راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

زیگانف:
حرکت به پیش
زمانی برای
"درجا" زدن نیست
بهروز بکتاشی
 

آنچه را می خوانید، فشرده ایست از پیش گفتار کتاب تازه انتشار دبیراول حزب کمونیست روسیه فدراتیو "گنادی زیگانف" با نام " حرکت به پیش" که از سوی انتشارات "گارد جوان" منتشر شده است. کوشش خواهم کرد از متن کتاب نیز گزیده هائی را بتدریج از روسی به فارسی برگردانده و برایتان ارسال دارم.            ب.بکتاشی

در مرز سال های 2005- 2004 روسیه «آزاد» وارد سومین مرحله پرش(جهش) درتاریخ کوتاه خود شد. جهش اول سال 1993 ازلوله تانکها شلیک گردید و درشعله های آتش خانه شوراها(دوما- پارلمان) و ساختمان رادیو و تلویزیون سوخت.
جهش دوم سالهای 1999- 1998 مصادف بود با یورش ماشین دولتی- بگیرو ببند، ضربه اقتصادی و پروپاگاند. لیف روخلین به قتل رسید. امید مردم برای آینده بهتر در سیمای رئیس جمهور جدید تجلی یافت. اما با آمدن پوتین بجزخیانت استراتژیک و نوبتي چیز دیگری روی نداد. اگر گارباچف حزب را تسليم نموده و یلتسین برای قدرت دست به نابودی اتحاد شوروی زد، پوتين بطورعملی ازمیراث ژئوپلیتیک هزارساله دولت دوری جست. گلوبالیزاسیون به شیوه آمریکائی بعد از11 سپتامبر وارد مرحله اجرای سریع شد.
ما مي بینیم که ازدست رفتن دستاوردهای سوسیالیسم درنتیجه «نوسازی» و «رفورم» کشور را بسوی چه عواقب دهشتناکی هدایت نموده است. با ورود روسیه، «تمدن جهانی» براساس حقوق برابراعضای کلوب کشورهای ثروتمند و استثمارگرتشکیل نگردید. این، نمی توانست هم تشکیل گردد حتی در تئوری . بنابراین، يا روسیه به «جهان سوم» می پیوندد و محکوم به تجزيه و نابودی می شود، یا دوباره برپایه سوسیالیسم احیاء می گردد. این است انتخاب قطعی امروز.
این، باراول نیست که کشورما در چهارراهی تاریخی سرگردان است. مدت ها قبل، "شدرین" با توجه به اولين گام هاي کاپیتالیسم در روسیه، پیش بینی کرد: این «رفورمیست» می آید، معبد کهن را نابود می سازد و با خرابکاری محو می گردد. اما او خودش داوطلبانه ميدان را ترك نخواهد كرد، تنها، خلق سازمان يافته و ايده مترقي مي توانند او را از ميدان بیرون کند.
اکنون، در روسيه دو گرایش در حال نبرد اند. از یک طرف، بناپارتیسم رشد می کند، دستگاه پلیسی خشن و مخرب شکل می گیرد. از طرف دیگر، چشم انداز استقرار حکومتی خلقی، با روحیه میهن پرستی در چشم انداز است. حکومتی نجات دهنده، با الهام از آداب و رسوم غنی کشور و دست آوردهای دوران شوروی. هرکدام ازاین گرایش دست بالا را پیدا کند، سرنوشت بعدی کشور را رقم خواهد زد.
سال قبل از شعار اعتصاب سیاسی با تمسخرانتقاد می شد. حقیقتا هم شرایط آن زمان چندان امیدوارکننده نبود. بی تفاوتی سیاسی توده ها، اعتقاد آنان به قضا و قدر، پوتین را در دو ه اول ریاست جمهوری به اوج برد و این چنین تصورگردید که اوضاع بدین روال برای همیشه ادامه خواهد یافت. حزب کمونیست فدراتیو روسیه توده ها را فرا می خواند اما واکنش آنان به در خواست های ما ضعیف بود. درنتیجه اگربخواهیم ازترمینولوژی قدیمی استفاده کنیم دو گرایش زاده شدند: بطورمشروط «چپ» و «راست».
در این دوران، از یک طرف چپ روی افراطی سربرآورد با شعار«عدم صبر انقلابی» که با فراز و فرودها ی اجتناب ناپذیر عاطفی و سیاسی همراه شد. ازطرف دیگر، این تصور که «توده ها درخوابند و درخواب خواهند بود» یا به زبان دیگرفلسفه «شنا در جهت جریان». دوگرایش هم چنان به موجودیت خود ادامه می دهند، اما حزب در مجموع توانست ازنوسانات- اگرچه به بهای گران- دوری جوید.
