راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

از خاک شیراز
عشق و گل
باهم می رویند

رحمان هاتفی
 

فرهنگ عامیانه شیراز
" فولكلور" هرشهر آئینه روح بی‌پیرایه، ساده، حقیقی و بی‌بزك آن شهر ومردم آنست. ریشه فرهنگ ملتها را باید در فولكلور آنها جستجوكرد.
امروز فولكلور توسعه شگفتی آوری یافته است. ابتدا محققین فلولكلور فقط ادبیات توده مانند: قصه ها، آوازها، ترانه ها، مثل ها، معماها، و غیره راكاوش میكردند. كم كم تمامی سنت هایی كه افواها آموخته میشود و آنچه مردم درخارج از دبستان فرا میگیرند " فولكلور" نامیده شد و سپس اعتقادات و اوهام، آداب و رسوم، پیشگوئی راجع به وقت، نجوم و آنچه دانش توده نامیده میشود به قلمرو وسیع فولكلور پیوست.
ترانه‌های عامیانه، آوازها، افسانه‌ها و قصه‌ها نماینده روح هنری ملت است و فقط ازمردم گمنام و بیسواد بدست میآید. اینها صدای درونی هرقومی است و درضمن سرچشمه الهامات بشرو مادر ادبیات و هنرهای زیبا محسوب میشود.
شیراز مانند تمامی شهرهای ایران فولكلور ویژه خود را دارد و روح و حقیقت شیرازی را دراین فولكولر میتوان سراغ كرد. اینك مروری گذرا درفرهنگ توده شیراز:
شیرازی‌ها به دروازه قرآن اعتقاد خاصی دارند و عبوراززیراین دروازه را اول هرماه یمن میدانند.
معروف است كه بالای این دروازه، قرآنی است كه 17 من وزن دارد و هر ورق آن نیزوزنش 17 من است.
درشیراز قبری است كه در گودال واقع شده و به "چاه مرتضی علی” معروف است. شیرازی‌ها در گذشته‌ای نه چندان دور برای گرفتن مراد خویش و حفظ سلامتی شب چهارشنبه دراین نقطه دیگ جوش می خوردند. برای اینكه مطمئن شوند كه مرادشان حاصل میشود یا نه، مهرنمازی را روی سنگ مخصوصی كه در كنار دیوار قرار دارد می چرخاندند، اگر مهر روی سنگ می چسبید و فرو نمی افتاد، یقین میدانستند كه به مراد می رسند.
"آب ماهی” شیراز خواص معجزه آسائی دارد. آب ماهی درقناتی است كه در باغ سعدیه واقع است و سحر و جادو را باطل می كند و آب تنی درآن متبرك است.
باباكوهی در كنار شیراز است، معروف است هركسی دراین نقطه سازبزند صدمه می‌بیند.
درشیراز دخترها برای اینكه بختشان باز شود به " خاتون قیامت" می روند و دور هاون سنگی "جوغن" كه درمیان آن بناست می گردند. این طواف دختر را سفید بخت می كند.
مراسم چهارشنبه سوری، عید نوروز و سیزده بدر درهرگوشه كشور ویژگی های خاص خود را دارد و این مراسم بخش بزرگی ازفرهنگ توده را بخود اختصاص داده است. جستجو درفولكلور هرشهر ومردمش، بررسی در آداب نوروز و چهارشنبه سوری و سیزده بدر را ایجاب میكند.
دراین بررسی ازتحقیقات ارزنده آقای صادق همایونی عینا بهره می گیرم:


