دو دهه
رویدادهای ایران
با گام های راه توده
در مرور راه تودههای دهه هفتاد رسیده ایم به فصل تعیین کننده انتخابات ریاست جمهوری دوم خرداد 1376. انتخاباتی که به غیراز راه توده، اپوزیسیون و مهاجرین ایرانی خارج کشور آن را یکپارچه تحریم کردند. این تحریم برخاسته از یک فضای سیاسی خاص بود که کسانی که مرور شمارههای گذشته را دنبال کرده باشند دلایل آن را خود میتوانند تشخیص دهند. در شمارههای بعد نیز ما توجیههایی را که اپوزیسیون در تایید یا نقد سیاست تحریم انتخابات بدان متوسل شد با دقت دنبال خواهیم کرد. در این شماره میخواهیم تحلیل مفصل و دقیق راه توده از دلایل غافلگیری اپوزیسیون را بررسی کنیم. راه توده در شماره 60 خرداد 76 به تحلیل این مسئله و دلائل فلج شدن سازمانهای سیاسی چپ پرداخته و در مقالهای با عنوان "در انتخابات ریاست جمهوری مهاجرین چرا غافلگیر شدند؟" نوشت:
"از بالغ بر 3 میلیون مهاجر ایرانی، تنها کمی بیش از 60 هزار نفر به جنبش
مردم ایران در داخل کشور پیوستند و در انتخابات ریاست جمهوری شرکت کردند.
بیشترین این آراء نیز در کشورهای آسیائی (نظیر ترکیه، سوریه، ژاپن) و شیخ
نشینهای خلیج فارس (از جمله کویت)، که کارگران ایرانی در آنها کار میکنند
به صندوقها ریخته شد و این در حالی است که بیشترین مهاجرین سیاسی و
روشنفکران مهاجر ایران، در اروپا و امریکا زندگی میکنند.
بدین ترتیب، حاصل سالها تبلیغات مطبوعات وابسته به جناح راست اپوزیسیون و
رادیوهای فارسی زبان اسرائیل و امریکا در دور نگهداشتن مهاجرین ایرانی از
واقعیات جامعه ایران، حاصل خود را در جریان یکی از تاریخی ترین رویدادهای
ایران به بار آورد و در حالی که جنبش آزادی خواهی مردم ایران در برابر
خواست و اراده ارتجاع حاکم و غارتگران ایستاد، اپوزیسیون مهاجر در اسارت
باقی مانده و به انفعال ادامه داد!
آنها که در داخل کشور در برابر روحانیون حکومتی ایستادند، نه درد "شاه"
دارند و نه درد "شاهزاده" و نه نیازمند آلترناتیوی که به کمک آمریکا در
ایران به قدرت باز گردد! آلترناتیو از درون جنبش مردم بیرون خواهد آمد، نه
از درون مقالات و افاضاتی که سال هاست "مشروطه خواه خط مقدم"، در پاسخ به
"مشروطه خواه پشت جبهه"، "مشروطه خواه میانه" به "سلطنت خواه دو آتشه"،
"جمهوری خواه" به "جمهوری دمکراتیک خواه"، "شورای ملی" به "شورای مقاومت
ملی" و "کنگره اشتوتگارت" به "کنگره لس آنجلس" میدهد و به کمک رادیو
اسرائیل و رادیوهای فارسی زبان امریکا، بحث و مجادله را تا حد فلج سیاسی
سازمانهای چپ ایران نیز پیش برده است!
سیاست تحریم، و در واقع تحریم تحولات و تحریم جنبش واقعی مردم در داخل
کشور، از دل این کارزار تبلیغاتی بیرون آمد و آنها که میخواهند در تحولات
داخل کشور شرکت کنند و یا سهمی در آن داشته باشند، اگر نتوانند خود را از
اسارت این یورش بی وقفه و بی امان رها سازند، رویداد انفعال مهاجرت در
جریان انتخابات اخیر، باز هم در اشکال دیگری تکرار خواهد شد!
وقتی کیهان لندن، در واکنش به نتایج اخیر، مینویسد: «همه غافلگیر شدند و
نفهمیدند در ایران چه میگذرد»، پاسخ واقعی این است، که اگر اکثریت مهاجرین
هم به همت شما و رادیو اسرائیل ندانستند در ایران چه میگذرد و غافلگیر
شدند، شما میدانستید در ایران آن نمی گذرد که تبلیغ میکنید و با امید
دخالت نظامی آمریکا در امور داخلی ایران خواب بازگشت به قدرت را میبینید!
ادامه سیاست فلج سازی مهاجرت و به دنبال خود کشاندن احزاب و سازمانهای چپ
و مترقی و شخصیتهای ملی و قلم به دست در آینده نیز بار دیگر نشان خواهد
داد که اعتراف اخیر، مبنی بر غافلگیر شدن نیز به تغییر نگرش و سیاست در
رسانههای مطبوعاتی و رادیوئی جناح راست نخواهد انجامید و این ساز به گونه
دیگر کوک خواهد شد."
