بازگشت

جنبش سندیکایی در ایران

خدمتگزاران همیشه در صحنه

استبداد و خودکامگی در ایران

مهدی کیهان

(2)

 

بخش دوم تحقیق زنده یاد مهدی کیهان درباره جنبش سندیکائی در ایران را با گام های بلند رضاخان برای تثبیت دیکتاتوری دربار پهلوی ادامه می دهیم. گام هائی که تنها می توانست از روی پیکر خونین جنبش آزادیخواهی و چپ ایران برداشته شود. در همین بخش می بینید که در هر دوره از استبداد و دیکتاتوری در ایران، عده ای کارگزار قتل و جنایت و استبداد بوده اند. نام افراد عوض می شود، اما ماهیت نقشی که ایفاء می کنند خیر. سرپاس مختاری رضا خان، جای خود را به سرلشکر بختیار در دوران پسر رضا خان می دهد. و ریشهری و فلاحیان هر دو وظیفه را یکجا انجام می دهند. قاضی مرتضوی جانشین "داور" رئیس عدلیه رضا خان می شود، همانگونه که سپهبد آزموده خلف ریشهری بود. پزشک احمدی دوران رضا خان، همان لاجوردی در جمهوری اسلامی است، همانگونه که میراشرافی و عباس شاهنده دوران محمدرضا شاه، خلف حسین شریعتمداری جمهوری اسلامی. این قصه پر درد تا ریشه استبداد در ایران در آب است، میوه تلخ آن در قامت قربانیان چپ و ملی ایران به بار. فصل دوم این تحقیق را می خوانید:

 

رضا خان، قبل از هر چیز سرکوب جنبش سندیکایی و اتحادیه ای و ممانعت از تشکل صنفی و طبقاتی طبقه کارگر و زحمتکشان ایران راهدف خود قرار داد. این کار راه یورش مستقیم به سازمان های کارگری و ممانعت از فعالیت آزاد سندیکاها و اتحادیه ها و حزب کمونیست ایران میسر گردید.

سرکوب جنبش سندیکایی و اتحادیه ای و غیرقانونی ساختن فعالیت سندیکایی و اتحادیه ای در ایران به همراه جلوگیری از فعالیت حزب کمونیست ایران، در فاصله سال های 1304 تا 1310، که به تصویب قانون معروف به "قانون سیاه" منتهی گشت، مقدمه سرکوب هر نوع آزادی در ایران و اضمحلال واقعی قانون اساسی و متمم آن بود. رضا خان به توصیه انگلیس ها در وهله اول به کارگران و زحمتکشان و سندیکاها و حزب کمونیست ایران تاختن گرفت، که خوب می دانست کارگران و کمونیست ها سرسخت ترین مدافع آزادی و استقلال ایرانند و تا آن ها از حق فعالیت آزاد برخورداند سرکوب آزادی و فروش مصالح وطن به بیگانه کاری است دشوار و غیرممکن.

اما جنبش اتحادیه ای و سندیکایی ایران با وجود تحمل ضربات سنگین از دیکتاتوری رضاخان، در دورانی که هنوز از تجربه و نیروی کمی و کیفی بارزی برخوردار نبود، توانست به موجودیت خود در خفا تا مدت ها ادامه دهد و از طریق اعتصابات، تظاهرات و مخالفت ها با سلطه دیکتاتوری رضاخان و غارت دول امپریالیستی، به ویژه امپریالیسم انگلیس، مبارزه نماید. به خصوص سازمان های سندیکایی و اتحادیه ای کارگران در نفت و راه آهن و صنایع نساجی در دوران رضاخان توانستند ضربات سنگینی به دیکتاتوری وارد آورند و با ادامه اعتصابات واعتراضات عدم توانایی رضا شاه را در محو جنبش سندیکائی و اتحادیه ای و نهضت کمونیستی به ثبوت برسانند.

طی سال های تسلط دیکتاتوری خونین رضاخان پیش کسوتان جنبش سندیکایی ایران با برگزاری اعتصابات بزرگی نظیر اعتصاب کارگران نفت در جنوب در سال های 1308 و 1310، که به محدود کردن ساعات کار روزانه به 9 ساعت منجر شد، تشکیل اتحادیه مخفی کارگران راه آهن در سال 1307 در شمال و برگزاری اعتصاب 800 نفری کارگران راه آهن بوسیله همین اتحادیه در1311، نمونه های بارزی از قدرت کارگران را در ادامه مبارزه در شرایط سخت به نمایش گذاشتند. دیکتاتور فعالیت شورای مرکزی اتحادیه های حرفه ای را که سازمان مرکز کارگران ایران بود در همان سال 1304 قدغن کرد. اما کارگران با ادامه مبارزه خود در تمام سال های دیکتاتوری رضا خان نشان دادند که مقاوم ترین طبقه را در مبارزه علیه تسلط استعمار و رژیم دست نشانده در جامعه ایران تشکیل می دهند.

رضاخان و دستگاه های ترور و تعقیب ساخته و پرداخته او مانند شهربانی مختاری و زندان قصر پزشک احمدی و "دادگستری" داور، که همه راه ها را به روی فعالیت سندیکایی و اتحادیه ای بسته و از هیچ شکنجه و قتلی درباره فعالین جنبش کارگران ایران روگردان نبودند، در اوج قدرت خود نهضت سندیکایی و اتحادیه ای ایران را دفن شده می پنداشتند: اما یک تلنگرتاریخی نظیر سوم شهریورکافی بود تا نشان دهد که آتش های جنبش کارگری را زیر خاکسترنمی توان خاموش کرد.

