راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

حركت به پیش- بخش پایانی- ترجمه بهروز بکتاشی
تحولات انقلابی در روسیه
چه اشکالی خواهد داشت؟
"زوگانف" دبیراول
حزب کمونیست فدراتیو روسیه

 

چین
در پایان سال 1949 انقلاب در چین به پیروزی رسید. جمهوری خلق چین سریع رشد کرد. كمك برادرانه اتحاد شوروی نقش بسزائی در این پیشرفت داشت. بطوری كه چین همچنان این خدمات را به یاد دارد و از آنان قدر دانی می كند، گرچه دولت شوروی سوسیالیستی را نفی می كند. امروز چین سوسیالیستی از آمریكا سبقت گرفته است. از آغاز رفورم در سال 1989 تا 2001 چین در تولید ناخالص ملی 9 برابر شده است. هدف حزب كمونیست عبارت است از ایجاد یك جامعه متوسط در كشور. کشوری كه یك پنجم جمعیت جهان، یعنی یك میلیارد و 300 میلیون نفر در آن زندگی می کنند.
تنها در سال گذشته سهم سرمایه های خارجی در اقتصاد چین به بیش از 50 میلیارد دلار و حجم تجارت خارجی به 850 میلیارد دلار رسید. اجناس چینی با تكنولوژی عالی بازارهای آمریكا، ژاپن و اروپا را اشغال كرده اند.
سالهای متمادی بخش عظیم جمعیت این کشور در گرسنگی بسر می برد، اما اكنون 20 سال است که در سایه اصلاحات ارضی، اقتصاد جمعی و نظم خانوادگی دیگر از گرسنگی خبری نیست.
جمهوری خلق چین همچنان از كمك های اتحاد شوروی در دهه 50 به نیكی یاد می كند و احترام زیادی برای استالین قائل است. چینی ها فراموش نكرده اند كه این استالین بود که بر یكپارچگی چین بعد از جنگ جهانی دوم پافشاری كرد.
حزب كمونیست چین زنده و همچنان در حال رهبری کشور است و دارای 60 میلیون عضو و 70 میلیون عضو سازمان جوانان است.
بعد از 15 تا 20 سال جمهوری خلق چین از نظر رشد اقتصادی در یك سطح همطراز با ایالات متحده قرار خواهد گرفت و این موجب برابری نوین نیروها در حهان، مقدمه ای برای تسریع ارتباطات متقابل بین روسیه، چین و هندوستان به عنوان نیروئی در برابر "نظم نوین جهانی" به شیوه آمریكائی خواهد شد. البته شاهدیم که تهدید چین از جانب آمریكا، بویژه پس از گسترش پایگاه های ناتو در آسیای میانه تشدید شده است.
برای كشورهای پهناور و متنوعی نظیر چین و روسیه، تنها راه غلبه بر عقب ماندگی راه رشد سوسیالیسم است و نه كاپیتالیستی. برای روسیه آن اشكال اقتصادی كه موجب رشد نیروهای مولده می گردند سودمند می باشد. از اینرو چین خلاف مسیر یلتسین و پوتین را طی می کند. نیروهای مولده در روسیه بطور فاحشی از بین می روند.
فرمول موفقعیت كمونیست های چین كه تحت رهبری " تن شیا ئو پینگ" تدوین شده اند عبارت است از سوسیالیسم چینی، بازار تحت كنترل دولت، تكنولوژی مدرن و مدیریت قوی.