راه توده سپس به ریشههای انفعال در میان مهاجرین سیاسی پرداخته و با
اشاره به آمار مهاجرین ایرانی خارج کشور یاداور میشود:
"با آن که آمار رسمی در باره مهاجرین و ایرانیان خارج از کشور در دست نیست،
اما این رقم را بیش از 3 میلیون نفر تخمین میزنند. همچنین گفته میشود که
نیمی از این مهاجرین در امریکا زندگی میکنند. از این جمع تنها 67 هزار و
831 نفر در انتخابات اخیر ریاست جمهوری در ایران شرکت کرده و به کاندیداها
رای دادند. جمع آراء محمد خاتمی در خارج از کشور 50 هزار و 342 رای بود.
این بی اعتنائی به رویدادهای داخل کشور و قرار نگرفتن مهاجرین در کنار آن
حدود 30 میلیونی که در انتخابات شرکت کردند را چگونه باید ارزیابی کرد؟ چه
عواملی در این امر نقش داشته است؟
هیچ کس نمی تواند منکر دو واقعیت شود: اول این که جمعی از این مهاجرین
شناسنامه و گذرنامه ایرانی ندارند (که رقم آن چندان چشمگیر نیست) و دوم این
که اکثریت مطلق که مخالف سیاستهای جمهوری اسلامی هستند. اما این دو دلیل،
همه واقعیت مربوط به انفعال مهاجرت در برخورد با رویدادهای ایران نیست. این
واقعیت را اگر نپذیریم و به دنبال دلائل واقعی این انفعال نگردیم، آن وقت
نمی توانیم چارهای یافته و مهاجرت را به داخل کشور وصل کنیم.
به نظر ما، همان طور که در تمام سالهای اخیر تکرار کرده ایم، تبلیغات جناح
راست مهاجر، که از امکانات وسیع تبلیغاتی برخوردار است و هم چنین خودباختگی
بخش قابل توجهی از نیروهای مترقی و چپ ایران در برابر پیروزی امپریالیسم در
جنگ سرد و ضربات وارده به اردوگاه سوسیالیسم و انقلاب در بوجود آمدن این
وضع نقش تعیین کننده داشته است.
در سال 1376 هنوز امکانات اینترنتی وجود نداشت و ارتباط خبری با ایران با
دشواری بسیار و رادیوهای فارسی زبان و هفته نامه کیهان لندن منبع خبری
ایرانیان مهاجر بود. راه توده با اشاره به همین نقش مینویسد:
"از میان وسائل و امکانات جناح راست مهاجر، اگر به نقش رادیو اسرائیل و
کیهان چاپ لندن اشاره نشود، اغماضی تاریخی صورت گرفته است. منبع خبری
تقریبا تمامی رادیوهای فارسی زبان خارج از کشور، رادیو اسرائیل است و خط
دهنده به اکثریت قریب به اتفاق نشریات فارسی زبان، کیهان لندن. این در حالی
است که کیهان لندن و رادیو اسرائیل پیوندهای ناگسستنی خود را نیز دارند.
پیوندی که یک سرش به منبع مالی کیهان لندن در اسرائیل و توسط خاندان پهلوی
(به ویژه اشرف پهلوی) باز میگردد و طبعا سیاست نیز در همین کشور با این
منبع مالی پیوند مییابد. همآهنگی و همنوائی این دو وسیله با یک دیگر نه
حیرت انگیز که هول انگیز است. چرا هول انگیز؟ بدان خاطر که اگر ایرانیها،
رادیو اسرائیل را به هر حال به عنوان رادیوئی متعلق به کشور دیگری ارزیابی
و باز میشناسند، کیهان لندن را نشریهای میشناسند که توسط جمعی از رونامه
نویسان ایرانی انتشار مییابد و طبعا ماهیت و پیوند آن با سیاستهای
اسرائیل در برابر ایران و منطقه میتواند زیر این پوشش پنهان بماند، که
مانده است!
آن چه به عنوان واقعیات تلخ و بسیار جدی برای سرانجام ایران، در داخل کشور
روی میدهد، اغلب در این نشریه و رادیو اسرائیل به عنوان رویدادی خنده دار
و یا افشاء کننده ماهیت روبنائی جمهوری اسلامی معرفی شده و در خدمت سیاست
براندازی کور جمهوری اسلامی و بازگشت رژیم گذشته به ایران تبلیغ میشود!