این سرنوشت نهایی همه رژیم های دیکتاتوری و استبدادی در همه زمان ها و مکان ها است. درست هنگامی که دیکتاتورها تصورمی کنند به محو جنبش کارگری نائل آمده اند، این جنبش محو نشدنی با نیروی و توان بیشتری در برابر آن ها عرض اندام می نماید. این حکم تاریخ و جبر زمان است و با آن هیچ کاری نمی توان کرد. تاریخ نوین ایران، از انقلاب مشروطه به این طرف، نشان می دهد که رشد اقتصادی- اجتماعی ایران پیش از همه با رشد کمی وکیفی طبقه کارگرایران پیوند دارد. با هیچ وسیله ای حتی شدیدترین اقدامات ممکن نمی توان از فزونی نقش این طبقه در جامعه ایران جلوگیری به عمل آورد.

 

دوران رشد شکوفان جنبش سندیکایی در ایران 1332- 1320

 

در فاصله سال های 1320 تا 1332 جنبش سندیکایی و اتحادیه ای ایران، به رشد عظیمی نائل گشت. این دوران ازجنبش سندیکایی و کارگری ایران را می توان شامل دو مرحله اساسی دانست. یکی سال های 1326- 1320 که ما شاهد رشد پی گیر و بلاوقفه جنبش سندیکایی و کارگری هستیم و دیگری سال های 1332- 1328 که جنبش سندیکایی و اتحادیه ای زحمتکشان ایران ناگزیر است در مواجهه با مقاومت های آگاهانه و غیرآگاهانه محافل ملی نما که با تحریک و اغوال دول امپریالیستی و ارتجاع درباری، به عمل می آمد، راه را به جلو هموار سازد.

در مرحله اول، یعنی طی سال های 1326- 1320، حزب سیاسی طبقه کارگرحزب توده ایران و همراه با آن جنبش سندیکایی و اتحادیه ای کارگران ایران از فعالیت علنی برخورداربودند، جنبش سندیکایی ایران به سرعت مراحل تشکل و آگاهی صنفی و سیاسی را درنوردید.

با پیدایش کارگران صنایع ماشینی و افزایش تعداد زحمتکشان که به بازار کار سرمایه داری جلب شده بودند، در نتیجه کاربست تجارب مبارزات سندیکایی و اتحادیه ای ایران در گذشته و نیز استفاده از تجارب جهانی اش، جنبش سندیکایی و اتحادیه ای ایران طی مدت کوتاهی از1320 تا 1325 قدم های عظیمی به جلو برداشت. این توفیق بزرگ قبل از همه مرهون توجه حزب توده ایران به نقش طبقه کارگر در جامعه ایران بود، که از همان ابتدای تاسیس خود در مهر1320 یاری به تشکل صنفی و سیاسی زحمتکشان ایران را مهم ترین وظیفه خود به شمارآورد.

در فاصله کوتاه از 1320 تا 1325 جنبش سندیکایی ایران به پیروزی های عظیمی نائل آمد. ابتدا اولین اتحادیه ها و سندیکاهای کارگران شکل گرفتند، سپس تشکل کارگران و زحمتکشان در سازمان وسیع سندیکایی و اتحادیه ای حرفه ای صورت گرفت، بعدا شورای مرکزی اتحادیه های کارگران ایران در سال 1321 با 30 هزارعضو پا به عرصه وجود گذاشت و بالاخره شورای متحده مرکزی اتحادیه های کارگران و زحمتکشان ایران در اول ماه مه 1323 از تجمع چهار مرکز سندیکایی، که بیانگر وحدت سازمانی جنبش سندیکایی در سراسر ایران بود، تاسیس گردید. این امر به نوبه خود تشکل سندیکایی کارگران را تسریع نمود، به طوری که به زودی کارگران صنایع نفت موفق به تشکیل سندیکای خود به نام "سندیکای کارگران نفت خوزستان" شدند و الحاق خود را به شورای متحده مرکزی اعلام داشتند. بدینسان وحدت کامل جنبش سندیکایی ایران در سراسر کشورتامین گردید و بیش از300 هزار نفر از کارگران ایران زیرپرچم شورای متحده مرکزی اتحادیه های کارگران و زحمتکشان ایران، به عنوان مهمترین سازمان سندیکایی ایران و خاورمیانه، گرد آمدند.

تشکل عظیم سندیکایی کارگران در سال 1325 مورد شناسایی سازمان جهانی کارگران یعنی "فدراسیون سندیکاهای جهانی" قرارگرفت و شورای متحده مرکزی به عنوان یگانه مرکز سندیکایی اصل در ایران به عضویت "فدراسیون سندیکاهای جهانی" درآمد. در داخل کشور نیز کلیه احزاب معتبر سیاسی" حزب توده ایران، حزب ایران، حزب سوسیالیست ایران، حزب جنگل و فرقه دمکرات آذربایجان، شورای متحده مرکزی اتحادیه های کارگری و زحمتکشان ایران را به عنوان یگانه مرکز سندیکایی کارگران و زحمتکشان ایران به رسمیت شناختند. دولت و وزارت وقت کار، که ایجاد آن محصول مبارزات طبقه کارگر و توسعه جنبش سندیکایی در ایران بود، به شناسایی نقش شورای متحده مرکزی ناگزیر شدند و حق نمایندگی در شورای عالی کار به شورای متحده مرکزی داده شد. بدین سان در مدت کوتاهی تشکل صنفی کارگران ایران رسمیت بین المللی یافت و در داخل کشور در کنار حزب توده ایران، شورای متحده به قدرت سرنوشت ساز به سود زحمتکشان بدل گردید.

 

( پایان بخش دوم)

 

 

 

  فرمات PDF :                                                                                           بازگشت