راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

 

برخی بررسی ها...

احسان طبری ( 82)

جنبش حروفیه

و کشتار رهبران آن

 

 

تاریخچه جنبش حروفیه در ایران

 

جنبش دراویش حروفی را باید جزء رشته جنبش های انقلابی دراویش مانند سربداریه، مرعشیه، بکتاشیه و نظایر آن دانست که در نقاط مختلف ایران و ترکیه امروزی پدید آمده است. این جنبش از جنبش های مثبت و پیکارجوی صوفیان و درویشان است و چنان که شرح فوق در باره سوابق «علم حروف» و دیگر سوابق این قبیل عقاید و نظریات نشان می دهد، پیدایش «حروفی گری» بر زمینه ای دارای تدارک مفصل قبلی بوده است.

جنبش حروفی از زمان میرانشاه ولد امیرتیمور گورکان در نیمه دوم قرن هشتم هجری آغاز می شود و در زمان شاهرخ میرزا با کشتار هواداران آن در نیمه اول قرن نهم خاتمه می یابد. بنابراین، این جنبش را می توان به دو دوره مجزا از یکدیگر تقسیم کرد و ما می کوشیم اطلاعاتی را که در باره این دو دوره جنبش گرد آورده ایم، هر چه جامع تر به دست دهیم:

 

الف. حروفیه در دوران میرانشاه

 

درباره جریان این جنبش در زمان «مزارات تبریز» که آقای دکتر صادق کیا در مجله دانشکده ادبیات بخش هایی از آن را نقل کرده اند، اطلاعات جالبی می دهد.

 

جریان چنین است که شخصی به نام مولانا فضل الله نعیمی استرآبادی حروفی بنیانگذار این فرقه است. فضل الله استرآبادی از میان انواع علوم صوفیه به «علم حروف» توجه خاصی کرد و آن را وسیله کشف کرامات برای خود قرار داد. مولانا فضل الله نعیمی پیر سید نسیمی بیضاوی شاعر بود و در دوران میرانشاه ولد امیرتیمور گورکان می زیست. در مزارات تبریز در باره فرقه حروفیه آمده است:

 

«این طبقه، مشهور به اباحت و تزندق اند و در آن زمان با پادشاه خیلی اختلاط داشته اند. مردم به این قوم بسیار گرویده بودند. آخر علماء هجوم کرده، فتواها نوشتند که شرعا خون این قوم را باید ریخت و اگر پادشاه احتمال کند دفع پادشاه نیز فرض است. مولانا نجم الدین اسکویی که از گزیده علماست در نوشتن فتوای به قتل این جماعت، ملاحظه نموده، نداد. پادشاه معتقد به فتوای وی بود. گویند در آن زمان مجذوبی بود در کوه سرخاب که هرگز به شهر عبور نمی کرد. در خلال این حال روزی مجذوب در کمال حدت به شهر آمد و به خانه مولانا نجم الدین رفت و از روی عتاب تمام گفت که حضرت رسالت پناهی (صلعم) امشب به واقعه من آمد و فرمود که برو به نجم الدین بگو که حکم به قتل این جماعت کن که این ها مخرب دینند. چون مولانا این سخن بشنید گریه بسیار کرد و حکم قتل فرمود. گویند قریب به پانصد کس کشتند و سوختند. و اهل حقیقت بر این اند که در فضل الله نعیمی فتوری نبود و در کمال تزهد بود و نان کسی نمی خورد و به طاقیه دوزی اوقات می گذارانید».

از این شرح جالب «مزارات تبریز» چند چیز فهمیده می شود:

 

1- حروفیه (مانند زمان کوات ساسانی که به مزدکیان رابطه نزدیک داشت) با میرانشاه روابط نزدیک داشتند. شاید میرانشاه می خواسته است از آن ها برای تضعیف روحانیت، چنان که شیوه متداول در ایران بوده است، استفاده کند.