بدین ترتیب است که در تمام سالهای اخیر و بنا به وعده و سیاستی که کیهان
لندن و رادیو اسرائیل (و به دنبال آن رادیوهای فارسی زبان کالیفرنیا) مبلغ
آن هستند، جمهوری اسلامی طی چند هفته آینده باید سقوط میکرد و سقوط میکند
و بنابر این آن چه در ایران روی میدهد، حوادثی زود گذر و خنده دار بیش
نیست. بزرگ ترین رویدادهای ایران، در تمام این سالها، به همین ترتیب پشت
این سیاست تبلیغاتی پنهان مانده و مهاجرین خارج از کشور، از ماهیت واقعی
آنها غافل ماندهاند و طبعا نتوانستهاند در مسیر آن نقشی ایفاء کنند.
سرنگونی موعود هم فعلا 10- 12 سال است که به تاخیر افتاده است!
این سیاست غیرملی، موجب شده است، تا مهاجرین از نقش بازار و ارتجاع مذهبی
و به ویژه سران حزب موتلفه اسلامی در جمهوری اسلامی غافل بمانند و بدین
ترتیب کانون بزرگ ترین رویدادها در ایران، پشت پرده مانده و تفاوت بین این
طیف با طیف برابر آن پنهان به ماند. البته این سیاست و منش را میتوان به
نوعی پیوند طبقاتی بین جناح راست مهاجر با این طیف در داخل کشور نیز
دانست!"
راه توده سپس با اشاره به انواع و اقسام اتحادها و کنفرانسها و ملاقاتها
و میزگردهای پوچ و تخیلی که در خارج کشور برگزار میشد و در آن سهم پس از
سرنگونی تقسیم میگردید مینویسد:
"همین سیاست، در تمام سالهای گذشته، جان مایه کنفرانسها و دیدارها و
اتحادها و میزگردهائی بوده، که مهاجرین سیاسی ایران را با عناوین پوچ و بی
ارتباط با رویدادهای داخل کشور و آلترناتیوسازی در خارج از کشور برای مردم
داخل سرگرم خود ساخته است. این فاجعه وقتی کامل میشود، که اعتراف کنیم،
اپوزیسیون چپ و مترقی ایران نیز در سالهای اخیر روی این موج حرکت کرده و
از هر نوع تاثیرگذاری بر رویدادهای ایران عقب مانده است. تمامی صفحات مربوط
به مقالات داخلی و وارده به کیهان لندن، مملو از همین بحثهای بیربط و
تکراری با اسامی مستعار و غیرمستعار است. و این تازه جدا از خاطرهنویسی و
مقالهپردازی ژنرالهای شاه، ساواکیها و سیاستمداران وابسته به انگلیس و
امریکا دوران شاه است، که از طریق این نشریه مهاجرین را شستشوی مغزی داده و
با واژگونه جلوه دادن حقایق، به تحریف تاریخ واقعی سرگرمند. نقش و شیوهای
که هفته نامه "نیمروز" که شعبهای از رادیو 24 ساعته ایرانیان مقیم امریکا
محسوب میشود نیز آن را دنبال میکند!
تاسف و تاثر وقتی افزون میشود، که برخی سازمانهای چپ و مدعی مارکسیسم-
لنینیسم دو آتشه برای استفاده از امکانات تبلیغاتی رادیو اسرائیل و رساندن
نام سازمان خود به داخل کشور، اغلب متمایل به تمایلات سیاسی این رادیو
اعلامیه و بیانیه صادر میکنند و این رادیو نیز، الحق که در این مورد سنگ
تمام میگذارد! تبلیغ بی وقفه تحریم انتخابات ریاست جمهوری از طریق رادیو
اسرائیل، که همراه با پخش اخبار تحریف شده داخل کشور، تا پایان انتخابات
ادامه داشت، نمونه بارزی در این خصوص است!
این سایه سنگین، چنان گسترده است، که تمام تلاش سالهای اخیر "راه توده"
برای هشیار سازی مهاجرین چپ و بویژه دوستان و علاقمندان به سرنوشت سازمان
فدائیان خلق ایران و نویسندگان نشریه "نامه مردم" برای فاصلهگیری از این
سایه سنگین و وصل کردن خویش به تحولات داخل کشور، نتایج بسیار اندکی را
همراه داشته است. در جریان همین تلاش، ما در مقاطع مختلف (از جمله در باره
آزادیهای محدود مطبوعات و ضرورت دفاع از آن – کارزار برای احیای کانون
نویسندگان ایران- انتخابات مجلس پنجم، ضرورت دقت بیشتر در باره زمان اعلام
رای دادگاه میکونوس، ماجرای بازداشت و نه ربوده شدن فرج سرکوهی، انتخابات
مرحله دوم مجلس پنجم، انتخابات میاندورهای و سرانجام انتخابات ریاست
جمهوری...) طی نامهها و تماسهای مکرر خواهان مشورتهای بسیار جدی برای
تبادل مجموعه اطلاعات و دیدگاه شدیم. ما امیدواریم، انتخابات ریاست جمهوری
و شکست سنگین سیاست تحریم و انفعال نقطه عطفی باشد برای توجه به
هوشدارباشها و زمینه ساز گفتگوهای جدی.
