حركت به جلو- 3
نگاهی دوباره
به دوران استالین
تاریح و شکوفائی اتحاد شوروی
با نام استالین پیوند دارد
نوشته "زیگانف". ترجمه "بهروزبکتاشی" از روسی
نام استالین ارتباطی تنگاتنگ
با تاریخ گشور ما دارد. دوران او در جانسوزترین و عظیم ترین صفحات تاریخ
كشور ما حضور دارد. انقلاب و سپس تحمیل جنگ داخلی و تهاجم امپریالیستی،
صنعتی شدن و كلكتیو سازی اتحاد شوروی که کشورما را به یكی از دولت های
پیشرو جهانی مبدل کرد، محاصره كاپیتالیستی و تهدید تهاجم دائمی، نبرد
مرگبار با فاشیسم كه زندگی 27 میلیون از مردم
شوروی را بلعید، جنگ سرد، مشكلات غیر قابل پیش بینی استقرار اقتصاد خلقی،
تسخیر فضا و تبدیل شدن به یك دولت مقتدر و غیره. همه اینها مهر و نشان خود
را بر سرنوشت و سیمای كشور ما گذاشتند و در همه آنها سایه استالین حضور
دارد. كسانی كه بدنبال پاسخ های ساده از تجزیه و تحلیل دوران استالین
هستند؛ دربرابر این کارنامه محكوم به یاس خواهند شد. مسئله دوران استالین
تنها در سایه برخورد دیالكتیكی و همه جانبه ممکن خواهد شد.
امروز، در اوضاع و احوال فاجعه بار ژئو پولتیكی بعد از فرو پاشی اتحاد
شوروی و تجزیه بی بند و بار وحدت اجتماعی بویژه درك و ارزیابی تجربه ساختار
دولتی دوران استالین ضروری است. در این دوران بود كه خلق ما در جنگ كبیر
پیروز گردید، سطح عالی امنیت ملی بوجود آمد و كشور ما به یك دولت مقتدر
تبدیل شد كه تا دورترین نقاط سیاره ما را را تحت تاثیر قرار داد.
بعنوان مثال، طی برنامه پنجساله اول پتانسیل صنعتی اتحاد شوروی دو
برابرگردید. صنایع سنگین جای اول را اشغال کرد. شهرهای جدید و روستاهای
صنعتی بوجود آمدند. در پایان دهه 30 نزدیک به 6 هزار كارخانه شروع به تولید
کردند. در سال 1937 تولیدات جدید برابر بودند با بیش از 80 درصد تمامی
تولید صنعتی. در آغازبرنامه پنجساله سوم صنعت سود آور شد. در نتیجه صنعتی
شدن، فرهنگ كار میلیونها انسان بطور اساسی تغییر یافت. در اواسط برنامه
پنجساله اول به بیكاری خاتمه داده شد. تا ابتدای دهه 40 بیش از 80 درصد
مردم توانائی خواندن و نوشتن را یافتند. صدها هزار جوان بر خاسته از طبقه
كارگر و دهقانان در دانشگاهها و هنرستانها تحصیل کردند. روشنفكران و
اندیشمندان جدید زاده شدند.
با وجود مشكلات جدی كلكتیو سازی، كشاورزان روسیه روی پای خود ایستادند.
تنها طی سالهای برنامه پنجساله دوم، كالخوزها بیش از 500هزار تراكتور،
نزدیك به 124 هزار كومباین و بیش از 140 هزار ماشین باری دریافت کردند. در
زمانی کوتاه نزدیك به 5 میلیون دهقان دوره تكنیسینی را گذراندند. در
روستاها برای افراد وقت آزاد بوجود آمد و امكان تحصیل و بالا بردن سطح
فرهنگی پدیدار گشت. دراواسط سالهای 30 افزایش دستمزد پدیده عادی گردید.
سیستم كوپنی برچیده شد. نیاز افراد به مواد خوراكی برآورده شد. هزاران
كتابخانه، تئاترو موزه احداث گردید.
قانون اساسی اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی، برای اولین در تاریخ، حقوق
نوین سوسیالیستی را اعلام کرد: حق كار، حق استراحت، حق تحصیلات عالیه،
تضمین بازنشستگی.هیچ گاه و هیچ جا سندی را كه حاوی چنین حقوق مشابهی باشد
را ما سراغ نداریم.