 

2- مانند همان دوران که موبدان اعمال فشار کردند، این بار نیز علماء جنجال برداشتند و پیروان مردی را که از راه طاقیه (کلاه) دوزی ارتزاق می کرد و به زهد و ورع معروف و تمام عمر در شروان زیسته، در شهر هرات به «اباحه» و «زندقه» و «اعتقاد به تناسخ» منسوب و یا متهم کردند، یعنی تقریبا همه اتهامات دوران مزدک را تکرار کردند. در برخی منابع به حروفیه مجاز شمردن شرب شراب، ضرورت، اعتراف و گناه در برابر «بابا» (مقام روحانی) نسبت داده شده که آن هم به قصد درآمیختن نظریات آن ها با مسیحیان و برانگیختن جماعت عوام علیه آنان است.

 

3- مهم ترین عالم وقت (مولانا نجم الدین اسکویی) از راه صداقت یا سالوسی زیر بار فشار نرفت تا آن که «مجذوبی» خواب نما شد و پس از این صحنه سازی، مولانا فتوا داد و پانصد نفر در شهر هرات کشته شده یا محروق گردیدند. مساله سوختن افراد که در اروپای آن روز مرسوم بود در ایران نیز متداول بود؛ زیرا حبیب السیر نیز چنان که خواهیم آورد، بدان اشاره می کند.

 

مولانا فضل الله نعیمی استرآبادی که بود و چه می گفت؟ وی در زمان امیرتیمور می زیست و با طاقیه دوزی به سر می برد و در شهر شروان کتبی به نام جاودان نامه (یا "جاودان کبیر") و عرشنامه و غیره به لفظ گرگانی تالیف کرده است و البته، مقصد از این کار آن بود که تعالیم خود را برای مردم عوام مفهوم تر گرداند و موافق شطحیات قائلان به علم صوفیانه و «حروف» گفت من به سر «اوحی الب عبده ما اوحی» پی برده ام، زیرا برای رخنه کردن در بطون کلام قرآن و حدیث راهی جز یافتن راز حروف نیست. وی حروف را «قدیم» می دانست و می گفت خدا بنا به نص «وعلم الاسماء حکما» و «یا آدم انبئهم باسمائهم» آن ها را به آدم آموخت. مطالب فضل الله استرآبادی از همان نوع است که ما در میان نظرات صوفیان حروفی شرذمه ای از آن را ذکر کرده ایم. این شعر به او منسوب است:

من حسین عهد و نا اهلان یزید و شمر من

روزگارم جمله عاشورا و شروان کربلا

در همه عمرم مرا یک دوست در شروان نبود

دوست کی باشد کجا، ای کاش بودی آشنا

 

پس از آن که فضل الله حروفی به قولی به دست شخص میرانشاه کشته شد، حروفیه کینه میرانشاه را به دل گرفتند و او را «مارانشاه» و دجال زمان نامیدند و هنگامی که میرانشاه در جنگ «سرورود» (با سپاهان سلطان احمد جلایری و متحد وی امیر قره یوسف قره قو یونلو) کشته شد، حروفیه گفتند اینک دجال مرده است و دیگر نوبت ظهور قائم موعود است که صاحب السیف است و جهان را پر از عدل و داد خواهد کرد. در نظریات حروفیه فضل الله استرآبادی به مثابه یکی از مظاهر الاهی توصیف می شد، زیرا حروفیه تحت تاثیر صوفیه که خداوند را در ذرات عالم منتشر و در همه چیز متجلی می دیدند قائل به امکان مظهریت انسان بودند و در واقع برای فضل الله استرآبادی (چنان که بعدها بهاییه برای میرزا حسینعلی بها) نوعی الوهیت قائل گردیدند و وی را صورت تام خدا می شمردند. این اندیشه تجسم خداوند در وجود یک مظهر نجات بخش که به شکل دیگر در پایه «مهدویت» نیز قرار دارد، اندیشه کهنی است که در کیش هندویی «ویشنو»، «آواتارا» نام داشت. این واژه در سانسکریت به معنای ظهور و رجعت است و تصور می رفته است که خدا را به صورت راما یا کریشنیا ظاهر می شود و در مزده یسنه نیز انتظار ظهور «سوشیانس» و در دین یهود انتظار ظهور «مسیح» تقریبا از همین نوع است.