راه توده، حتی در هفته تبلیغات انتخاباتی و در جریان حوادث بسیار جدی که در
داخل کشور جریان داشت، بارها تلاش کرد تا بلکه به سیاست انفعال و تحریم در
سازمان اکثریت و نشریه "نامه مردم" خاتمه به بخشد و در این تلاش، حتی به
همه توده ایها و فدائیها توصیه کرد، با داخل کشور تماس گرفته و حوادث را
خود شخصا دنبال کنند، تا خود بدانند در کشور چه میگذرد."
راه توده بدرستی پیش بینی کرد:
"انتخابات ریاست جمهوری تمام شد، اما سیاست تخریب، بی خبر نگهداشتن مهاجرت
از اوضاع ایران، واژگونه جلوه دادن حقایق، برجسته کردن اعلامیههای
سازمانهایی نظیر "راه کارگر" و جنجالهای نوبتی از سوی رادیو اسرائیل و
کیهان لندن به نوع دیگری دنبال شده و خواهد شد. طبعا هیچ منطقی قادر به
تغییر این سیاستها نیست، زیرا سر نخ این سیاستها، به منابع بین المللی
وصل است و از اپوزیسیون مترقی کاری در این زمینه بر نمی آید، یگانه هنری که
ما میتوانیم داشته باشیم، جسارت فاصله گیری از این تبلیغات و جدا سازی
حساب خود از آن است!
راه توده در شمارههای پس از انتخابات مجلس پنجم، با همین امید تلاش کرد تا
به سیاست تحریم تحولات در داخل کشور، که از سوی "نامه مردم" دنبال میشد،
خاتمه بخشد و در همین ارتباط نوشت که این سیاست، یعنی تحریم، سیاستی است که
از سوی سلطنت طلبها دنبال میشود و مهاجرت را به دنبال خود میکشاند.
البته نویسندگان "نامه مردم" پنبهها را از گوش خود بیرون نیآوردند و ضمن
تشدید حملات تبلیغاتی خود علیه "راه توده" مدعی شدند که همه نیروهای ملی
تحریم را دنبال کردهاند و ارتباط دادن سیاست تحریم به سلطنت طلبها، در
حقیقت آنها را بزرگ کردن است!! گذشت زمان و رویدادهای اخیر، باید بتواند
نقش آژیر خطر را ایفاء کرده و بسیاری را از خواب غفلت بیدار کند.
اظهارات "فرخ نگهدار" و بیان این واقعیت که انتخابات حادثه بزرگی بود، که
طی آن مردم به حکومت گفتند "نه"، سخنان "بابک امیر خسروی"، رهبر حزب
دمکراتیک مردم ایران در مصاحبه با بی بی سی و بیان این واقعیت که مهاجرت از
اوضاع پرت است و همه چیز بستگی به تحولات داخل ایران دارد، و سرانجام
اعتراف کمی مضحک لیدر مشروطه خواه شدهها در مهاجرت، یعنی "داریوش همایون"
که خود یکی از دامن زنندگان بحثها و کنفرانسهای بی ربط و پوچ و آلترناتیو
سازی در مهاجرت است، در مصاحبه با همین رادیو و اعتراف به این واقعیت که
تحولات در ایران است و از ما در مهاجرت کاری ساخته نیست... همه و همه باید
چپ ایران را از خواب بیدار کرده و به چاره اندیشی وا دارد!"
راه توده سپس نمونههایی از موضع گیریهای انفعالی را ذکر میکند و
مینویسد:
"برای آن که بیشتر در جریان موضع گیریها و تحلیلهای تخیلی و بی ارتباط با
رویدادهای ایران، از سوی سازمانهای چپ قرار گیرید، نمونه هائی را در زیر
میآوریم. اما پیش از آن ببینیم "کیهان لندن" چگونه به استقبال انتخابات
اخیر رفت و چپ ایران در مهاجرت به دنبال خود کشاند:
"کیهان لندن، که در شماره 658 خود اعتراف میکند، از اوضاع ایران بیخبر
بوده و این بیخبری را به همه دیگران هم نسبت میدهد، ببینیم در شماره 657
و در آستانه انتخابات ریاست جمهوری، این انتخابات و موقعیت دکتر خاتمی را
چگونه دیده و چگونه به تخطئه او و جنبش مردم برخاسته است. مقاله در صفحه 6
و به قلم سردبیر کیهان لندن "هوشنگ وزیر" است:
«... هر نامزدی هم که از صندوقهای رای برنده بیرون آید، نتیجه یکی است:
جمهوری اسلامی همان خواهد بود که هست. مناسب ترین رویکرد به شوخک خرسندی
است که کاملا جدی گرفته شود.» (اشاره به طنزی که هادی خرسندی در این باره
مینویسد!)