اوضاع اقتصادی و اجتماعی روسیه
وضعیت اقتصادی در روسیه عبارتست از رشد تولید ناخالص داخلی 6-7 در صد. افزایش در آمدهای واقعی جمعیت بطور متوسط 9 درصد. صادرات دو نیم برابر واردات. افزایش ذخیره طلا در بانك مركزی بیش از یك و نیم برابر- معادل تقریبا 120 میلیارد دلار-. رشد صادرات 5 برابر رشد اقتصادی در کشور است و این تنها یكی از علائم متضاد بودن و بیماری بودن اقتصاد كنونی در روسیه است. سهم تولید ماشین سازی در صادرات روسیه تقریبا 7 درصد است. از یك سوم تا 90 درصد كالاهای صادراتی عبارتند از نفت، گاز، مواد خام، آهن آلات، مواد شیمیایی و چوب. اگر فردا تقاضای بازار جهانی سقوط كند آنگاه نابودی تمامی اقتصاد روسیه را ناظر خواهیم بود. از 50 تكنولوژی كه جهان بر اساس آن زیست و رشد می یابد، اتحاد شوروی 32 تکنولوژی را در اختیار داشت، در صورتیكه روسیه امروز بطور واقعی تنها 8 تکنولوژی جهانی را دراختیار دارد.

طی 12 سال اخیر، شمار معلولین مبتلا به بیماریهای روانی در کشور دو برابر شده است. بیمارهای روانی بین نوجوانان و حتی کودکان دو نیم برابر بزرگسالان شده است. هفت میلیون و نیم روس - 5 درصد جمعیت کشور- به مراكز روانشناسی و ترك اعتیاد مراجعه می كند. 500 هزار نفر در فاصله زمانی 1995 تا 2003 خود كشی كرده اند. نابودی، فراموشی، عدم فعالیت اجتماعی و غفلت سیاسی جامعه آخرین امید و تكیه گاه رژیم است.
خط مشی نوین دولت عبارتست از ادامه حمله وسیع به حقوق اجتماعی زحمتكشان. دولت آخرین امكانات حقوق اجتماعی و اقتصادی از دوران سوسیالیسم را از مردم سلب می كند. افزایش بهای نفت تنها عده معدودی را ثروتمند کرده است. قیمت مواد خوراكی و دارو، انرژی و سوخت، خدمات شهری و ترانسپورت جهشی افزایش می یابد. نابودی كامل درمان و تحصیل رایگان و مسکن رایگان در دست اجراست. تامین اجتماعی دولتی در حال از بین رفتن کامل است. هر روزه 2500 نفر از جمعیت روسیه كاسته می شود. طی دوران رفرم، روسیه 9 ونیم میلیون نفر از جمعیت خود را از دست داده است.
دوره پوتین مشخص می شود توسط روندهای نوینی كه در ارتباط تنگاتنگ با وضعیت نوین اقتصادی، بویژه با در آمدهای عظیم نفتی که باید نتیجه گیری های زیرین آن را اینگونه ترسیم کرد:
1- روسیه بعد از سال 98 وارد رشد اقتصادی بر یایه و اساس سرمایه داری گردید. اگرچه این رشد متضاد و بی ثبات است و یك دست نیز نیست.
2- این رشد روحیه ابوزیسیونی را در جامعه تسریع نمود و موجب گسترش پایگاه اجتماعی كمونیست ها و تمامی نیروهای چب شد.
3- لازم است صادقانه اعتراف نمود كه حزب کمونیست فدراتیو روسیه هنوز نتوانسته در میان اپوزیسیون فعالیت وسیع انجام دهد و به همین دلیل شاهد ناکامی ها در سالهای اخیر هستیم.
4- در روسیه رژیم بناپارتیسم مستقر گردیده است كه مانع اصلی رشد جامعه است.
5- تضاد در درون رژیم حاكم رو به رشد است و برای اولین بار اپوزیسیون بورژوا- لیبرال شكل می گیرد. برای كمونیست ها موقعیت تاریخی استفاده از این تضادها در طبقه حاكم بوجود آمده است.
6- روسیه در برابر ضرورت عینی انفلاب بورژوا- دموكراتیك كه عبارت است از سرنگونی رژیم بنابارتیسم قرار دارد. رژیم بنابارتیسم در برابر تمامی طبقات و اقشار جامعه ایستاده است.
7- انقلاب بورژوا- دموكراتیك را سرمایه داری رهبری نخواهد کرد، بلکه تنها با شركت وسیع توده ها، تحت رهبری كمونیست ها و دیگر نیروهای واقعی چب و میهن پرست عملی خواهد شد.

 


 

  فرمات PDF                                                                                                        بازگشت