برخی بررسی ها...( 87) احسان طبری حافظ و خیام دو رند تعصب ستیز شعر ایران |
فصل سی و ششم
سرم به دنیی و عقبی فرو نمی آید
تبارک الله از این فتنه ها که در سرماست!
در اندرون من خسته دل ندانم کیست
که من خموشم و او در فغان و در غوغاست
از آن به دیر مغانم عزیز می دارند
که آتشی که نمیرد همیشه در دل ماست
حافظ
جهان بینی یک شاعر
بحثی براساس بیان حافظ در باره جهان بینی اش
درآمد
دیوان حافظ در ردیف آثار منظوم خیام و مولوی، نه تنها اثری هنری است، بلکه
اثر فلسفی نیز هست. مکتب وی به طور عمده آمیزه ای از مکتب شکاکیت و خوش
باشی خیام و عرفان طراز خراباتیان است. با این حال، وی خود نماینده مستقل و
بدیعی از مکتب خویش است. دیوان حافظ گنجینه ای از تفکر و تعمیم فلسفی، نکته
بینی و باریک اندیشی و تنوع استدلال است. شیوه بذله آمیز حافظ شگرف است و
از ظریف ترین انواع ریشخند فلسفی به شمار می رود. وی کمتر با مقولات منطقی
و فلسفی صرف استدلال می کند. احتجاح او به شیوه هنری می باشد، یعنی با چهره
ها، استعارات و صور هنری افکار خویش را بیان می دارد: راه ها و بیابان های
دور، آسمان ها و خورشیدهای فروزان، درختان و گیاهان سخنگو، گنج ها و ویرانه
ها، ساقیان و لولیان شیرین کار، جام ستاره نشان شراب، سروش و هاتف غیب،
فرشته ها و انسان ها، خرابات و صومعه، صوفی و محتسب ... این ها «مقولات» و
صوری است که حافظ با آن ها اندیشه خود را بیان می کند. از آن جا که اغلب
ناگریز بود از راه شعر خویش گذران کند، افکار فلسفی را آراسته با الفاظی
دلفریب در متن غزلیات مدیحه آمیز برای امیران و وزیران وقت جای داده است.
حافظ توانست برای فلسفه عشق و وحدت وجود خود زبانی آسمانی بی نهایت لطیف و
فوق العاده رازناک بیابد. مابین فلسفه او و هنرش حد اعلای هماهنگی است و
این خود سر نبوغ نایاب اوست.
حافظ در سراسر دیوان، فلسفه خود و هنر خود را با گرما و شیوایی درآمیخته و
همه جا با پیگیری از اندیشه های خویش دفاع می کند. در جهان بینی او نکاتی
وجود دارد که در دوران خود، دوران تسلط زور و خرافه و عصبیت، بسی مترقی بود
و اینک منسوخ شده است؛ نکاتی وجود دارد که هنوز بدیع و آموختنی است؛ و
نکاتی وجود دارد که سراپا نادرست و خرافی است. آری جهان بینی حافظ برای
جهان امروزی در مجموع ناپذیرفتنی است، ولی در آن یافت های ژرف و نگرش های
باریک وجود دارد. پانصد غزل حافظ در واقع مجموعه حکمی منظوم است که در آن
عمده ترین مباحثات نظری عصر منعکس است و جنگی از احکام بدیع است. بدون
تحلیل فلسفی این اثر غنایی برجسته، درک ژرفای روح حافظ و پی بردن به
بزرگواری راستین این سخنور محال است. به علاوه این کار برای شناخت خلاقیت
فلسفی در کشور ما و آن چه که از روح ایرانی با ویژگی و صمیمت خاصی تراویده،
سودمند است.
فشرده ای که در این بررسی از فلسفه حافظ به دست می دهیم، ثمره مطالعه ای
است که چند سال به طول انجامیده و تماما مبتنی بر بیان خود شاعر است. شیوه
نگارنده این بود که نخست کلیه ادبیات دیوان حافظ را به مواضیع مختلف فلسفی
تقسیم کند و سپس از ابیات متحد المضمون اندیشه تعمیمی را بیرون کشیده و از
آن عصاره فلسفی اش را استخراج نماید، و این شرح را ترتیب دهد. از آن جا که
اگر توضیح مسایل ذکر شواهد بر این نوشته افزوده می شد، کلام به درازا می
کشید، از آن انصراف شد. فلسفه حافظ نمودار روح بسیار پاک و شفاف، قلب سرشار
از عاطفه، صفات عالی انسانی، عقل روشن و نکته یاب این بزرگ ترین هنرمند و
متفکر قرون وسطایی ماست. برای اثبات دعوی، بهترین حجت خود این فلسفه است:
مشک آن است که خود ببوید.