مراسم چهارشنبه سوری
چهارشنبه آخرسال را چهار شنبه سوری می‌گویند و مراسم مربوط به آن در شب چهارشنبه انجام می گیرد. برای این كار مقداری بوته خار در حیاط خانه‌ها فراهم می شود و كوچك و بزرگ خانه ازروی آن می‌پرند و می‌گویند:
سرخی تو ازمن
زردی من ازتو
بعضی معتقدند كه اگر شب چهارشنبه سوری فال بگیرند فالشان درست در می‌آید. ازاین جهت بویژه در سابق كسی كه می خواست فال بگیرد در سر چهار راه به نحوی كه كسی آنها را نبیند مثلا در تاریكی یا دالان یك خانه می‌ایستادند وبه گفتگوی عابرین گوش میدادند. اگر آنها كه عبور می كردند سخنان امید بخشی مثلا درمورد عقد، عروسی، معامله‌ای كه از آن سود برده اند، خبرخوشی كه شنیده اند، مژده‌ای كه داده اند، بیان می كردند به فال خوش گرفته می شد و نوید آن بود كه سالی نیكو در پیش است و پرازشادی و سرور و اكر برعكس ازاختلاف، ضرر، مرگ، ناخوشی، خبربد گفتگو می‌شد نشان این بود كه سال نو، سال نیكوئی برای آنها نخواهد بود.
در قدیم بعضی اوقات زنان كاسه‌ای را برمی داشتند و به خانه این و آن میرفتند و با پول یا فلز یا شیئی كه كاسه را به صدا درآورد به آن میزدند تا صاحبخانه خبر شود و بیاید دم در، وقتی صاحبخانه میآمد و آنها را می‌دید هیچ حرفی نمی زدند، اگر صاحبخانه برای آنان شیرینی و اجیل میآورد نشان خیرو بركت بود و اگر چیزی نمی داد برعكس.
زنان شیراز درسابق عقیده داشتند كه در شب چهارشنبه سوری باید حتما به سعدیه رفت و درآب سعدیه آب تنی كرد و بویژه باید با جام دعا كه جام های مخصوصی است كه دعا روی آن نوشته شده آب روی سر و بدن ریخت و این امر بویژه برای بخت گشائی دختران دم بخت خوبست.
زنان شوهردار نیز عقیده داشتند كه با این كارهر سحر و جادوئی كه از ناحیه كسانی برای آنها شده ازمیان رفته، محبت آنها دردل شوهرشان زیاد می شده است. و بعضی‌ها معتقد بوده اند كه باید چند ماهی كوچك آب سعدیه را بلعید.
پیرزنان قدیمی شیرازدرشب چهارشنبه سوری بزك می كردند و مجلس عیش و سروری كه درآن ترانه محلی خوانده میشد و دایره می‌زده اند را روبراه می‌كرده اند.

مراسم شب جمعه آخر سال
درشیراز علاوه برشب چهارشنبه سوری در شب جمعه آخر سال مراسمی برپا میشده است كه دیگر آثار مفصلی از آنها نیست و تنها كم وبیش درخانه‌های قدیمی و عام جسته و گریخته آثاری ازآن بچشم میخورد، از جمله گستردن سفره حضرت خضراست.
دراین سفره: فرنی كه ازشیر و گلاب و شكر درست میشود، كلوچه، مسقطی، سوهان، شكرپلو كه همان شیرین پلو تهرانی هاست، چلو شوید باقلا، قوتك )كه شامل نخودچی كوبیده نرم و شكراست( حلوای شكری، لولین ) لولهنگ ( پرازآب، شمع، سبزی، گندم سبز كرده نمك و پول درآن قرار میدهند، موقع درست كردن خوراكیها نباید كسی مطلقا ازآنها بخورد و حتی مزه آنها را بچشد.
بعداز گستردن سفره و نهادن خوراك های بالا درآن، همه خانواده باید غسل كنند و طاهر باشند. سرسفره اول دو ركعت نماز حاجت می‌خوانند ) مانند نماز صبح( با این تفاوت كه موقع نیت میگویند: " دوركعت نمازمراد و حاجت" و بعد دعا میكنند و كمی قرآن می‌خوانند البته ازهمسایگان و بستگان نزدیك نیز دعوت میشود كه آنها نیز باید طاهر و غسل كرده سرسفره حاضر شوند.
دراطاقی كه سفره حضرت خضر انداخته می شود. نباید اسباب لهو و لعب وجود داشته باشد و تصاویر ناشایست نباید به دیوار آویخته باشد.
درساعت 10 یا 11 شب سفره را بهمان حال رها كرده و همه خارج می شوند و در اطاق را می‌بندند و عقیده دارند كه حضرت خضر بر سر سفره حضور خواهد یافت و دست آن حضرت در سفره خواهد رفت و جای آن روی یكی از ظرفها خواهد ماند. صبح پیش ازطلوع آفتاب وضو ساخته و به اتاق می روند و اول جای دست خضر را روی خوراكی ها جستجو می كنند، بعد خوراكی ها را بعنوان تیمن و تبرك بین بستگان و خویشان تقسیم میكنند و پول خردی هم كه در سرسفره بود برای آنها می‌فرستند كه مایه كیسه شان باشد. البته خود صاحب سفره نیز بقدر احتیاج خود ازسفره برمیدارد.

