راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

مرور راه توده
جنبش سبز "نوزاد" نیست
فرزند برومند یک انقلاب است!

 

برای آنها که با انتخابات 22 خرداد و کودتائی که متعاقب آن انجام شد، با رویدادهای ایران آشنا شده اند، باید از گذشته ای گفت که به کودتای 22 خرداد ختم شد، و از آینده ای گفت که این کودتا در آن دفن خواهد شد. رستاخیزی در ایران آغاز شده که ریشه در گذشته دارد و به آینده میهن ما وصل است. ترکتازی های کودتاچیان و حوادثی که بی وقفه شاهد آن هستیم، دوام نخواهد آورد و مانند یخ، درگرمای نفس های یک جنبش توده ای آب خواهد شد. شاه نیز پس از کودتای 28 مرداد تصور کرده بود؛ زیر پای خود را سفت کرده و بر وزن "من" خویش بی وقفه افزود، تا سرانجام چنان سنگین شد که وقتی سقوط کرد، باندازه وزن خویش زمین را حفر کرد و در آن مدفون شد. این حکم تاریخ است. نه درکشور ما که در تمام کشورهای جهان.
مهم آنست که در ارتباط با جنبشی که اکنون در کشور ما جریان دارد و آتشی است در زیر خاکستر، ما امروز بدانیم، ریشه های این جنبش به کدام مقاطع تاریخ جمهوری اسلامی باز میگردد و گذشته، چگونه امروز را ساخت. اگر این را دانستیم، آنوقت با هم به این یقین خدشه ناپذیر دست خواهیم یافت که فردا نیز از دل رویدادهای امروز بیرون خواهد آمد. همچنان که امروز از دل رویدادهای دیروز برآمد. برای این مرور و رسیدن به باوری که در آن تردید نداریم، باید بازگشت به دوران پس از پایان جنگ ایران و عراق، دوران ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی و اجرای برنامه تعدیل اقتصادی که محصول مشترک هاشمی و خامنه ای بود. از این دوران است که ما وارد دوران اصلاحات و یا بازگشت به آرمان های اصلی انقلاب 57 می شویم. جنبش سبز از دل این دوران و این سالها بیرون آمده است و تمام بار خواست ها و نیازهای توده های مردم را حمل می کند. هر اندازه که این نیازها توده ای تر و وسیع تر شود، استواری و قدرت جنبش بیشتر خواهد شد و این همان وحشتی است که کودتاچیان دارند و به همین دلیل از اجرای برنامه حذف یارانه ها و باصطلاح برنامه "تحولات اقتصادی" که نسخه منسجم تر برنامه "تعدیل اقتصادی" بانک جهانی است وحشت دارند. تمام توجه و نیرو را باید در این نقطه متمرکز کرد.
ما در ادامه مرور راه توده های گذشته، رسیده ایم به سرانجامی که برنامه "تعدیل اقتصادی" در جمهوری اسلامی پیدا کرد و بخش مهمی از 22 میلیون رای مردم به محمد خاتمی حاصل این مرحله بود. آن 22 میلیون در انتخابات 22 خرداد به 26 میلیون رای به میرحسین موسوی و بین 8 تا 10 میلیون رای به مهدی کروبی انجامید. حداقل هر انتخاباتی که از این پس نیز در جمهوری اسلامی برگزار شود همین خواهد بود. این خواست متمرکز مردم اگر نتواند سر از صندوق های رای در آورد، اشکال نوینی برای نمایش و به کرسی نشاندن خواست خود پیدا خواهد کرد. این اشکال نوین را حکومت، خود با شیوه ای که به تقابل با مردم می پردازد، به مردم تحمیل می کند. این نیز تجربه ای شناخته شده در تمام کشورها و جنبش های جهان است.
ما – راه توده- نه تنها پیش از انتخابات دوم خرداد، بلکه در آستانه انتخابات 22 خرداد بر همین یقین بودیم و اکنون نیز منطبق با مشی شناخته شده حزب توده ایران، بر همین یقین پافشاری می کنیم. به همین دلیل مرور مواضعی که در آستانه انتخابات دوم خرداد اعلام کردیم، شاید یاری بخش آنهائی شود که می خواهند بدانند توده ایها و آنها که بر مشی توده ای پافشاری می کنند، اوضاع امروز و آینده را چگونه می بینیند.
ما می گویم، برای دیدن امروز و پیش بینی رویدادهای آینده، باید به گذشته باز گشت و از آنجا آغاز کرد. هدف از مرور مطالب کلیدی راه توده جز این نیست. با هم بخوانیم:

در اردیبهشت ماه 1376 و در آخرین روزهای مانده به انتخابات دوم خرداد، راه توده چندین فوق‌العاده و اطلاعیه انتخاباتی صادر كرد. از جمله فوق العاده 24 اردیبهشت پیرامون راه افتادن دستجات موتورسوار در تهران با هدف ارعاب و خانه نشین کردن مردم. در این فوق العاده با عنوان "ارتجاع مذهبی و غارتگران بازاری نمی خواهند تسلیم رای مردم شوند!" از ایرانیان خارج كشور خواسته شد "با داخل کشور تماس برقرار کنید و به مردم برای مقابله با توطئه های بازار- ارتجاع مذهبی بپیوندید!" در این فوق العاده گفته شد:


"تهران از صبح امروز (چهارشنبه 24 اردیبهشت 1376) شاهد تظاهرات تحریک آمیز دسته های موتور سواری است که با شعار "مرگ بر چپی، مرگ بر لیبرال، مرگ بر خاتمی" در میادین و گذرگاه های پر رفت و آمد به راه افتاده اند. موتور سواران اغلب مجهز به پنجه بکس و چوب دستی های کوتاه هستند و برخی از آنها نیز پلاکاردهائی با امضای "انصار حزب الله" حمل می کنند، که در آنها مردم دعوت به راه پیمائی به سود "علی اکبر ناطق نوری" شده اند. از برخی شهرهای بزرگ ایران، نظیر مشهد و شیراز نیز گزارش های مشابهی رسیده است. در شهر تهران، اطراف میدان ولی عصر، مرکز و ستاد ارتباط و تظاهرات این موتور سواران است. آن چه امروز تهران شاهد آن است، شباهت بسیار دارد به روزهای پیش از کودتای 28 مرداد 1332!
هم زمان با این صف آرائی های جدید، شبنامه ها و نامه های سرگشاده ای در محافل مختلف تهران دست به دست می شود که همگی حکایت از بزرگ ترین توطئه های پشت پرده برای مقابله با رای و نظر مردم برای انتخاب محمد خاتمی در جریان انتخابات ریاست جمهوری دارد. تردید نیست، که اختلاف نظر پیرامون توطئه های پشت پرده، در میان طیف های تشکیل دهنده راست ترین و ارتجاعی ترین جناح حکومتی، زمینه ساز راه یافتن اخبار پشت پرده به محافل سیاسی گوناگون و حتی نقل برخی از آنها به عنوان هشدار بر روی دیوارهای شهر تهران است.


در این فوق العاده از مردم ایران نیز خواسته شده:


"مردم ایران! هیچ فرصتی را برای مقابله با توطئه کسانی که در جمهوری اسلامی شما را به خاک سیاه نشانده اند نباید از دست بدهید. اخبار مربوط به توطئه ها را وسیعا پخش کرده و خود را برای مقاومت در برابر آنها بسیج کنید!"


فوق العاده راه توده كه حال و هوای آن روزهای ایران و فضای انتخابات را توصیف می كند ادامه تلاش هایی است كه راه توده تا اخرین لحظه برای دنبال كردن حوادث و یقین به پیروزی محمد خاتمی با رای مردم پی گرفت. این فوق العاده در پی اعلامیه تحلیلی 22 اردیبهشت 76 صادر شد كه راه توده در آن ضمن تحلیل اوضاع كشور از مردم برای شركت در انتخابات و رای به محمد خاتمی دعوت كرد. این اطلاعیه به همان اندازه كه برای دعوت مردم به شركت در انتخابات است، به همان اندازه پیامد پیروزی راست را تحلیل می كند، تا آنجا كه می توان آن را برای همین امروز و درباره زمینه ها و پیامدهای كودتای 22 خرداد نیز دانست.
در این اطلاعیه تحت عنوان "در انتخابات ریاست جمهوری توده ای ها به آگاهی، خواست و انتخاب مردم رای می دهند!" از جمله می خوانیم:


"هفتمین انتخابات ریاست جمهوری در ایران به صحنه رویاروئی دو نگرش نسبت به بحرانی که سراپای جمهوری اسلامی را دربر گرفته، تبدیل شده است. این دو نگرش، عملا جامعه را به دو صف اقلیت و اکثریت تبدیل ساخته است: اقلیتی، که از ادامه غارتگری، سرکوب و ارتجاع دفاع می کند و اکثریتی که می خواهد به طور مسالمت آمیز و با رای خود در برابر این اقلیت بایستد. مردم از میان دو کاندیدا، یعنی "محمد خاتمی" و "ناطق نوری"، اولی را به عنوان کاندیدائی که اعلام کرده است، در برابر ارتجاع می ایستد، از عدالت اجتماعی دفاع می کند، قانون را بر مملکت حاکم ساخته و از حریم قانونی مردم دفاع می کند، قانون اساسی را اجرا می کند، شوراها را جانشین خودسری و حکومت ملوک الطوایفی روحانیون در نقاط مختلف ایران می کند، از آزادی مطبوعات و احزاب دفاع می کند و راه های بسته شده از سوی ارتجاع به روی زنان را باز می کند و... بر گزیده اند."


در این اطلاعیه با اشاره به هماهنگی سران بازار با فرماندهان نظامی برعلیه محمد خاتمی گفته می شود:


"تشدید توطئه ها در هفته های اخیر، پخش انواع اعلامیه ها علیه "محمد خاتمی"، یورش به مجالس سخنرانی وی، بسیج روحانیون بازاری علیه وی، تهدیدهای آشکار و پنهان فرماندهان سپاه و بسیج علیه "محمد خاتمی"، رفت و آمدها و نشست های بی وقفه سران بازار و فرماندهان نظامی و تجار بزرگ بازار در تهران،... همگی نشانه این انتخاب و نشان از بیم اقلیت از پیروزی اکثریت مردم، در همان مرحله اول انتخابات دارد. مردم برنامه ای را برگزیده و به فردی که خود را آماده شکستن قدرت مافیای بازار و ارتجاع مذهبی و ایجاد تحولاتی بسیار اندک در جمهوری اسلامی اعلام کرده، می خواهند رای بدهند. ارتجاع و سرمایه‌داری حاکم در جمهوری اسلامی می خواهد در برابر این رای بایستند. مقاومت در برابر این خواست مردم و نیاز اجتماعی، می تواند سر آغاز خشونت هائی شود، که ابعاد آن از اکنون قابل پیش بینی نیست!


راه توده با اشاره به دو نگرش درباره آینده جمهوري اسلامي می نویسد:


"نگرش اول معتقد است به: ضرورت یورش به مطبوعات، تشدید خصوصی سازی و همآهنگی شدن با برنامه اقتصادی امپریالیسم جهانی (لیبرالیسم اقتصادی)، سپردن کامل اقتصاد کشور به دست تجار و بازاری ها، گسترش گروه های فشار (نظیر انصار حزب الله) و تبدیل آنها به ابزار دست ارتجاع مذهبی و غارتگران بازاری، همسوئی علنی با امریکا و انگلستان در منطقه، ستیز با فرهنگ ملی ایران، شریک ساختن باز هم بیشتر فرماندهان نظامی سپاه و بسیج سپاه پاسداران و نمایندگان ولی فقیه در این ارگان ها در غارتگری و قدرت سیاسی، سرکوب جنبش آزادی خواهی مردم ایران و به ویژه یورش به جنبش دانشجوئی کشور، بازگشت به آنچه در دهه 60 انجام دادند برای پر کردن زندان ها و به راه انداختن اعدام های دسته جمعی، قلع و قمع روشنفکران و متفکران مذهبی و غیر مذهبی، تا حد یورش به حوزه های علمیه مذهبی و...
غارتگران بازاری و ارتجاع مذهبی و خائنین به انقلاب بهمن، که مردم را به خاک سیاه نشانده اند، با این برنامه در انتخابات ریاست جمهوری شرکت کرده‌اند. طرفداران این نگرش و برنامه، که در جریان انتخابات مجلس پنجم از مردم تودهنی خورده اند، خشمگین و در عین حال بیم زده و نگران از سرنوشت خویش، با تمام نیرو در کارزار انتخابات ریاست جمهوری شرکت کرده اند. سران حزب موتلفه اسلامی، روحانیون وابسته به بازار و حجتیه که در جامعه روحانیت مبارز جمع شده اند و شورای نگهبان (مخالف) قانون اساسی را در قبضه خود دارند، پیشتاز این نگرش و برنامه اند!
آنها از همان نخستین مرحله انتخابات مجلس پنجم، که متوجه طرد قاطع خویش از سوی مردم شدند، در داخل و خارج از کشور توطئه ها را سازمان دادند. در داخل کشور بخشی از روحانیون حوزه علمیه قم را با خود همراه ساختند و در انگلستان نیز خود را تسلیم سیاست های این امپریالیسم کهنه کار معرفی کردند و حمایت آن را خواستار شدند. سفر رهبران حزب موتلفه اسلامی به قم و دیدار با برخی آیت ا لله ها، که در روزنامه رسالت خبر آن با عنوان عوامفریبانه "مشورت با آیات اعظام" منتشر شد، اما در نامه آیت ا لله "مسعودی" مشخص شد که برای ابلاغ دستور و تعیین تکلیف به آنها مراجعه کرده بودند، و افشای بخشی از مذاکرات و زدو بندهای پنهان محمد جواد لاریجانی در لندن دو سوی این تلاش داخلی و خارجی است، که هم چنان ادامه دارد.
این طیف که بسیار از فرماندهان سپاه و بسیج را با سهیم ساختن در غارت اجتماعی و شرکت های تجاری با خود شریک کرده و به خدمت گرفته اند، شعارشان دفاع از "ولایت مطلقه فقیه"، "جلوگیری از تکرار سرانجام انقلاب مشروطه" و "لیبرال ستیزی" است. یورش تبلیغاتی به جامعه، حکایت از آن دارد، که این شعارها، که دروغ بودن و عوامفریبانه بودن همه آنها اکنون به سرعت در میان مردم افشاء شده، در یک تقسیم کار و منافع، از سوی سه گروه هم سو و هم آهنگ با هم، که هدایت کننده اصلی همه آن ها "حجتیه" است، تبلیغ می شود.
1- آیت ا لله مهدوی کنی، پرچم دفاع از نقش روحانیت و جلوگیری از تکرار انقلاب مشروطه را بر افراشته و در ستیز با حجت الاسلام خاتمی خود را نگران تکرار ماجرای انتخاب بنی صدر اعلام می دارد.
2- سران موتلفه اسلامی، سنگ "ولایت مطلقه فقیه" را به سینه می زنند.
3- انصار حزب ا لله و سازمان تبلیغات اسلامی نیز "لیبرال ستیزی" را سهم خود ساخته اند."


راه توده سپس به پیشینه این جمع اشاره كرده و می نویسد:


"سران موتلفه اسلامی که طرفدار ولایت مطلقه فقیه شده اند، بزرگ ترین مخالفان آیت ا لله خمینی در سال هائی بودند که او متهم به گرایش به رادیکالیسم اقتصادی و سهل انگاری در جلوگیری از آزادی ها بود. آنها به کمک روحانیون مرتجع و بازاری توانستند بندهای عمده قانون اساسی کشور را در همان سال های نخست پیروزی انقلاب از دفتر انقلاب پاک کنند. متوقف ماندن تقسیم اراضی کشاورزی و بازرگانی دولتی دو پیروزی بزرگ آنها و سر آغاز پیروزی های بعدی بود. گروه 99 نفره آنها در مجلس اسلامی تا پایان حیات آیت ا لله خمینی نیز حاضر به تمکین از ولایت او نشد."


راه توده در همین اطلاعیه با اشاره به شكل گیری یك مافیا از میان فرماندهان سپاه و بسیج، آینده آنها را با مافیای روسیه مقایسه می كند و گویی تا كودتای 22 خرداد برای قبضه كامل قدرت سیاسی سپاه نیز پیش می رود و می نویسد:


"فرماندهان بسیج و سپاه پاسداران که از کنار کمیته امداد، بنیاد مستضعفان و تجارت و دلالی به ثروت های افسانه‌ای دست یافته‌اند و بخشی از مافیای اقتصادی- سیاسی جمهوری اسلامی محسوب می شوند، در همکاری تنگاتنگ با موتلفه اسلامی، روحانیون بازاری، روحانیت مبارز تهران در عین غارتگری، سازمانده بزرگ ترین جنایت مافیائی نیز هستند. وزیر اطلاعات و امنیت جمهوری اسلامی که رسما با صدور اطلاعیه ای خطاب به روحانیون قم از آنها خواسته است تا به ناطق نوری رای بدهند، در همآهنگی با این طیف عمل می کند. این مافیا بسیار شباهت به مافیائی دارد که در مسکو عمل می کند و اکنون نیز برای قبضه کامل قدرت سیاسی وارد صحنه سیاسی روسیه شده است. این مجموعه در ایران، طرفدار لیبرالیسم اقتصادی امپریالیسم جهانی است و بر اساس اخبار و اطلاعاتی که در جریان کارزار انتخاباتی اخیر به کوچه و خیابان راه یافته، علاوه بر زدو بند پنهان در انگلستان، که ماجرای سفر "محمد جواد لاریجانی" نمونه افشاء شده آن است، اکنون و از طریق مطبوعات نیز علنا برای امریکا پیام فرستاده اند که در صورت پیروزی در انتخابات فورا با امریکا وارد مذاکره و آشتی خواهند شد. بنابراین، همان طور که ما بلافاصله پس از مشخص شدن نتایج اولین دور انتخابات مجلس پنجم نوشتیم، پرچم "لیبرال ستیزی" که این طیف بلند کرده است و انصار حزب ا لله را به این بهانه راهی خیابان ها کرده است، یگانه هدفی را که دنبال می کند، ایجاد رعب و وحشت در میان مردم و یورش به جنبش آزادیخواهی مردم ایران و به ویژه جنبش دانشجوئی و روشنفکری کشور است؛ چرا که هدایت کنندگان پشت صحنه این جنجال آفرینی، خود بزرگ ترین طرفداران "لیبرالیسم اقتصادی امپریالیسم" اند. آنها برای سازش با امریکا و انگلستان نیازمند سرکوب جنبش آزادیخواهی مردم، بستن روزنامه ها و دوختن دهان ها هستند و با تمام نیرو در این جهت گام بر می دارند. آنها این یورش را یگانه راه حل برای ادامه غارتگری می دانند و یقین نیز دارند که در صورت تسلط مطلق بر قدرت و بستن همه دهان ها و سکستن همه قلم ها، از همان حمایتی برخوردار خواهند شد، که "طالبان" افغانستان از سوی امریکا و انگلستان از آن برخوردار است. آنها می دانند، که تمام مخالف خوانی های امریکا و انگلستان با جمهوری اسلامی، برای گرفتن سهم بیشتر در ایران و فشار برای ایجاد قدرت متمرکز و یک پارچه بازار و مافیای اقتصادی (نظیر حکومت "یلتسین- مافیا" در روسیه است که به دو دلیل قابل مذاکره خواهد بود:
الف- پایگاه مردمی نخواهد داشت و ناچار به دادن همه امتیازات خواهد بود.
ب- مخالف درونی نخواهد داشت و مذاکرات سازش (خیانت ملی به استقلال کشور را) با استفاده از قدرت نظامی برای سرکوب مخالفان داخلی پیش خواهد برد.
 

راه توده سپس به پیامد یورش نظامی به مردم كه درصورت عدم مقابله و واگذاری انتخابات به نیروهای راست پیش خواهد آمد می نویسد:


"امپریالیسم بسیار خوب می داند، که وابستگی فرماندهان سپاه و بسیج به این طیف، و با این یقین که بدنه نیروهای نظامی و مردمی در یک حکومت بازاری و غارتگر و تحت فرماندهی فرماندهان تاجر پیشه هرگز توان مقابله با یورش نظامی از خارج کشور را نخواهد داشت، مشوق ارتجاع مذهبی- بازاری برای قبضه کامل قدرت است. نقشی که فرماندهان سپاه و بسیج برای مقابله با رای و نظر مردم در انتخابات مجلس پنجم و کارزار انتخاباتی ریاست جمهوری بر عهده گرفته اند، نفرتی را در توده مردم، نسل جوان ایران و حتی بدنه این نیروها بر انگیخته است، که پاره کردن پوسترهای انتخاباتی ناطق نوری کوچک ترین نشانه آن است! سقوط بقایای اعتماد توده های مذهبی ایران نسبت به سپاه و بسیج، که اکنون و بر اثر افشای وابستگی فرماندهان این نیروها به بازار و غارتگران، تشدید شده، در نهایت خود همان نقشی را به این فرماندهان واگذار خواهد کرد، که خواست امپریالیسم جهانی است: کوشش برای تبدیل نیروهای نظامی به بازوی مسلح بازار، سرمایه داری تجاری و ارتجاع مذهبی ایران! و تصفیه صفوف آن از نیروهای مخالف این سرنوشت!"