بر اساس این افاضات کیهان لندن، که در پائین خواهیم دید چگونه نویسندگان
نشریه "نامه مردم" هم از روی آن کپی برداری کردهاند، مردم باید بروند در
خانهشان بنشینند و بی خود وقتشان را صرف انتخاب کردن نکنند. جمهوری اسلامی
خودش سقوط میکند و لابد در دامان سلطنت طلبها!
هوشنگ وزیر سردبیر وقت کیهان لندن در ادامه مینویسد:
«... باری، به میدان آمدن محمد خاتمی پیامد منطقی اختلافی است که در بین
الیگارشی بر سر سهمی که از قدرت میخواهند به وجود آمده است... در این
رهگذر باز شدن مشت کسی که سالهای تمام سنگ آزادی اندیشه را به سینه میزد
(یعنی خاتمی) واقعیتی است که برای دریافتن آن نیازی به دانستن نتیجه
انتخابات نیست. آیا دکتر خاتمی با تن در دادن به خود رائی استبدادی شورای
نگهبان در گزینش نامزدها به موجب "صلاحیت" آنها، نشان نداده است که جای او،
پیش از آن که در میان آزاد اندیشان باشد، در میان کسانی است که در این همه
سال آزادی را سرکوب کرده اند؟»
حال ببینیم همین کیهان لندن، در شماره 658 خود، در صفحه اول خود که پس از
انتخابات انتشار یافته چه مینویسد و پس از آن که همه را به دنبال خود برای
تحریم انتخابات و بی اثر جلوه دادن جنبش مردم کشانده بود، ناگهان چه موضعی
میگیرد. کیهان تحت عنوان "درسی تکاندهنده" مینویسد:
«آنان که لجوجانه به این نظریه چسبیدهاند که نظام جمهوری اسلامی نظام
کاملا یک دست و یک پارچه است و نبرد جناحها در آن یک "جنگ زرگری" پیش
نیست، از انتخابات دوم خرداد آیا درس دیگری خواهند آموخت؟ چه "آری" و چه
"نه" این انتخابات حادثهای سخت تکان دهنده است... چه گزینش دیگری در برابر
آنها (مردم) بود؟ آیا میتوانستند در خانه بنشینند و به "اپوزیسیونی" دل
خوش کنند که با همه انبوهی، پراکنده مانده است و از عرصه عمل برکنار؟»
کیهان لندن بدین ترتیب همه اپوزیسیون زیر پوشش خبری و تفسیر خود و رادیو
اسرائیل را به امان خود رها کرده و ساز دیگری را کوک کرده و از درسی
تکاندهنده یاد میکند! باید امیدوار بود، نه کیهان لندن که سیاست مشخصی را
پیش میبرد، بلکه اپوزیسیون چپ و مترقی ایران این "درس تکاندهنده" را گرفته
و از سیاستی که همین کیهان لندن تا یک شماره قبل از این موعظه تکاندهنده پی
گرفته و ما در بالا و به قلم هوشنگ وزیر آن را نقل کردیم، فاصله به گیرد.
همین روزنامه که در شماره آستانه انتخابات ریاست جمهوری، خبر انتخابات را
در یک تیتر کم اهمیت دو ستونی و در گوشهای از صفحه اول خود با عنوان
دستگیری چند جوان هنگام تبلیغات انتخاباتی منعکس کرده بود، در شماره بعد از
انتخابات، به عنوان اعلام نظر رسمی سیاست گذاران پشت پرده خویش، در صفحه
اول مینویسد:
«... برندگان اصلی انتخابات (که ظاهرا مردم ایران باید باشند) در برابر این
نیرنگ رژیم همان گونه هشیار باید باشند و همان گونه بسیج شوند که در
انتخابات نشان دادند»
البته میتوان گفت، آنها که بی اعتناء به نقش شما برای به انفعال کشاندن
مهاجرین ایرانی در انتخابات بسیج شدند، برای باقی ماندن در صحنه نیز نیازی
به توصیه شما ندارند!
راه توده سپس به موضعگیری تاسف آور فداییان اکثریت و نامه مردم پرداخته و
یادآور میشود:
"این تحلیل و ارزیابی کیهان لندن، که پایه تبلیغات رادیو اسرائیل هم بود،
ببینیم چگونه تاثیر خود را بر احزاب و نشریات مترقی مهاجرت نیز گذاشت و همه
را از عمق رویدادهای داخل کشور بازداشت:
نشریه "کار" در شماره 31 اردیبهشت ماه و سه روز مانده به انتخابات ریاست
جمهوری، تحریم این انتخابات را با این عنوان و به امضای شورای مرکزی سازمان
(هفدهم اردیبهشت ماه) منتشر ساخت:
«از شرکت در انتخابات ضد دمکراتیک ریاست جمهوری رژیم خودداری کنید!»
