم ولایت فقیه" آزادی یا اصلاحات امکان
پذیر نیست، بر خلاف ظاهر انقلابی آن، در واقع به معنی صرفنظر کردن از
تحولات اساسی است؛ زیرا هر دگرگونی مثبتی در ایران الزاما با خواست
آزادیها و اصلاحات آغاز خواهد شد و هیچ تحولی از روز نخست با سرنگونی
جمهوری اسلامی و طرد ولایت فقیه شروع نخواهد شد. سر دادن یک شعار غیرعملی
که اصلا در جامعه و بویژه در میان تودههای مردم، که هر تحولی از نظر ما
تودهایها، در گرو بسیج آنها میباشد، مطرح نیست و در توان جنبش مردم نیز
قرار ندارد، جز این که آنها را ناامید کرده و نسبت به قدرت و توان خود بد
بین سازد، چه نتیجه دیگری میتواند داشته باشد؟
ما در جریان انتخابات اخیر مجلس شورای اسلامی(مجلس پنجم) دیدیم که سیاست
شرکت در انتخابات و رای ندادن به ارتجاع چه تاثیر مثبتی در جامعه و مردم به
جا گذاشت. برای نخستین بار مردم دیدند و احساس کردند که میتوان ارتجاعی
ترین نیروها را در جمهوری اسلامی به عقب راند. این تاثیر مثبت میتوانست
دهها بار بیش از این باشد، اگر مجموعه اپوزیسیون مترقی ایران سیاست واحدی
اتخاذ میکرد و راه توده تنها نمی ماند. با همین گامها باید آغاز کرد، تا
بتوان روحیه و اتحاد از دست رفته و تاثیر 17 سال شعارهای غیرعملی، که در
مردم ایران و هواداران نیروهای سیاسی بر جای مانده است را زدود.
راه توده سپس به تجربه حزب توده ایران اشاره میکند و با یاداوری آن
مینویسد:
"همان گونه که گفتیم، این گونه احکام و فرمولها جدید نیستند. آن چه که
جدید است، آن است که عدهای به نام حزب توده ایران، خود به یکی از مدعیان
اصلی این ظاهر سازیهای "چپ" تبدیل شدهاند. به جاست که بیاد آوریم که حزب
توده ایران خود چگونه میاندیشید:
زنده یاد "احسان طبری" که باید امیدوار بود منتشر کنندگان برخی مقالات او،
خود جزو مطالعه کنندگان آثار او باشند، در مقاله خود تحت عنوان "انقلاب
ایران و وظایف مبرم ما" (دنیا 1351 شماره 1) در بررسی ادعاهای چپ روها
مینویسد: «در مسئله تمیز دادن وظایف و هدفهای استراتژیک از وظایف و
هدفهای تاکتیکی، چپ روها ابهامات زیادی ایجاد کردهاند. بر اساس نظر چپ
روها، وقتی انقلاب را میتوان بدون زمینه ضرور تاریخی انجام داد، پس
شعارهای استراتژیک انقلاب را هم میتوان به عنوان وظایف اجرائی روز مطرح
کرد. به همین جهت است که سرنگونی رژیم موجود و استقرار حکومت ملی و
دمکراتیک به عنوان وظیفه اجرائی فوری به شعار منحصر به فرد برای چپ روها
مبدل گردید. نتیجه مستقیم طرح یک شعار غیرعملی، یعنی مایوس کردن مبارزان و
به طور عینی تقویت ضد انقلاب.»
احسان طبری در ادامه مقاله خود، اهمیت عظیم مبارزه برای اصلاحات را چنین
بیان میکند: «حزب ما بارها متذکر شده که شعارها و وظائف تاکتیکی که لازمه
پیشرفت آن، انقلاب اجتماعی نیست و خود افزارهای نیرومند افشاگری، بسیج
تودهها، سوق آنها به مبارزه، و به عقب نشینی وادار کردن رژیم است، در
شرایط کنونی از اهمیت عظیم برخوردار است...» حزب ما یادآور شد که:
1- نبرد در راه استقلال و علیه امپریالیسم و توطئهها و بند و بستهای رژیم
با امپریالیسم؛
2- نبرد در راه دمکراسی و علیه حکومت مطلقه و
افزارهای تضییقی او... برای تامین آزادیها و حقوق مصرحه در قانون اساسی
و اعلامیه حقوق بشر؛
3- نبرد در راه رفاه زحمتکشان، مزد، حقوق، سطح زندگی، ساعت و شرایط و امنیت
کار و غیره؛
4- نبرد در راه ترقی اقتصادی و فرهنگی و تحولات مثبت اجتماعی (صنعتی کردن
کشور، اصلاح ارضی دمکراتیک، ریشه کن کردن بیسوادی، تامین خدمات وسیع
بهداشتی و فرهنگی و غیره) و سرانجام
5- نبرد در راه صلح در مقیاس جهان و منطقه و علیه سیاست نظامی گری و بلوک
بازی و سیطره جوئی رژیم، مهمترین وظایف مبرمی است که در برابر حزب طبقه
کارگر مطرح است.»