مراسم نوروز درشیراز
ازیكی دوماه به نوروز مانده شیرازی ها به بازار می روند و لباس عیدشان را می خرند. پارچه هائی معمولا خریداری می شود كه دارای رنگ روشن و سرخ یا زری باشد. در سابق عقیده داشتند كه خرید پارچه باید در روزهای دوشنبه یا چهارشنبه انجام گیرد، زیرا دوشنبه همیشه مبارك است و اگر آدم روز چهارشنبه خرید كند تا آخر سال چهارتا چهارتا لباس گیرش می آید و برای عید باید ازسرانداز تا كفش خریده شود كه همه چیز آدم نو شود و مردها نیز باید هم لباس زیر و هم لباس رو تهیه كنند.
اگر لباس را به خیاط می‌دادند كه هیچ ولی اگر خودشان می‌خواستند بدوزند معتقد بودند كه باید دوشنبه یا جمعه قیچی درآن گذاشت. چه روز پنج شنبه ساعت سنگین است و لباس مدتی روی دست آدم می‌ماند تا دوخته شود. روز سه شنبه اگر بریده شود نصیب دزد خواهد شد و یا مرده شور، روزچهارشنبه می‌سوزد. خرید و دوخت لباس بچه‌ها مقدم بر بزرگ هاست و باید گشاد ترو بلند تر دوخته شود كه تنگ نگردد.

رنگ كردن تخم مرغ
دربعضی ازخانه‌ها خود به آب پز و رنگ كردن تخم مرغ می پردازند، بدین طریق كه اول آن را می‌پزند بعد پوست آن را با رنگ های قرمز، آبی، سبز رنگ می كنند. اگر كسی هم وقتش را نداشته باشد ازمغازه هائی كه اقدام باین كار كرده اند می‌خرند.

رنگ كردن بوخوش
از یكی دوهفته پیش ازعید در دكان‌های عطاری و بقالی اقدام به رنگ كردن بو خوش میكنند. بدین طریق كه مقداری بوخوش را آماده كرده و آنها را با رنگهای مختلف قرمز، آبی و سرمه‌ای رنگ میكنند و هر قسمتی را كه شامل یك رنگ است جداگانه قرار می‌دهند شمع نیز دروسط آن‌ها می گذارند، مقداری هم دود می كنند. بعضی اوقات بوخوش‌های رنگی را در بسته‌های جداگانه بسته بندی كرده به خریدار می‌فروشند و فروشندگان اسپند و نونه معمولا این ترانه می‌خوانند:
بدو بیو بو خوشت بدم
براق و آتیشت بدم
از همه بیشترت بدم
ازهمه بهترت بدم
صل علی محمد، صلوات برمحمد
حاجی حاجی یك قرونه