ما تصور نمی کنیم، هیچ ایرانی اکنون نداند مردم ایران به چنین دعوتی، آن هم
از سوی سازمانی که باید پایگاه و نیرویش در میان مردم باشد، چه پاسخی
دادهاند. بهمین دلیل به صادر کنندگان این اطلاعیه، مانند همه موارد دیگر،
توصیه میکنیم، از جو مهاجرت و سیاست بازی دست کشیده و با وصل کردن خود به
رویدادهای ایران و اطلاع بیشتر از آن چه در ایران میگذرد، به تجدید نظری
اساسی در بینش و نگرش خود به پردازند و به مشی جدا از تودهها، برای بار
دوم خاتمه بدهند!
شورای مرکزی سازمان اکثریت، در ادامه اطلاعیه تحریم انتخاباتی خود
مینویسد:
«... به وظیفه تحمیلی مطلقا ضد دمکراتیک تن ندهید. جمهوریت با ولایت فقیه
سر سازگاری ندارد و بحران رژیم فقاهتی (راه توده: نه بازاری، نه ارتجاعی،
نه وابسته، نه غارتگر، نه تجاری) که پیوسته رو به تعمیق بیشتر است، تنها در
شرایط انزوای آن چه در نزد مردم کشور و چه در سطح بین المللی است که شتاب
خواهد یافت و زمینه برای عقب نشینی ولایت فقیه در برابر رای و اراده آزاد
مردم مساعد تر خواهد شد. (راه توده: این نگرش همان سیاست بازی و دنباله روی
از سیاست جهانی و تبلیغاتی امپریالیسم و امید داشتن به این نیروی جهانی
برای ایجاد تحولات در کشور نیست؟ این سیاست بی اعتقادی به نیروی مردم نیست؟
چرا نباید با خود صادق بود؟) با عدم شرکت در انتخابات حکومتی، به فضای
ترور، توطئه و ارعاب و سرکوب حاکم اعتراض کنیم. (البته مردم اعتراض کردند،
اما نه با تحریم انتخابات) در برابر یکه تازی شورای نگهبان بر حق طبیعی خود
در انتخابات آزادانه رئیس جمهوری بایستیم... و انزوای رژیم ولایت فقیه را
هر چه بیشتر به نمایش به گذاریم.»
برای آن که عمق فاجعه بیشتر درک شود، به سرمقاله همین شماره "کار" هم سری
بزنیم:
«... طرفداری اکثر ائمه جمعه از ناطق نوری و تبدیل کردن مساجد به پایگاه
تبلیغاتی او و با در نظر گرفتن جو ارعاب و وحشت و موضع گیریهای اخیر
خامنهای به سود ناطق نوری، احتمال پیروزی خاتمی بالا نیست. در رژیم فقها
رای مردم تعیین کنند نیست، این نظر فقهاست که پیش برنده است. در مجموع
میتوان گفت نتیجه انتخابات از قبل معلوم است. ممکن است انتخابات به دور
دوم کشیده شود، ولی به احتمال زیاد در دور دوم این جناح با خشونت و وحشی
گری بیشتر وارد میدان خواهد شد تا قدرت را انحصارا به دست خود گیرد.»
راه توده: صحت این پیش بینیهای پیامبر گونه را رویدادهای انتخابات، به
نمایش در آمدن توان و اراده و آگاهی مردم و پیروزی خاتمی در همان مرحله اول
انتخابات ثابت کرد!
نامه مردم
در این میان نشریه "نامه مردم" در شماره 16 اردیبهشت ماه خود، با عنوان
"ملاحظاتی پیرامون هفتمین انتخابات ریاست جمهوری رژیم "ولایت فقیه" نوشت:
«... برای آن که بتوان پیرامون انتخابات کنونی اظهار نظر روشنی کرد، بررسی
و تحلیل چند جنبه اساسی و وِیژگیهای انتخابات کنون ضروری است.»
البته نامه مردم پس از تکرار شرح مصیبتی که مردم در جمهوری اسلامی با آن
دست و پنجه نرم میکنند و کمتر کسی است که از آن اطلاع نداشته باشد، این
اظهار نظر صریح وعده داده شده در مقدمه این ملاحظات را این گونه مطرح
میکند:
«... بی شک مانند پنجمین دوره انتخابات مجلس اهرم هائی مانند شورای نگهبان،
وزارت کشور، ارگانهای سرکوبگر و غیره به کار گرفته خواهند شد، تا انتخابات
در چارچوب نامزدهای "خودی" با موفقیت برگزار شود... هدف این انتخابات از
دیدگاه جناحهای حاکمیت و سران رژیم تامین شرایط برای حفظ و ثبات بخشیدن به
رژیم "ولایت فقیه" و موجه نشان دادن از طریق کشاندن اقشار وسیع مردم به پای
صندوقهای رای است...»