کمونیست ها ثابت کردند که توانائی عمل درشرایط رکود فعالیت اجتماعی را دارند و هم اکنون لازم است ثابت کنیم که ما می توانیم درشرایط رشد اجتماعی بطور موثر کار کنیم؛ و این ازحزب ما نوسازی جدی را طلب می کند. اگرما در گذشته با شعارهای خود روحیات توده ها و آمادگی آنان را بسوی عمل سیاسی سوق می دادیم، امروزه وظیفه ما عبارتست از اینکه ازجنبش های خود بخودی توده ها عقب نمانیم، رهبری توده ها را بدست گیریم و شعارهای درست را مطرح سازیم.
خصلت مقاومت اجتماعی علیه رژیم و اعتراض زحمتکشان پیوسته تغییر می کند. کاسه صبرمردم نزدیک به لبریز شدن است، اما ما می دانیم که رشد مجدد موج خود جوش و فراروئی خشم مردم به انقلاب واقعی به بسیاری ازفاکتورهای عینی و ذهنی بستگی دارد. تاریخ امروز کشورسئوال های بسیارمهمی را مطرح می سازد.
1- تحت کدامین شعارهای سیاسی مشخص، مبارزه جریان می یابند و چه باید کرد که جنبش توده ها به بن بست مواجه نشود، امری که بارها درروسیه اتفاق افتاده است!
2- تحولات کدام شکل را بخود می گیرد. مسالمت آمیز یا غیرمسالمت آمیز؟
3- آیا تحولات انقلابی به پیروزی، شکست یا سازش می انجامد؟ چه باید کرد که مبارزه با پیروزی همراه شود؟
4- چه كساني بي طرف و چه كساني د شمنان اصلي اين جنبش خواهند بود؟ کدام قشراجتماعی می تواند هژمونی این جنبش را برعهده گیرد؟
5- چگونه کمونیست ها و نیروهای خلقی- وطن پرست خواهند توانست دولت را بدست آورده و حکومت را حفظ كنند؟
این سئوالات و سئوالات مشابه آنها هیچ گاه پاسخ های خود به خودی نخواهند یافت. آنها بستگی به تاثیرنیروهای متفاوت سیاسی و قبل ازهمه بستگی به نحوه فعالیت و مبارزه حزب کمونیست خواهد داشت. رشد انقلاب بدیهی است و این شامل مبارزه طبقات زحمتکشان برای حقوق برابراجتماعی- اقتصادی می شود. مبارزه برای کار با حقوق مناسب، تضمین اجتماعی و امنیت شخصی. همه اینها تنها اولین لایه مطالبات می باشند. (اولین سنگرمطالبات). همزمان این درک رشد می کند که درشرایط و اوضاع سياسي کنونی حتی ابتدائی ترین مطالبات اقتصادی عملی نیستند. ازاین رو در خواست های سیاسی متوجه رئیس جمهور و دولت است.
آیا مسله تنها برسرافراد است؟ سخن بر سر استقرارعدالت اجتماعی بطور وسیع و همه جانبه است و نمی توان بدان دست یافت مگر آنکه ازنظراقتصادی در راستای منافع مردم گام برداشته شود و روسیه استقلال اقتصاد خویش و وزنه سیاسی را درعرصه جهانی بدست آورد. مسائل اجتماعی- اقتصادی با مسائل مبارزه آزادیبخش- ملی و مبارزه برای ساختن سرزمین واحد مجدد با هم ادغام شده اند. آیا خط مشی کاپیتالیستی حاکم می تواند پاسخگوی نیازهای کنونی مردم و کشور باشد؟ این سئوالی است که مردم باید پاسخ آن را درعمل بیابند تا صرفا درخواست کننده مطالبات خود از دولت و حکومت نباشند؛ بلکه خود درجهت بدست گرفتن حاکمیت حرکت کنند. دراینصورت است که آنها به ما خواهند پیوست. واقعیت اینست که مردم هنوز در پذیرش این مسئله در نوسان اند. بسیاری همچنان براین باورند که ريشه مشکلات درعدم توانائی «رفورمیست ها»ی حاکم نهفته است وای بسا دیگرانی خواهند توانست «بهشت سرمایه داری» را در روسیه برپا سازند. هنوز توهم "راه سوم" درجامعه وجود دارد. گرچه دیر یا زود برای توده ها بطور اساسی سوالاتی مطرح خواهند شد. همانگونه که درآستانه اکتبر کبیر: «آیا می توان با طفره از سوسیالیسم به پیش رفت؟» من مطمئنم که توده ها سوسیالیسم را انتخاب خواهند کرد. چنین است منطق بالند مطالبات اجتماعی؛ ازابتدائی ترین