بایستی خاطر نشان كنم كه استقرار اتحاد شوروی به عنوان دولت مقتدر جهانی،
به عنوان رهبر عظیم ژئوپولتیكی، ایجاد پدیده فرهنگی و ایدولوژی در مقیاس
جهانی و تاریخی، همانا در دوره رهبری استالین صورت گرفت. این پروسه بسیار
سخت و دشواری بود. دلیل این دشواریها را نبایستی نه در شخصیت استالین، نه
در حكومت شوروی یا در"توتیالاریزم سوسیالیستی" بلکه قبل از هر چیز باید در
ویژگی های نوسازیهای عظیم و پیچیدگی های غیر قابل پیش بینی دوران نو سازی
انقلابی جهان دید. برای همگان روشن است كه در سالهای اخیر، بر پایه بحران
ژرفی که جامعه ما را در برگرفته و دراوج تخریب و بی بند و باری، توجه به
شخصیت استالین بتدریج رشد می كند. نظرخواهی های اجتماعی ارائه شده از مركز
تحقیقاتی روسیه تا مركز تجزیه و تحلیل "لوادا" كه در سال 2003 كه در رابطه
با 50سالگی در گذشت استالین انجام شد نشان دادند كه امروزه بیش از یك سوم
جمعیت روسیه نقش استالین در تاریخ میهنی را مثبت ارزیابی میكند و كمتر از
20 درصد از او به نام "دیكتاتور" یاد می كنند.
استالین بخوبی درك می كرد كه دولت نمی تواند مقتدر باشد، اگر از درون بی
ثبات و ارتباط محكم بین مركز و بخش های پیرامونی آن وجود نداشته باشد. از
اینرو استالین طرفدارسانترالیسم یود.
استالین ایستادن در برابر تجاوز غرب را در ایجاد اتحاد نیرومند سیاسی و
نظامی می دید. تولید سلاح هسته ای در اتحاد شوروی خطر مداخله خارجی در امور
داخلی كشور را از بین برد. ما در سال 1929 به اندازه كافی تراكتور، هواپیما
و تانك نداشتیم. در سال 1941 اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی بهترین تانك
دنیا، یعنی تانك "ت34"، خمپاره انداز "كاتیوشا" وهواپیمای تهاجمی "یو 2" را
ساخت.
سه مرحله از آغاز"جنگ سرد"، از زمانی كه مكانیزم های پنهان برای نابودی
اتحاد شوروی بكار گرفته شدند، تا درام كامل نابودی سوسیالیسم در سال 1991
را می توان بطور مشروط از هم جدا کرد. سه مرحله به هم پیوسته كارشكنی
ژئوپولیتیكی بر علیه اتحاد جماهیر سوسیالیستی.
مرحله اول بلافاصله پس از مرگ استالین و تحت شعارهای"ضد استالینی" و "گرم
شدن روابط" خروشچفی آغاز گردید. دوران"اكود" این پروسه مرگبار را دنبال
نمود. سال به سال پتانسیل صنعتی، نظامی و انسانی كشور در جهت سراب دستیابی
به رهبری گلوبال جهانی صرف گردید و نتیجه آن چیزی نبود جز تضعیف شرایط
اقتصادی در درون اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی. خلاء ایدئولوژیك، مذهبی و
فرهنگی شرایط مناسبی را برای نفوذ ارزشهای بیگانه و جهان بینی های مخرب
شعور اجتماعی را بوجود آوردند.
مرحله دوم، نوسازی گارباچف بین 1985 و 1990 که عبارت بود از فراهم سازی
پایه ایدئولوژیك فرو پاشی اتحاد شوروی. مرحله جنگ خبری- روانی علیه شوراها،
از طریق افروختن هیستری ضد وطن پرستی، روس فوبی (ترس از روسها) و
پروپاگاندیزم غربی.
مرحله سوم كه دو سال طول كشید(1990-1991) شامل اجرای سیاسی عدم انتگراسیون
دولت واحد شوروی بود. در حوزه داخلی این مرحله عبارت بود از "مبارزه علیه
واپسگرائی" در دستگاه رهبری حزب و دولت، شعله ور ساختن شدید جدائی طلبی
منطقه ای و فلج كردن حكومت مركزی.
فرمات PDF
بازگشت