حنا بستن و آرایش زنان
درسابق حمام رفتن و حنابستن آدابی خاص داشت، بویژه درمورد تازه عروس ها كه بدین طریق بود: تازه عروس شانه طلا، نعلبكی طلا و لای پنجه‌ای طلای خود را به حمام می‌برد، ممكن بود شانه و نعلبكی و لای پنجه نقره و بعضی اوقات هم لای پنجه‌ای شیشه‌ای بود.
دلاك اول پای عروس را روی سنگ مرمری كه چهار گوش و كوچك بود می گذاشت و با شیئی كوچك كه شبیه كفگیر بسیار كوچك و ساده و بدون سواراخی بود بنام "اسمگ" پای او را حنا می‌بست و لای انگشت پا و سرانگشتان را نیز حنا می‌بست و لای پنجه‌ای شیشه‌ای را لای پنجه‌های آنها قرار می داد. بعد از حنا بستن پا حنا به سربسته می‌شد. بدین طریق كه پارچه قرمزی بنام شیله گلی را جلوی پیشانی می‌بستند بعد سر را كم كم حنا می‌بستند وساعتی آن را رها میكردند تا رنگ بگیرد.
ابرو را نیزاول با رناس رنگ می كردند تا قرمز شود. بعد رنگ بكار می بردند تا قهوه‌ای شود. معمولا بعد از بیرون آمدن از حمام زلف را از یك تا هفت گیس می‌بستند و پارچه دوخته‌ای كه روی آن پولك دوزی شده بود به جلو سرمی بستند و دو طرف آن دو قیطان قرار داشت و قسمت بالای سر را روسری می‌بستند و موها را به پشت آن آویزان می كردند.
برای عید وسمه نیز در ابرو می‌كشیدند، بدین طریق كه وسمه را در پاتیل وسمه پزی دم می‌كردند و بعد مقداری از آن را درنعلبكی كه با خاكستر پاك شده، تمیز شده بود می‌كردند و با چوبی كه سرآن پنبه بود از آن برداشته و روی ابرو میكشیدند.

سفره و ساعت تحویل سال
همه موقع تحویل سال در یكی از اتاق های خانه شان سفره می‌اندازند. پیش ازهرچیز آینه و قرآن درآن می‌نهند و بعد هفت سین كه عبارتند از: سماق، سیر، سنجد، سكه صاحب الزمان، سمنو، سركه، سبزی و همچنین هفت میم كه عبارتند از: مدنی كه همان لیمو شیرین است، مرغ، ماهی و میگو، مسقطی، موز و مویز بعلاوه: كنگر، ماست، عسل، خرما، كره، پنیر، كاهو، گندم سبزكه دور شمع بتعداد افراد خانواده، لولین) لولهنگ( پر ازآب و بعلاوه تخم مرغی را روی آینه می‌گذارند كه موقع تحویل سال حركت كند.
همه افراد خانواده موقع تحویل سال باید سرسفره بنشینند. اقلا یك چیز نو را پوشیده باشند. چند دقیقه پیش از تحویل سال شمع ها را روشن می كنند كه موقع تحویل روشن باشند و البته شمعی نیز كه برای سلامتی امام زمان گذاشته شده باید پیش ازهمه روشن شود.
البته خیلی‌ها سعی می كنند كه ظرف كوچكی ازآب كه ماهی قرمز درآن باشد در سفره قرار دهند. اسپند نیز دود میشود و برای چیزهائی كه سرسفره هست هر كدام فلسفه‌ای دارند.
شمع: برای روشنائی خانه است و زندگی.
قرآن: بخاطر توجهی است كه باید به خداوند داشت و بعلاوه یار و مدد كار و حافظ اهل خانه درسال نو خواهد بود.
پول: برای خیرو بركت
اسپند: برای دور شدن چشم حسود.
برنج: نشان خیر و بركت و فراوانی درخانه
آب: نشان صافی و پاكی و روشنائی و گشایش كارهاست.
ماهی قرمز: شگون دارد
آئینه: برای رفع كدورت هاست
طلا: نشانه امید بوضع مالی خوب در سال نو
بعد ازتحویل سال نباید شمع ها را با فوت خاموش كرد بلكه یا باید گذاشت كه بسوزند و یا با
نقل یا مسقطی خاموششان كرد.