تا وسیع ترین و بغرنج ترین مسائل سیاسی. اما همان طوری که می دانیم این درک خود بخود رشد نخواهد کرد. دراینجاست که نقش حزب زحمتکشان برجسته می شود. دراینجا از ما درک واقعی از شرایط را دامن می زنیم و تحقق ارزیابی های خود را طلب می کنیم. عقب ماندن از درک شرایط انقلابی همانقدر خطرناک است که جهت از پله های قانونمند رشد انقلابی. مرحله كنوني عبارتست ازمبارزه برای دموکراسی همگانی و مبارزه ملی- آزدایبخش. این مرحله وسیع ترین اتحاد نیروهای وطن پرست را طلب می کند.
فریاد می زنند «قایق را تکان ندهید، روسیه به ثبات احتیاج دارد» این فریاد از گلوی کسانی بیرون می آید که سال ها بدنه قایق دولتي را سوراخ کرده اند، کشور را فرد پاشانده اند، مردم را چپاول کرده و به آنها توهین کرده اند. شهروندان بیش از پیش بیش درک می کنند که آینده کشور و رژیم موجود در تضادند. رژیم کنونی عبارتست از تسخیرکنندگانی مرکب از سرمایه داران کمپرادور- دلال، بوروکراسی- نزول خوار و گروهبندی های جنائی.
برای غرق این قایق نیازی به تكان دادن آن نیست زيرا مدت هاست که در تلاطم است. از اين رو لازم است مردم در بررسی خود، سرنوشت رژیم را از نقطه نظرسیاسی، اقتصادی و اجتماعی از سرنوشت کشور و جامعه جدا کنند. میان دولت و خلق تفکیک قائل شوند. چنین تفکیکی درزندگی داخلی و درجریان قطبی شدن دائمی جامعه درحال انجام است. لازم نیست کسی برای «شکاف اجتماعی» اشک بریزد. زمینه سازش بین گایدارها، چوبایس ها، گیرف ها و ژوراب ها و مردم وجود ندارد. همانطوری که داستان نویس کبیر روسیه نوشت «ازگرگها دوری جوئید».
بیهوده مردم را از «دهشت انقلاب» و «انفجارغیر قابل کنترل اجتماعی» می ترسانند. چه کسی گفته اعتراض های اجتماعی الزاما خود جوش و غیرقابل کنترل خواهد بود؟ تنها کسانی می توانند این تصور را داشته باشند و بدان دامن بزنند که ازتمامی فلسفه تاریخ تنها یک فاز از متن پوشکین راجع به «شورش بیهوده روسی» را خوانده باشند. بله، شورش کور مردم دهشتناک و زیان بار است. چنین انفجاری اصلا به صلاح اپوزیسیون ملی- میهن پرست نیست. برعکس، این آخرین امکان مانور رژیم است. رژیم خود در شرایط بحرانی و برای نجات خویش و برقراری دیکتاتوری خشن به چنین انفجاری دامن می زند.
حزب کمونیست فدراتیو روسیه (ح.ک.ف.ر) و متحدانش هیچ نقشه و دسیسه ای برای چنین انفجاری در سرندارند. برعکس، تمام کوشش و تلاش ما در جهت هدایت نارضایتی اجتماعی و اعتراضات مردم به مسیر سازنده و جلوگیری از جنگ داخلی است. برای جلوگیری از یک انفجار کور باید جنبش مردم سازمان یابد. مهمترین رسالت اپوزیسیون خلقی و وطن دوست عبارتست از تضمین تغییرات اساسی درجهت ساختار نوین اقتصادی و اجتماعی- سیاسی.
درقرن 20 کمونیست ها دوبار – در سال های 1941- 1917 - مبارزه مردم برای نجات و نوسازی کشور را رهبری کردند. امروز نیز نبرد سوم برای آینده سرزمین ما، برای نجات آن از ورطه مصيبت باری که در آن گرفتار آمده درجریان است. وظیفه ما امروزعبارتست ازمتحد کردن نیروهای سالم، چپ و ملی- میهن پرست و دادن برنامه عمل روشن و واضح به آنها. تحقق این اهداف را توجه به تجربه یکصد ساله روسیه و تمامی بشریت تضمین می کند. ما نیز معتقدیم درسپیده قرن نوین، درک انتقادی از نقش و موقعیت کمونیست ها درجامعه ضروری است.
خ.ک.ف.ر. این تئوری و پراتیک را بطور فعال طی ده سال اخیر پیش برده است.

 


 

  فرمات PDF                                                                                                        بازگشت