بدین طریق و بنا بر ادعای "اظهار نظر روشن" نباید در انتخابات شرکت کرد، که
پاسخ این نوع اظهار نظرها و رهنمودهای روشن مهاجرتی را مردم در داخل کشور
دادند!
راه توده
حالا ببینیم "راه توده" که آقایان کیهان لندن با چشم بستن بر حضور
سیاست تودهای آن، همگان را غافلگیر شده و ناآگاه به مسائل ایران فرض کرده
اند، در ماههای پیش از انتخابات چه نوشت و چکونه به جای قدر قدرت جلوه
دادن ولی فقیه و فقها، ایمان خود را به نیروی مردم و آگاهی آنها اعلام
داشت:
راه توده، دیماه 75 شماره 55 صفحه اول خود و با چاپ عکس دکتر خاتمی
به عنوان کاندیدای جدید طیف چپ مذهبی و کارگزاران نوشت:
«آیا پیروزی نهائی ارتجاع بازار – روحانی محتوم و اجتناب ناپذیر است؟
شاید کسانی، حتی در درون و پیرامون حکومت، (نکتهای که در نشریات چپ مذهبی
نیز در این زمان مطرح بود) خود را آماده پذیرش چنین فاجعهای کرده باشند،
اما تمام شواهد و قرائن در ایران از روحیه مقاومت تودهای در برابر این
پیروزی تلخ و شوم حکایت دارد. عمق درک تودههای مردم از این فاجعه و شناخت
آنها از عاملین، هدایت کنندگان و حمایت کنندگان این فاجعه، در انتخابات
دوره پنجم مجلس اسلامی به نمایش درآمد و بی تزلزل میتوان گفت، در دو فرصت
پیش رو، یعنی انتخابات "میان دورهای مجلس" و "ریاست جمهوری" این اراده
توده ای، علیرغم هر نوع توطئه و ترفندی که سازمان داده شود، به نمایش در
خواهد آمد. باید با تمام توان و امکان خویش در راه استحکام هر چه بیشتر این
اراده کوشید و جنبش مقاومت را با استفاده از هر فرصت، و بهره گیری از هر
توان و نیروئی، هر اندازه اندک و متزلزل، متشکل ساخته و سازمان داد. بدین
خاطر است که امروز افشای چهره ارتجاع ضد ملی و آگاه ساختن وسیع ترین طبقات
و اقشار اجتماعی از عمق این فاجعه ضد ملی، که فاجعه کنونی در ایران را
تکمیل خواهد کرد، انقلابی ترین و در عین حال، یگانه ترین سیاست و مشی ممکن
و وطن دوستانه است!»
راه توده در شماره 57، اسفند ماه 75، با عنوان "انتخابات ریاست
جمهوری"، کارزار نوین "جنبش مردم" در صفحه اول خود نوشت:
«طرفداران سرمایه داری تجاری و ارتجاع مذهبی، خود مبتکر این تبلیغ شده اند،
که هر گونه تلاش و کوششی بی فایده است و کاندیدای آنها برای ریاست جمهوری،
سرانجام از صندوق آراء بیرون خواهد آمد! این که سرانجام چنین خواهد شد یا
خیر و ناطق نوری جانشین هاشمی رفسنجانی میشود یا نمی شود، کوچکترین
ارتباطی با وظیفه امروز همه نیروهای مترقی- اعم از مذهبی و غیرمذهبی- برای
حضور همه جانبه در کارزار انتخاباتی ریاست جمهوری ندار! از جمله اهداف طیف
"روحانی- بازاری" برای بی فایده جلوه دادن تلاشها، ایجاد انفعال و سرخودگی
و غفلت از همین کارزار است، که باید علیرغم خواست و تبلیغات این طیف، در آن
حضور همه جانبه داشت. اگر آنها به پیروزی خود یقین داشتند، مانند همه
سالهای اخیر، دست به چنین تبلیغی نمی زدند. نه تنها دو مرحله انتخابات
دوره پنجم مجلس، بلکه انتخابات میاندورهای اخیر نیز به آنها نشان داد، که
مردم هوشیار شدهاند و به آسانی نمی توان فریبشان داد و رای آورد! بنابراین
نه تنها باید با تمام قوا وارد صحنه شد و به کمک مردم برای ریختن آراء
آگاهانه به صندوقهای رای رفت، بلکه باید بر برنامههای جانشین تکیه کرد و
خواستهای مردم را با صراحت بیان داشت. مردم میخواهند و باید به طرد
"خصوصی سازی"، طرد "غارتگران"، طرد "مافیای مالی"، طرد "حجتیه"، طرد
"روحانیون بازاری"، طرد "طرفداران حکومت مطلقه- بازار – مذهب" رای بدهند.