 

ب- حروفیه در دوران شاهرخ

 

درباره حروفیه در دوران شاهرخ، حبیب السیر تالیف «خواند میر» اطلاعات جالبی به ما می دهد (چاپ خیام، جلد سوم، صفحات 615- 617). وی می نویسد که روز جمعه 13 ربیع الاخر 830 هنگامی که شاهرخ به مسجد جامعه هرات رفته بود کپنک پوشی احمدی نام که از مریدان مولانا فضل الله استرآبادی بود، به صورت دادخواهان، کاغذی در دست به سر راه شاهرخ آمد و کاردی بر شکم او زد. زخم منجر به مرگ شاهر نشد ولی احمدی را در دم کشتند. بعدها میرزا بایسنقر فرزند شاهرخ و امیران به تفحص احوال احمدی مشغول گشتند و به قول حبیب السیر در بین «رخوت آن مردک» کلیدی یافتند و در خانه ای که در تیمچه شهر واقع بود با آن کلید گشوده شد و مردم گفتند که در این خانه جمعی که به «طاقیه دوزی» می پردازند و از معاریف شهرند و از آن جمله «صاین الدین علی ترک» نویسنده و دانشمند معروف زمان مولانا معروف خطاط رفت و آمد می کنند و خود از نزدیکان امیران و شاهان و از روشنفکران نامبردار زمان خود بود. بایسنقرمیرزا دستور داد مولانا معروف را در چاه قلعه اختیارالدین محبوس کردند. سپس «خواجه عضدالدین» که دخترزاده مولانا فضل الله استرآبادی بود و جمعی دیگر از موافقا احمد لر را «مقتول بلکه محروق» ساختند.

در آن موقع بایسنقر و شاهرخ مطلع شدند که احمد لر گاهی نزد امیر سید قاسم یا شاه قاسم انوار شاعر معروف نیز می زیسته است. سید علی بن هرون بن ابوالقاسم الحسینی تبریزی (متوفی 837) از شعرا و دانشمندان معروف زمان خود و صاحب دیوان غزلیات و مثنوی های انیس العارفین و انیس العاشقین است که نسخ خطی آن موجود است. پس از آن که بایسنقر نسبت به قاسم انوار مظنون شد او را از هرات به سمرقند تبعید کرد و او در این شهر تحت حمایت میرزا الغ بیگ قرار گرفت و سپس به خراسان برگشت و در خرجردو از ولایات جام سرانجام وفات یافت. هنگامی که بایسنقر قاسم انوار را تبعید می کرد وی غزلی گفت به این مطلع:

نمی دانم چه افتادست قسمت از قدر ما را

کزین درگاه می رانند دائم دربدر ما را

 

شاعر و عارف معروف عبدالرحمان جامی متذکر می شود که شاگردان قاسم انوار برخی مقررات و آداب دینی را مراعات نمی کرده اند و مثنوی انیس العارفین را تفسیر غلطی از مصطلحات صوفیه می شمرد.

یکی دیگر از کسانی که در جریان احمد لر مظنون واقع شد و صدمات گران دید دانشمند و نویسنده معروف سید صاین الدین علی بن محمد بن محمد ترکه اصفهانی نویسنده رسالات معروف نفثه المصدور اول و ثانی است. پس از سوء قصد احمد لر، چنان که گفته شد، علاوه بر شاه قاسم انوار، صاین الدین علی نیز مورد سوء ظن واقع شد. وی در نفثه المصدور دوم خطاب به میرزا بایسنقر پس از بیان آن که شنیدن خبر کارد خوردن شاهرخ مایه حیرت و تاسف او شد، می نویسد:

 

«یک صباح جمعی صلحاء و عزیران را طلبید (یعنی طلبیدم) و نسخه صحیح بخاری در میان نهاده و در کیفیت ختم آن جهت سلامتی از واقعه مشورت می کند، ناگه شخصی از قلعه رسید که ایلچی آمده است و به حضور شما احتیاج دارند جهت مشورت ضرورت شد روان شدن. همان بود. دیگر نه خانه را دید نه یاران را و نه فرزندان و عیال، مگر به بدترین اوضاع و احوال»

 

بارید به باغ ما تگرگی

وز گلبن ما نماند برگی

 

هر کس که روزی سلامی بدین فقیر کرده بود، روی سلامت ندید. همه را به تعذیب گرفتند. خانه را مهر کرده، بنده را در قلعه به جایی محبوس داشتند. هیچ آفریده را نمی گذاشتند که پیش این فقیر آید. مگر جمعی محصلان متشدد که چیزی می طلبیدند تا کاغذها و املاک همه ستدند...

این شرح طولانی است و صاین الدین علی شیوه رفتار دولت وقت را با یک مظنون و متهم سیاسی با دقت بیان می دارد که از لحاظ تاریخی جالب است.

 

این که کسی مانند «قاسم انوار»، مانند «مولانا معروف خطاطا» و «صاین الدین علی ترکه» در خانه اسرارآمیز تیمچه شهر هرات با احمد لر تماس می گرفتند و او را به کشتن شاهرخ یعنی در واقع ستاندن انتقام حروفیه تشویق کردند، خود نشانه ریشه عمیق جنبش حروفیه در میان روشنفکران معروف عهد و تلاش آن ها برای واکنش در مقابل کشتار خشن هیات حاکمه وقت است.

 

نتیجه

 

جنبش حروفیه خواه از جهت محتوای فکری و خواه از جهت محتوی تاریخی خود بسیار جالب است. از جهت محتوای فکری، این آموزش صوفیانه رمزآمیز، ریشه عمیق در کهن ترین اشکال تفکر میستیک و ازوتریک (لدنی و سری) اقوام ایرانی، عربی، عبری و یونانی در باره خواص غریبه اعداد و حروف دارد. از جهت تاریخی، این جنبش جزو سلسله جنبش های صوفیانه ای است که با هیات حاکمه و مذهب مسلط وقت مردانه درمی افتند و نمودار مبارزه طبقاتی در جامعه فئودالی است. از آ« جا که طرف تیز این جنبش مانند جنبش سربداریه علیه غاصبان مغولی است، رنگ میهن پرستانه آن نیز آشکار است. اگر از جهت محتوای فکری خود جنبش حروفیه غیر معقول و خرافی است، از جهت مضمون تاریخی خود یعنی از جهت جنبه ملی- طبقاتی خود مترقی است.

 

سرانجام، بیهوده نیست بگوییم که عقاید حروفی علاوه بر عقاید نقطویه و بابیه در ایران در عقاید دراویش بکتاشی در ترکیه امروز تاثیر زیاد داشت. شخصی به نام فرشته زاده با نگارش کتبی مانند عشق نامه و هدایت نامه افکار حروفی را در ترکیه امروز پخش کرد و شاعرانی مانند تمنایی و رفیعی را از جمله شاعران حروفی مسلک در این سرزمین نام می برد. موسس فرقه بکتاشیه محمد حاجی بکتاش ولی (متوفی 738) است. بکتاشیه بعد از فداکاری ها و جانبازی های عجیب سرانجام موفق شدند در ترکیه به قدرتی مبدل شوند و فوج «ینی چری» معروف را به وجود آورند. هنوز بکتاشیه در ترکیه، آلبانی و مصر وجود دارند و تکیه «المقطم» در قاهره از مراکز معتبر آن هاست. در باره تاثیر حروفیه در بکتاشیه، توفیق رضا (معروف به فیلسوف رضا) در اثر خود مرسوم به بررسی مذهب حروفیان تحقیق کرده است.