راه توده سپس به نگرش دوم اشاره می كند كه محمد خاتمی و امروز جنبش سبز در پشت آن است:


"نگرش دوم معتقد و مدعی است به: جلوگیری از سقوط کامل ایران در دامان ارتجاع مذهبی و دست یافتن بازار و سرمایه داری تجاری ایران به نفت ایران و تبدیل آن به محور تجارت، گشایش فضای بسته سیاسی کشور، دفاع از قانون اساسی، گسترش صنایع و تولید داخلی به جای تجارت و بازرگانی خارجی، سهیم ساختن زنان کشور در سرنوشت سیاسی ایران، گشایش فضای اقتصادی- سیاسی و فرهنگی برای نزدیک به 30 میلیون جوان ایرانی، مهار زدن به خود سری نهادهای دولتی و غیر دولتی در پایمال ساختن حقوق اولیه مردم، تامین عدالت اجتماعی و جلوگیری از گسترش باز هم بیشتر فقر و مسکنت ده ها میلیون ایرانی و... (تمامی این اصول و پایبندی به آن محمد خاتمی در نطق نیم ساعته خود از تلویزیون و در آغاز هفته تبلیغات انتخاباتی اعلام داشت)
سه گروه بندی و جنبش، در پشت این نگرش، که اکنون "محمد خاتمی" پرچمدار و نماینده آن باز شناخته شده است قرار گرفته اند:
"طرفداران مذهبی آرمان های برباد رفته انقلاب بهمن 57، که بزرگ ترین فرصت های تاریخی را برای هدایت انقلاب در مسیر واقعی خود، در زمان آیت الله خمینی از دست دادند و با این خیال خام، که باورهای مذهبی پیوند ناگسستنی بین نیروهای مذهبی با گرایش ها و پیوندهای طبقاتی مختلف است، به آسانی تسلیم بازار و روحانیون ارتجاعی شدند. آنها اکنون، با تجربه اندوزی از گذشته، از آزادی مطبوعات و احزاب علنا دفاع کرده و آن را در کنار عدالت اجتماعی، از جمله انتظارات خود از کاندیدای ریاست جمهوری خویش می دانند. افشاگری بسیار مهم نشریات وابسته به این طیف، از جمله "سلام"، "عصرما"، "مبین" و ده‌ها نشریه محلی در شهرهای کوچک و بزرگ ایران در سال های اخیر سهم بزرگی در رشد آگاهی توده های مردم و بازگشت آرام و تدریجی اعتماد توده های مردم مذهبی به این طیف ایفاء کرده است:
کارگزاران دولت هاشمی رفسنجانی، که بخشی از آنها، پس از پایان جنگ، زیر فشار شدید بازار و هم چنین زیر بمباران بی امان امپریالیسم جهانی پیرامون فروپاشی اردوگاه سوسیالیسم و نبودن هیچ چاره ای جز تسلیم شدن به خواست های امپریالیسم امریکا، سنگر خویش را تغییر داده و به مدافعان برنامه اقتصادی صندوق بین المللی پول، موسوم به "تعدیل اقتصادی" شدند؛
و بالاخره نیروی اساسی و توده ای مردم، که ما آن را "جنبش نوین مردم ایران" باز می شناسیم، این جنبش قدرت و آگاهی خود را در انتخابات مجلس پنجم، با طرد سران موتلفه اسلامی و روحانیون حکومتی به نمایش گذاشت و نقش مشوق اصلی دو طیف بالا برای ورود به کارزار انتخاباتی ریاست جمهوری را بر عهده داشته است. این جنبش طرفدار آزادی؛ طرفدار مقابله قاطع با ارتجاع مذهبی- بازاری، طرفدار عدالت اجتماعی و مدافع کوتاه ساختن دست بازار و سرمایه داری تجاری از اهرم های قدرت در جمهوری اسلامی است.