رفتن به شاهچراغ
خیلی‌ها عقیده دارند كه موقع تحویل سال باید درحرم حضرت شاهچراغ بود، البته اینان سفره‌ای را می‌اندازند و به كسانی كه درخانه هستند می‌سپارند و می‌روند. كسانی كه به شاه چراغ می روند دوست دارند كه موقع تحویل هر چه بیشتر به مرقد نزدیك باشند و بالاخره هركس درجائی می‌نشیند و باندازه‌ای شلوغ می شود كه جای سوزن انداختن نیست. عده‌ای قطعه نانی را در دست می گیرند به نیت اینكه رزقشان در سال نو زیاد باشد و مبلغی پول كه پولشان بركت داشته باشد. و عده‌ای هم شمع روشنی را در دست می گیرند كه همیشه زیر نور شاه چراغ باشند. یك نفر از وعاظ به منبری میرود و دعا می خواند و مردم صلوات میفرستند و آهسته می گویند: " یا مقلب القلوب والابصار، یا مدبراللیل و النهارحول حالنا الی احسن الحال" همینكه سال تحویل شد همه صلوات می فرستند و زنها كِل میزنند و از طرف شاه چراغ روی مردم گلاب پاشی می شود و همه بهم تبریك می كویند و كلوچه و مسقطی تعارف می كنند و آنها كه بستگان نزدیكند یكدیگر را می‌بوسند.

عیدی تازه عروسان
اگر دختری عقد كرده و هنوز عروسی نكرده درشب عید نوروز همه وسائل سفره‌ای كه ازآن گفتگو كردیم باضافه یك هدیه گران قیمت نظیر پارچه یا ساعت یا انگشتری برای عروس میفرستند. اگر اولین عیدی باشد كه دختر به خانه شوهر رفته وسائل سفره باید ازخانه پدر و مادر عروس برای آنها فرستاده شود.

عید عزاداران
كسانیكه یك ازبستگان و عزیزان خود را از دست داده اند عید نمی گیرند. یعنی لباس نو نمی پوشند. درسابق زنان حنا نمی بستند و مردان هم سر و صورت خود را اصلاح نمی كردند. سفره انداخته نمی شود، فقط شمع روشن میكنند و ظرف و كوزه‌ای را هم سبز نمی نمایند شیرینی هم بكلی نمی خورند و البته بستگان و دوستان به دیدار آنها میروند و از دیدار كنندگان با شربت و میوه و احیانا پالوده پذیرائی میشود.

عید نوروز درماه رمضان
اگرعید نوروز درماه رمضان بیفتد سفره انداخته میشود و سفره كامل هم انداخته میشود ولی دید و بازدید‌ها عموما درساعات بعد از افطار صورت میگیرد. مراسم سیزده بدر را هم بعد از ماه رمضان درروز عید یا اولین جمعه انجام میدهند.

عید نوروز درماه محرم
اگر نوروز در محرم بیفتد در اعیاد قربان و غدیر كه پیش از دهه محرم قرار دارد به عید مباركی می روند و گندم سبز می كنند. كسانی هم كه عقد یا عروسی كرده اند هدایا در روز عید غدیر فرستاده میشود و ممكن است سفره محقری كه حاوی قرآن مجید، سبزی آینه و میوه است انداخته شود ولی دید و بازدید و تبریك بكلی مفهومی ندارد.

مراسم سیزده بدر
روز12 فروردین همه وسائل خریداری میشود با بقایای میوه و شیرینی‌های عید و بویژه كاهو و سركه كه فوق العاده مورد علاقه شیرازیان است و نیزآجیل .
صبح روز سیزده همه مردم دسته دسته عازم كوه و دشت و باغها میشوند. معمولا هرچند خانواده ازیك فامیل با هم به سیزده بدر میروند و هر جا كه روز سیزده قدم بگذارید از حافظیه - سعدی – پشت باغ صفا- پشت دلگشا- زیركران، اكبر آباد- باغهای قصرالدشت – تخت جمشید – كوههاو دامنه‌های اطراف – بند امیرغرق آدم است كه سرگرم نشاط و سرورو خواندن و آجیل شكستن و غذا خوردن و بازیهای مختلف ازنوع تاب یا " آبرك" هستند.
(‌این گزارش، در پایان دهه 1340 در مجله "هنرو مردم" در تهران منتشر شد)

قسمت اول این گزارش را اینجا بخوانید.


راه توده 171 17.03.2008
 

  در فرمات PDF :                                                                                                      بازگشت