مشاهده میشود که حزب توده ایران با چه درکی به مسئله تحول انقلابی در
ایران نگاه میکرد و چگونه میکوشید مبارزه با رژیم شاه را وسیلهای برای
توجیه انفعال و بی عملی تبدیل ننماید. در این زمینه لازم است به دفاع
سرسختانهای که حزب ما از حقوق و آزادیهای مصرحه در قانون اساسی مشروطه
میکرد نیز اشاره شود. اما قبل از آن ببینیم "نامه مردم" چه نظری در مورد
قانون اساسی ارائه میدهد. "نامه مردم" در شماره 458 مینویسد:
«کسانی که هنوز امیدوارند میتوانند در چارچوب قانون اساسی جمهوری اسلامی،
که علیرغم بندهای مثبت و مترقی آن تماما در زیر یوغ اصل "ولایت فقیه" اسیر
است، به آزادی و دموکراسی در ایران دست یابند، به گمان ما نه شرایط را درست
درک کردهاند و نه به ماهیت و عملکرد واقعی روحانیت حاکم پی بردهاند.»
نویسنده "نامه مردم" همه چیز را وارونه میبیند. بنا به ادعایی وی گویا این
بندهای قانون اساسی هستند که سرنوشت جنبش مردم را تعیین میکند و نه اینکه
جنبش مردم سرنوشت بندهای قانون اساسی را رقم
خواهد زد. اگر نویسنده نامه مردم یک لحظه به تجربه حزب ما در این مورد توجه
میکرد، دچار چنین اشتباه بزرگی نمی شد."
راه توده سپس به نظر حزب توده ایران در مورد قانون اساسی اشاره کرده و
تاکید میکند:
"حزب توده ایران در همان زمان تصویب قانون اساسی جمهوری اسلامی معتقد بود
که این قانون انعکاسی است از واقعیتهای جامعه و انقلاب ایران که به تائید
اکثریت بزرگ مردم هم رسیده است؛ اما تصویب قانون اساسی یک مسئله و یک مرحله
است، اجرای آن مسئلهای دیگر. نحوه و سمت اجرای قانون اساسی به مفاد و
بندهای آن بستگی ندارد، بلکه به سطح جنبش
مردم و تناسب نیروهای طبقاتی جامعه بستگی خواهد داشت. بنابراین باید کوشید
تا جنبش مردم را به پیش برد، ارتجاع را به عقب راند، تا قانون اساسی در
سمتی مترقی اجرا شود. در غیراین صورت ارتجاع پیروز خواهد شد و قانون اساسی
را مطابق میل خود اجرا خواهد کرد.
در واقع اگر بندهای قانون اساسی این چنین تعیین کننده هستند که بر فراز
جنبش مردم و تناسب نیروهای اجتماعی قرار دارند، در این قانون اساسی آزادی
احزاب و انتخابات یا مثلا ملی شدن بازرگانی خارجی هم هست، پس چرا اینها
اجرا نمی شود؟ بنابراین، ادعای این که "آزادی و دمکراسی" در چارچوب بندهای
قانون اساسی ممکن نیست، فاقد هر گونه معنی است. این جنبش مردم است که
مرزهای ممکنها و ناممکنها را تعیین و جابجا میکند، نه فلان اصل قانون
اساسی یا تخیلات این یا آن نویسنده که مدام در جستجوی فرمول هائی کلی برای
پاسخ دادن به همه پرسش هاست.