ما بیان فلسفه حافظ را از مبحث شکاکیت او، تردیدش در دعاوی مذاهب شروع می
کنیم و پس از تشریح فلسفه وحدت وجود و فلسفه عشق که بخش اثباتی معتقدات
حافظ است، به نکات مهم دیگر مانند فاتالیسم حافظ، کیش باده پرستی، شیوه
رندی و خوش باشی، بدبینی و خوش بینی حافظ، معتقدات اتیک و استه تیک او و
برخی نظریات اجتماعی اش می پردازیم و همه جا از بیان و اصطلاحات دقیق، زیبا
و خردمندانه خود او فیض می گیریم.
شکاکیت و لا ادریت حافظ
شکاکیت و لاادریت حافظ نمودار برجسته آزاداندیشی او، رها بودنش از احکام
متعصبانه عصر است و سخت شیوه فکر او را با خیام همانند می سازد. حافظ بر آن
است که نه حکمت و نه عرفان هیچ یک به سوالات عمده حیات پاسخ نمی دهند: از
کجا آمده ایم، به کجا می رویم، معمای وجود ما چیست، این «سقف بلند ساده
بسیار نقش» از کجاست، «راز دهر» کدام است، آیین سپهر بر چه سان است؟ حافظ
بر آن است که این اسرار بر زاهدان خود بین و دانشمندان و فقیهان فاقد علم
الیقین نهان بوده و نهان خواهد ماند و کسی نمی تواند به این «گفت و گوهای
جان گداز» و این «حدیث های چون و چرا» پاسخی سزاوار بدهد. یا با هیچ کس
نشانی از آن دلستان نیست و این بی نشانی ما، نتیجه بی خبری ماست، یا خود او
را نشانی نیست! آن چه بر باد صبا از یار سفر کرده گفت، پریشان بود، و چون
معشوق نقاب از چهره خویش برنمی افکند، پس هر کس حکایتی به تصور برای چه می
کند؟ جنگ هفتاد و دو ملت همه را باید عذر نهاد، زیرا چون حقیقت را ندیدند،
ره افسانه زدند و اگر من نیز از کرامات و مقامات لاف می زنم بیهوده است،
زیرا خبری از هیچ مقامی ندارم. آن کس که این دایره مینایی را چنین پرنقش و
نگار آفریده، کس نمی داند در گردش پرگار چه کرده است، و عارفی نیز نیست که
راز زبان سوسن را بگشاید و بداند که چرا در خزان رفت و در بهار بازآمد و
این تناوب وجود و عدم، و تبادل حیات و زوال از چیست؟
کاملا روشن است که پاسخ فلسفه و مذهب و عرفان، روح جوینده و کنجکاو حافظ را
آرام نمی بخشید. او از زمره آن ظاهر بینان و زودباوران و آسان گیران نیست
که لفاظی حکمت و دعاوی مذهب، خاموش و خرسندش سازد. بنابراین، برای آن که از
این حدیث وسوسه آور خلاص شود، توصیه می کند که باید پیاله گرفت و دمی از
رنج سوال آسود.
به همین جهت است که از سوز و آتش درون، از سینه ای که چون دیگ جوشان است،
از خون خوردن و خاموش نشستن، از آه جگرسوزی که
دودآسا از روزن برمی آمد، از بوی آفاق گیر دل کباب خویش، از طوفان
ضمیر خویش سخن می گوید. پیداست که رنجی جانکاه و نهانی آزارش می دهد. او در
درون سینه هوایی نهفته است که می ترسد سرانجام سر را برباد دهد:
ما در درون سینه هوایی نهفته ایم
بر باد اگر رود سر ما، زان هوا رود
در اندرونش کسی در غوغاست و احدی را از عوام و خواص، محرم راز دل شیدای
خویش نمی شناسد:
محرم راز دل شیدای خویش
کس نمی بینم ز خاص و عام را
سرنوشت دشوار روحی حافظ او را به رندی و عافیت سوزی و شوریده سری و ترک
صلاح و تقوی و بی اعتنایی به سود و زیان و ننگ و نام رهبر می شود و او باکی
ندارد که بگوید:
من اگر رند خراباتم و گر حافظ شهر
این متاعم که تو می بینی و کمتر زینم
شاید در وهله اول به نظر برسد که بین شکاکیت و لاادریت حافظ و فلسفه عشق و
وحدت وجود او تباینی است، زیرا اگر وی نمی داند که حقیقت چیست پس چرا به
حقایق معینی دل می بندد؟ حقایقی که حافظ قبول دارد در حدود یک سلسله واقعیت
های بسیار کلی است و او در ورای این واقعیت های کلی مانند یگانگی جهان،
اصالت گوهر عشق، پیوند عمومی هستی، چیزی را در خورد دل بستن نمی شناسد و
همه چیز را عرصه تردید می شمرد. از این جهت بین شکاکیت او و افکار اثباتی
او تناقض ماهوی وجود ندارد. با این حال، پیش از آن که به ذکر عقاید اثباتی
او برسیم در زمینه فلسفه شکاکیت حافظ باید از انتقاد او از دعاوی مذاهب عصر
نیز سخن گوییم.