شمارههایگذشتهرادرلینکهایزیرمیتوانیدببینید:                                  

1http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/mars/544/tabari.ht

2http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/mars/545/tabari.ht

3 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/april/546/tabari.htm

4 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/april/547/tabari.htm

5 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/april/548/tabari.htm

6- http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/april/549/tabari.htm

7 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/may/550/tabari.htm

8 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/may/551/tabari.ht

9 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/may/552/tabari.htm

10 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/may/553/tabari.htm

11 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jon/554/tabari.html

12 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jon/555/tabari.html

13 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jon/556/tabari.htm

14 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jon/557/tabari.html

15- http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jon/558/tabari.html

16 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jolay/559/tabari.html

17 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jolay/560/tabari.htm

18- http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jolay/561/tabari.html

19 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jolay/562/tabari.html

20- http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jolay/563/tabari.html

21 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/agust/564/tabari.html

22 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/agust/565/tabari.html

23 http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/agust/566/tabari.html

24 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/septamr/567/tabari.html

25 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/septamr/568/tabari.html

26 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/septamr/569/tabari.html

27 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/septamr/570/tabari.html

28 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/oktobr/571/tabari.html

29 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/oktobr/572/tabari.html

30 – http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/oktobr/573/tabari.html

31- http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/novamr/575/tabari.html

32- http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/novamr/576/tabari.html

33 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/novamr/577/tabari.html

34 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/desamr/tabari.html

35 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/desamr/579/tabari.html

36 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/desamr/580/tabari.html

37 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/desamr/581/tabary.html

38 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/janvye/582/tabari.

39 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/janvye/583/tabari.html

40 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/janvye/584/tabari.html

41- http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/janvye/585/tabari.html

42 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/janvye/586/tabari.html

43 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/febriye/587/tabari.htm

44 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/febriye/588/tabari.html

45 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/febriye/589/tabari.html

46- http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/febriye/590/tabari.html

47 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/merts/591/tabari.html

48 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/janvye/586/tabari.html

49 https://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/april/593/tabari.html

51- https://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/april/595/tabari.htm

52 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/april/596/tabari.html

53 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/may/597/tabari.html

54 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/may/598/tabari.html

55 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/may/599/tabari.html

56 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/may/600/tabari.html

57 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/jon/601/tabari.html

58 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/jon/602/tabari.html

59 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/jon/603/tabari.html

60 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/joan/604/tabari.htm

61 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/joan/605/tabari.html

62 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/joan/606/tabari.html

63- https://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/joan/607/tabari.html

64 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/joan/608/tabari.html

65 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/agust/609/tabari.html

66 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/agust/610/tabari.html

67 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/agust/611/tabari.html

68 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/agust/612/tabari.html

69 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/agust/613/tabari.html

70 - www.rahetudeh.com/rahetude/2017/septamber/614/tabari.html

71- https://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/septamber/615/tabari.html

72 - http://rahetudeh.com/rahetude/2017/septamber/616/tabari.html

73  http://rahetudeh.com/rahetude/2017/mehr/617/tabari.html

74 - http://rahetudeh.com/rahetude/2017/oktobr/618/tabari.html

75 - http://rahetudeh.com/rahetude/2017/oktobr/619/tabari.html

76- http://rahetudeh.com/rahetude/2017/oktobr/620/tabar

77 http://rahetudeh.com/rahetude/2017/oktobr/621/tabari.html

78- http://rahetudeh.com/rahetude/2017/novamr/622/tabari.htm

79 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/novamr/623/tabari.html

80 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/novamr/624/tabari.html

81 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/novamr/624/tabari.html

تلگرام راه توده:

https://telegram.me/rahetudeh

 

 تلگرام راه توده :

https://telegram.me/rahetudeh

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                       شماره 626  راه توده -  9 آذرماه  1396

 

                                اشتراک گذاری:

بازگشت