بنابراین آن کاندیدائی که برنامه اش مقابله با این طیف باشد، از حمایت
تودههای مردم برخوردار خواهد بود»
راه توده در شماره 59، اردیبهشت ماه 76 با عنوان "مردم در برابر
ارتجاع مذهبی- بازار" نوشت:
«... انتخابات ریاست جمهوری که قرار است دوم خرداد ماه انجام شود، صحنه
مقابله و مقاومت تودههای میلیونی مردم به فقر و فلاکت کشیده شده ایران
است، در برابر غارتگران اجتماعی، ارتجاع مذهبی... و بازاریهای غارتگری که
در حزب موتلفه اسلامی جمع شده و پشت روحانیون قشری و طرفدار سرمایه داری
تجاری سنگر گرفتهاند... انتخابات پیش رو، نه آسان برگزار خواهد شد و نه
تقلب و تحمیل آن ریاست جمهوری که مقابله با مردم و سرکوب جنبش مردم هدفش
باشد، از سوی مردم به آسانی پذیرفته خواهد شد... باید در راه خنثی سازی
توطئه هائی که این طیف، برای نگهداشتن اهرمهای قدرت در جمهوری اسلامی بدان
متوسل شده و میشوند، یگانه راه حل آگاهی بیشتر مردم و بسیج آنها برای شرکت
در انتخابات است. باید در راه خنثی سازی توطئههای ارتجاع برای ایجاد رعب و
وحشت و خانه نشین ساختن مردم در روز رای گیری با قدرت وارد صحنه شد...»
راه توده سپس به موضعگیری روزنامه رسالت اشاره میکند:
"روزنامه رسالت، که ارگان روحانیت مبارز و موتلفه اسلامی است، در هفته
انتخابات ریاست جمهوری، فوق العاده "راه توده" که در آن از شرکت وسیع در
انتخابات و طرد ارتجاع مذهبی- بازاری دفاع شده بود و شماره 59 راه توده را
که در آن دو دیدگاه دو کاندیدای اصلی انتخابات در صفحه نخست آن چاپ کرده
بود، یک دعوت ضد انقلابی ارزیابی کرد. این روزنامه مافوق انقلابی (!) در
استقبال از تحریمی که تمامی احزاب و سازمانهای مهاجرت پیشه کردند و سکوت
تائید آمیز پیرامون این سیاست، در باره "راه توده" و موضع آن نوشت:
"یک نشریه ضد انقلابی هواداران خود را برای اثر گذاری در انتخابات به شرکت
در انتخابات فرا خواند!"
این موضع گیری "رسالت" را با این امید که نویسندگان و منتشر کنندگان دو
نشریه "کار" و "نامه مردم" به عمق سیاستی پی ببرند که مورد تائید راست ترین
جناح حاکم در جمهوری اسلامی است، در زیر میخوانید:
«بخش خبری: یکی از نشریات ضد انقلابی خارج کشور، با درج اخبار حمایت آمیز
از آقای خاتمی به تبلیغات منفی علیه آقای ناطق نوری پرداخته است. نشریه ضد
انقلابی "راه توده" در شماره اردیبهشت ماه خود آقای ناطق نوری را زنستیز،
ستیزگر با فرهنگ و هنر معرفی کرده و آقای خاتمی را طرفدار تنش زدائی در
سیاست خارجی، احترام به فرهنگ و مذهب اقوام، تحمل دگراندیشان و پذیرش تنوع
اندیشهها، ورود زنان به کابینه و... معرفی کرده است... نشریه ضد انقلابی
راه توده برای اثر گذاری در انتخابات، هوادران خود را به شرکت در انتخابات
ریاست جمهوری فرا خوانده است.» (28 اردیبهشت)
بدین ترتیب "رسالت" آن سیاستی را به زعم خود ضد انقلابی میداند که خواهان
حضور در انتخابات و موضع گیری به سود آن کاندیدائی است که مرم او را علیرغم
همه تلاش رسالتیها و همفکران و همسنگرانش برگزیده اند!"
ما در شمارههای آینده واکنش سازمانهای چپ اپوزیسیون به انتخابات را بررسی
خواهیم کرد که نمونه برجسته و درناکی است از تلاش برای درس نگرفتن و از
مردم نیاموختن، تلاشی که تا کودتای 22 خرداد و تا همین امروز به این یا آن
شکل ادامه یافته است.
راه توده 10. 01. 2011