لینک های شماره های
گذشته:
1 -
http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/mars/544/tabari.ht
2 -
http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/mars/545/tabari.ht
3 -
http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/april/546/tabari.htm
4 -
http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/april/547/tabari.htm
5 -
http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/april/548/tabari.htm
6-
http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/april/549/tabari.htm
7 -
http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/may/550/tabari.htm
8 -
http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/may/551/tabari.ht
9 -
http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/may/552/tabari.htm
10 -
http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/may/553/tabari.htm
11 -
http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jon/554/tabari.html
12 -
http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jon/555/tabari.html
13 -
http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jon/556/tabari.htm
14 -
http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jon/557/tabari.html
15-
http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jon/558/tabari.html
16 -
http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jolay/559/tabari.html
17 -
http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jolay/560/tabari.htm
18-
http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jolay/561/tabari.html
19 -
http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jolay/562/tabari.html
20-
http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jolay/563/tabari.html
21 -
http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/agust/564/tabari.htm
22 -
http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/agust/565/tabari.htm
23
http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/agust/566/tabari.htm
24 -
http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/septamr/567/tabari.h
25 -
http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/septamr/568/tabari.h
26 -
http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/septamr/569/tabari.h
27 -
http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/septamr/570/tabari.h
28 -
http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/oktobr/571/tabari.ht
29 -
http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/oktobr/572/tabari.ht
30 –
http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/oktobr/573/tabari.ht
31-
http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/novamr/575/tabari.ht
32-
http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/novamr/576/tabari.ht
33 -
http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/novamr/577/tabari.ht
34 -
http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/desamr/tabari.html
35 -
http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/desamr/579/tabari.ht
36 -
http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/desamr/580/tabari.ht
37 -
http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/desamr/581/tabary.h
38 -
http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/janvye/582/tabari.
39 -
http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/janvye/583/tabari.ht
40 -
http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/janvye/584/tabari.html
41-
http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/janvye/585/tabari.html
42 -
http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/janvye/586/tabari.html
43 -
http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/febriye/587/tabari.htm
44 -
http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/febriye/588/tabari.html
45 -
http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/febriye/589/tabari.html
46-
http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/febriye/590/tabari.html
47 -
http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/merts/591/tabari.htm
48 -
http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/janvye/586/tabari.ht
49
https://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/april/593/tabari.htm
51-
https://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/april/595/tabari.htm
52 -
https://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/april/596/tabari.htm
53 -
http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/may/597/tabari.html
54 -
http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/may/598/tabari.html
55 -
http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/may/599/tabari.html
56 -
http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/may/600/tabari.html
57 -
http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/jon/601/tabari.html
58 -
https://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/jon/602/tabari.html
59 -
https://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/jon/603/tabari.html
60 -
http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/joan/604/tabari.htm
61 -
http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/joan/605/tabari.html
62 -
https://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/joan/606/tabari.htm
63-
https://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/joan/607/tabari.htm
64 -
https://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/joan/608/tabari.htm
65 -
http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/agust/609/tabari.htm
66 -
https://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/agust/610/tabari.html
67 -
https://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/agust/611/tabari.html
68 -
https://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/agust/612/tabari.html
69 -
https://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/agust/613/tabari.html
70 -
www.rahetudeh.com/rahetude/2017/septamber/614/tabari.html
71-
https://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/septamber/615/tabari.html
72 -
http://rahetudeh.com/rahetude/2017/septamber/616/tabari.html
73
http://rahetudeh.com/rahetude/2017/mehr/617/tabari.html
74 -
http://rahetudeh.com/rahetude/2017/oktobr/618/tabari.html
75 -
http://rahetudeh.com/rahetude/2017/oktobr/619/tabari.html
76-
http://rahetudeh.com/rahetude/2017/oktobr/620/tabar
77
http://rahetudeh.com/rahetude/2017/oktobr/621/tabari.html
78-
http://rahetudeh.com/rahetude/2017/novamr/622/tabari.htm
79 -
http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/novamr/623/tabari.html
80 -
http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/novamr/624/tabari.html
81 -
http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/novamr/624/tabari.ht
https://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/novamr/626/tabari.htm
-82
83 -
https://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/desamr/627/tabari.html
84-
http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/desamr/628/tabari.html
85 -
https://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/desamr/629/tabari.html
86 -
https://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/janvi2018/tabari.html
تلگرام راه توده:
تلگرام راه توده :
https://telegram.me/rahetudeh
|
شماره 631 راه توده - 21 دیماه 1396