راه توده سپس نتیجه می گیرد:


"بنابر این نگرش به اوضاع داخل کشور و کارزاری که بی وقفه از انتخابات مجلس پنجم تاکنون ادامه یافته و می رود تا مهر خود را بر پیشانی انتخابات ریاست جمهوری بزند، مردم ایران نگرش نخست را طرد کرده و نگرش دوم را انتخاب کرده اند. آرائی که برای دکتر "محمد خاتمی" به صندوق های آراء ریخته می شود، از نظر حزب توده ایران معنی و مفهومی جز این نگرش و انتظار توده‌های مردم ندارد. مردم به تحولات رای می دهند و دکتر خاتمی با وعده این تحولات در کارزار انتخابات ریاست جمهوری شرکت کرده است.
ما این انتخاب مردم را، گامی بزرگ از سوی میلیون ها ایرانی برای ایجاد تغییرات در جمهوری اسلامی می شناسیم و در کنار آنها و با این آگاهی در انتخابات شرکت می کنیم. تمامی مقابله ای، که در هفته های اخیر برای درهم شکستن رای مردم، رد مصوبه مجلس برای حضور نمایندگان کاندیداها در حوزه های رای گیری از سوی شورای نگهبان و به منظور باز گذاشتن دست خود برای تقلب در صندوق های آراء سازمان داده شده است؛ و هم چنین به میدان کشیدن نیروهای نظامی، بخش انواع جزوه های تهدید آمیز، ایجاد رعب و وحشت در میان مردم و به ویژه روشنفکران کشور برای خانه نشین ساختن آنها و بازداشتن آنها از رفتن به پای صندوق های آراء و یک سلسله توطئه های دیگر، همگی نشان از انتخاب آگاهانه مردم و طرد راست ترین و ارتجاعی ترین جناح حاکمیت از سوی میلیون ها رای دهنده ایرانی دارد. اگر جز این بود و ارتجاع به پیروزی خویش اعتماد داشت، هرگز این چنین با تمام امکانات خود برای مقابله با رای مردم به میدان نیآمده بود. تبلیغ بی وقفه روزنامه های وابسته به ارتجاع و بازار، مبنی بر پیروزی از قبل تعیین شده "ناطق نوری"، زیر فشار گذاشتن روحانیون مقیم قم برای حمایت از وی، پخش نامه های محرمانه ای که از از سوی فرماندهان سپاه و بسیج برای رای دادن به او صادر شده، بخشنامه تهدید آمیز و در عین حال حیرت انگیز و رسوای وزیر اطلاعات و امنیت جمهوری اسلامی خطاب به روحانیون قم که به "ناطق نوری" رای بدهید، تبدیل رادیو و تلویزیون به بلند گوی انحصاری موتلفه اسلامی، ارتجاع مذهبی، روحانیون مبارز، حجتیه و... همه و همه نه قدرت، که ضعف و انزوای کامل این طیف و طرد آن از سوی مردم است.

 
راه توده سپس به آنچه در صورت تقلب در انتخابات در كشور می تواند رخ دهد و بعدها عملا پس از كودتای 22 خرداد نیز رخ داد اشاره كرده و می نویسد:


"مقابله با این خواست و انتخاب مردم و تقلب در آراء مردم می تواند سرآغاز فصل نوینی در جنبش نوین مردم ایران شود. مردمی که رای آنها باطل می شود و یا رای آنها به حساب نمی آید، مردمی که فریاد اعتراض آنها به وضع موجود در جمهوری اسلامی، در اسلام شهر، قزوین، مشهد، همدان، ملایر، زنجان و... با گلوله پاسخ داده شده است و آراء آنها نیز باطل اعلام می شود، کدام راه حل را برای بیان نظر و گفتن حرف و خواست خویش، در برابر خود می یابند؟ این اساسی ترین سئوال است، که پاسخ آن را تحمیل کنندگان رئیس جمهور به مردم ایران، باید امروز بدان و به سرنوشت اجتناب ناپذیر خویش در پایان آن بیاندیشند!