بنا به ادعای نویسنده "نامه مردم"، هر کس به خواهد به آزادیها و اصول
مترقی قانون اساسی تکیه کرده و برای تحقق آنها مبارزه کند، یا دچار "توهم"
و خوش خیالی است و یا "سازشکار" است و به عنایات "ولی فقیه" برای آزادی و
دمکراسی چشم دوخته است. اما این حرفها کپی شده از روی ادعاهای چپ روها و
چپ نماهاست."
راه توده با نقل از نشریه دنیا ارگان کمیته مرکزی حزب توده ایران در خارج
از کشور در دوران پیش از انقلاب نوشت:
"نشریه دنیا (مرداد ماه 1355) در رابطه با دفاع حزب ما از آزادیهای مصرحه
در قانون اساسی مشروطه مینویسد: «اپورتونیستهای چپ، مبارزه حزب ما را در
راه دمکراسی و آزادیهای مصرحه در قانون اساسی و اعلامیه حقوق بشر
"سازشکارانه" و "به آرزوی مقامات حساس" و "در انتظار عنایات شاه برای
استقرار دمکراسی" و "اپورتونیسم" تعبیر کردهاند.» اپورتونیستهای چپ مدعی
بودند که نام بردن از قانون اساسی مشروطه و دفاع از حقوق و آزادیهای مصرحه
در آن به معنی دفاع از سلطنت و حکومت شاه و علامت "سازشکار" بودن حزب توده
ایران است. در حالی که واقعیت آن بود که دفاع از آزادیهای مصرحه در قانون
اساسی، دفاع از سلطنت نبود، که با لگدمال کردن قانون اساسی حکومت میکرد،
بلکه دفاع از آزادیها و فراهم ساختن امکان مساعدتر برای گسترش مبارزه
تودههای مردم بود.
نشریه دنیا در ادامه مینویسد: «حزب طبقه کارگر معتقد است، مبارزه برای
آزادیهای سیاسی نه تنها مبارزه طبقاتی را نفی نمی کند، بلکه به عکس مبارزه
طبقاتی را آگاهانه تر و گسترده تر میسازد، عقب مانده ترین اقشار مردم را
به مبارزه جذب میکند و به آنان میآموزد که چگونه از منافع خود دفاع
کنند... در شرایط مشخص کشور ما آزادیهای مصرح در قانون اساسی ثمره
جانبازیهای مردم در انقلاب مشروطیت علیه شاهان مستبد قاجار و دست آورد
مبارزه مردم در مرحله معینی از روند انقلاب اجتماعی میهن ماست. طبقه کارگر
باید بتواند از هر وجب دست آوردهای دمکراتیک مردم که طی سالیان دراز مبارزه
به دست آمده، دفاع کند و برای گسترش آن مبارزه نماید، نه آن که فقط به
افشاء دیکتاتوری به پردازد.» (همانجا)
راه توده همان 17 سال پیش که هنوز جنبش سبز مردم ما شعار اجرای کامل قانون
اساسی را مطرح نکرده بود به اهمیت آن اشاره کرد و نوشت:
"همین امروز وقتی ما میگوئیم که حقوق و آزادیهای مصرحه در قانون اساسی
جمهوری اسلامی دست آوردهای انقلاب بهمن و مبارزه طولانی مردم ایران است و
باید از وجب به وجب آن دفاع کرد، یا متهم میشویم که به انتظار عنایت "ولی
فقیه" نشسته ایم و یا این که در برابر واژه "آزادی" چند علامت سئوال و تعجب
و مسخره گذاشته میشود، یعنی مثلا "آزادی وجود ندارد که ما از آن دفاع
کنیم".
سرنوشت حزب ما تا چه زمان بدین گونه جمله پردازیها و ظاهر سازیها وابسته
خواهد ماند؟ این پرسشی است که پاسخ خود را میطلبد!"
پاسخ این پرسش را امروز بیش از آنکه تجربه دوم خرداد و انتخابات دهم و جنبش
سبز داده باشند، حکومت کودتا و امثال الهام و جوانفکر دادهاند که نه تنها
قانون اساسی را لگدمال کردهاند بلکه رسما خواهان تغییر آن هستند. مخالفان
قانون اساسی با ادعاهای چپ و سکولار و مبارزه با رژیم ولایت فقیه و جمهوری
اسلامی اکنون در صفوف کودتا برای خود همراه یافتهاند. این سرنوشت ناگزیر
چپ نمایی و بی اطلاعی است.
راه توده 292 15.11.2010