راه توده سپس به اوضاع مهاجرت و اپوزیسیون خارج كشور اشاره می كند كه اگر نه بسود راست ترین جناح وارد میدان شده بود همچون تماشاچی بی تفاوت این نبرد باقی مانده بود. راه توده می نویسد:


"در خارج از کشور دو طیف مهاجر سیاسی وجود دارد: طیف راست و سلطنت طلب، که متکی به سیاست های جهانی امپریالیسم عمل می کند و طیف چپ و اپوزیسیون ملی و طرفدار تحولات مثبت و مترقی در ایران. سیاست طیف نخست براندازی جمهوری اسلامی به هر قیمت و بازگشت به حکومت در ایران به هر وسیله است. طبعا نیروهای میهن دوست، نه می توانند دنباله رو سیاست های آنها باشند و نه امید چندانی به تغییر سیاست های آنها می توانند داشته باشند. بنابراین روی سخن با طیف دوم و بویژه طیف چپ مهاجر است. مرور نشریات وابسته به این طیف، باری از درس هائی از تحریم نادرست انتخابات مجلس پنجم با خود دارد، اما هم چنان در اسارت تبلیغات جناح راست باقی مانده و عملا از کارزاری که در ایران جریان دارد فاصله خود را حفظ کرده اند. این که شرایط مطلوب برای شرکت در انتخابات چه باید باشد، واضح تر از آن است که نیازی به مرور آن باشد، بنابراین مشکل ناهمآهنگی با شرایط واقعی داخل کشور و پذیرش آگاهی کنونی مردم ایران و حضور در کنار جنبش مردم است. همین مشکل علیرغم همه واقعیات انکار ناپذیر ناشی از انتخابات مجلس پنجم، اجازه نداد، تا این سازمان ها بتوانند خود را از جو حاکم بر مهاجرت خلاص کرده و خود را به جریان انتخابات ریاست جمهوری و رویدادهای مربوط به آن در داخل کشور و جنبش مردم وصل کنند! مرور نشریاتی نظیر "نامه مردم" و "کار" در دوران اخیر، خود بهترین نمونه جدائی آنها از واقعیات داخل کشور و رویدادهایی است که با جان و مال و هستی مردم در شرایط کنونی در ارتباط است.
تمامی اخبار و اطلاعاتی که از نحوه نگرش دگراندیشان، وابستگان سابق و یا علاقمندان و هواداران سازمان های چپ و بویژه رفقای توده‌ای و فدائی از کارزار انتخابات ریاست جمهوری، از داخل کشور به ما رسیده، حکایت از تائید جنبش مردم برای طرد راست ترین و ارتجاعی ترین جناح حاکمیت، تشویق مردم به رای دادن و حضور در کارزار این انتخابات دارد. توده ای ها و فدائی ها در داخل کشور، در کنار مردم و به شناخت و عزم آنها برای طرد نگرش اول و ارتجاعی ترین جناح حاکم و تائید نگرش دوم رای می دهند! باید با هر نوع توطئه، ارعاب، تهدید، ایجاد تزلزل در عزم مردم برای رفتن پای صندوق های آراء، که ارتجاع حاکم سازمانده آن است، مقابله کرد و مردم را به رفتن به پای صندوق های آراء و دفاع از رای خویش برای طرد نگرش اول و انتخاب نگرش دوم تشویق کرد. اگر ارتجاع حاکم خانه نشینی مردم را می خواهد باید خلاف آن عمل کرد، اگر بازار و روحانیون بازاری نا امیدی مردم از رای و نظرشان را تبلیغ می کنند، باید با آن به مقابله برخاست، اگر فرماندهان سپاه پاسداران در کنار ارتجاع بازار و روحانیون بازاری قرار گرفته اند و از منافع غارتگرانه خود دفاع می کنند، باید بدنه سپاه و بسیج را تشویق به قرار گرفتن در کنار مردم و مقابله با این فرماندهان کرد. جنبش کنونی مردم ایران هیچ پشتوانه بین المللی و داخلی جز نیروی خود ندارد و این نیرو هر اندازه وسیع تر و آگاه تر وارد صحنه عمل و مقابله شود و در هر مرحله که خود با عمل و خواست خویش به آگاهی بیشتر از طیف حکومتی دست یابد، همان اندازه مقاومت ها استوارتر و پیروزی های به دست آمده قابل دفاع تر خواهد بود. انتخابات مجلس پنجم سنگ بنای کارزار کنونی انتخابات ریاست جمهوری شد. کارزار انتخابات ریاست جمهوری و نتیجه آن را باید و به سنگری دیگر برای نجات ایران از وضع کنونی و سنگری برای جلوگیری از سرنوشتی تبدیل ساخت، که انقلاب مشروطیت از آن محروم ماند و شکست خورد: حضور مردم در صحنه سیاسی، دفاع از آزادی ها، رشد آگاهی مردم و سهیم ساختن آنها در سرنوشت خویش و کشور!

راه توده 295 06.12.2010

بازگشت