برخی بررسی ها... احسان طبری( 90) زندگی بدون عشق مرگ حقیقی
|
وحدت وجود یا پانته ایسم حافظ
حافظ می گوید با آن که شاهد هر جایی است و با آن که معشوق عیان می گذرد، روی خود را به هر کس نمی نماید و اغیار را امکان دیدن روی او نیست و از همین رو، بسته روی و در حجاب می ماند. خانقاه و خرابات، مسجد و کنشت، صومعه زاهد و خلوت صوفی، همه جا جلوه گاه اوست و ماه و خورشید نیز در چنبر سپهر، آینه جمال ازلی را می گردانند. در خرابات مغان نیز می توان پرتو خداوندی را دید. او همراه همه بی دلان است، گر چه آن ها او را نمی بینند و از دور «خدایا» می کنند. تنها دیده ما نیست که انوار خدا را متجلی می سازد، بلکه سراسر طبیعت از ذات او اشباع است و از درختان هم می توان «نکته توحید» شنید. این همه عکس می و نقش نگارین از یک فروغ رخ ساقی است که در جام جهان افتاده است. در این سخنان حافظ چنان مفهوم خدا را با طبیعت یکسان می سازد که شخص به یاد تعریفی می افتد که اسپینوزا از خداوند کرد و او را «طبیعت طبیعت ساز» خواند. بدون شک حافظ در یافت این نکته مبدع و مبتکر نیست و اندیشه کهن ایرانی و هندی و یونانی را درباره اتحاد خالق و مخلوق و یگانگی گوهر هستی (مونیسم) بیان کرده است، ولی او چنان شیدای این اندیشه و راسخ در صحت آن است که سخت رنگ ویژه خود را بدان اندیشه می بخشد. از همین فلسفه وحدت وجود است که حافظ فلسفه روح خود را نتیجه می گیرد. روح ما در قفس تن اسیر و در این دامگه حادثه مقید است والا طایر گلشن قدس است و باید از شاخ سدره و بام عرش صفیر زند و اگر روزی از این اسارت برهد به جایگاه والای خود باز خواهد گشت. این اندیشه ها که در قصیده معروف «عینیه» ی ابن سینا راجع به روح گفته شده در نزد حافظ جلای شاعرانه خاص دارد. انسان بر فرشته دارای این مزیت است که عشق به خداوند را پذیرفته و جلوه گاه او شده است. انسان برگزیده عشق الهی است و الا ملک، عقل، مدعیان زاهد پیشه، آسمان بزرگ، هیچ یک قادر نبودند بار امانت را بکشند و قرعه فال به همین سبب به نام انسان زده شد. در باور کهن ایرانی که برخی طرفداران المقنع و بابک خرمدین نیز بدان معتقد بودند گفته می شد که چون خداوند در وجود انسان جلوه گر شد، فرشتگان را به ستایش انسان فراخواند. خداوند برای مظهریت خویش از انسان کالبدی شایان تر نیافت. از همه این ها حافظ به یک نتیجه شگرف می رسید و آن وحدت خلق ها و مذاهب است. او می گوید: ره صومعه تا دیر مغان این همه نیست. اگر پیر مغان را به مرشدی برگزیده ایم نباید به شگفت شد، زیرا هیچ سری در جهان نیست که در آن سری و شوری از خداوند نباشد. همه جلوه گاه وجود حق اند و به همین دلیل همه چیز زیباست و دوست داشتنی است. مسجد یا کنشت همه جا خانه عشق است. مست یا هشیار، همه طالب حقیقت اند:
همه کس طالب یار است چه هشیار چه مست همه جا خانه عشق است چه مسجد جه کنشت
این جهان پرستی یا یونیورسالیسم حافظ که منشاء عقلی انسان دوستی اوست، یکی از مثبت ترین عناصر جهان بینی این شاعر است. جهان دوستی از آرمان های دیرینه انسانی است که همیشه در مقابل عصبه مذهبی و تعصب قوی و شعوبیت قرار داشته و انسان را از زاویه انسان بودنش می دیده و جهان را گاهواره یک خانواده واحد بشری می انگاشته است. این اندیشه روشن که در دوران ما هنوز آرمانی است، در دوران حافظ تنها پنداری بود دور و تابناک در جهانی غرقه در تیرگی ها. قبول وحدت وجود مقدمه منطقی قبول فلسفه عشق است. وجود اصیل که خود زیبا و سرشار از شوق و محبت است می بایست مظهری برای تجلی بیابد و آن مظهر نیز چنان که گفتیم انسان است نه فرشته. سیاله ای که میان انسان های میرنده و سپری و آن وجود کامل و اصیل و ابدی می باشد، سیاله عشق است. جاذبه ای که بین همه ذرات است، گردش سپهر، زندگی گیاه ها و جانوران و همه و همه از عشق زاییده شده است. به عقیده حافظ، این رازی است دل انگیز و درک آن با «عقل عقیله» ممکن نیست و باید روح آدمی برای بازتاباندن این پرتو صیقل و ریاضت ببیند. این رازی است که نمی توان بر سر کوی و بازار برملا ساخت، زیرا مغزهای قشری آن را درک نمی کنند. در ورای این واقعیت، واقعیت دیگری نیست و در دورن این واقعیت همه حالات متنوع وجود، همه رنگ ها و آهنگ ها، همه عقاید، همه ملل و نحل، همه فرازها و نشیب های زندگی یکی است. کسی که به این آستان رسید از تعصب عاری است و مهر و عشق همه را فرا می گیرد و جز نظر شوق و نگاه خویش بین و زیباپسند به جهان نمی اندازد. اینک فلسفه عشق حافظ را از زبان شیرین خود او بشنویم.
فلسفه عشق
حافظ تئوری نوافلاطونی (و شاید مهرپرستانه) عشق کل را به مثابه سرشت و پیوند هستی با شور و شوق می پذیرد. به نظر او، نقش دو عالم «رنگ الفت» است و «طرح محبت» طرحی کهن است. عشق جاودانی است و بر جریده عالم نام عشق بازان ثبت جاوید است. «علم هیات عشق» قصه ای غریب، حدیثی عجیب و لطیفه ای نهان و رازناک است، و آن را با تقریر و بیان نمی توان توضیح داد. شرط دست یافتن به عشق، تسلیم به خواست مبدا نخستین است: باید داو اول بر نقش جان زد و جان در آستین داشت تا در حریم عشق که بسی بالاتر از عقل است آستان بوس شد. درست است که عقل عاجز است، ولی از راز عشق نیز کسی تا حد یقین مطلع نیست. هر کسی برحسب فهم گمانی دارد. دانش های موجود قادر نیستند مشکل عشق را حل کنند، زیرا مطلب پر از اسرار است و فکر آدمی خطاکار. راه یافتن به راز عشق «موقوف هدایت» است و بی دلیل راه در این کوی نمی توان قدم گذاشت. حافظ پاکبازی و جانبازی را شرط ورود در مرحله عشق می داند، زیرا دیدن حقایق عرفانی، پی بردن به وحدت هستی و انسانیت و هماهنگی و یکسانی خلق ها و مذهب ها، خطراتی مهیب تر از سوی جامعه قشری برمی انگیخت. بنابراین، اعتقاد به این فکر انقلابی کار هر خام هراسنده جان نیست.
حافظ از یک سو تضاد عشق و عقل را مطرح می کند، و از سوی دیگر مساله «آدم» و «ملک» را به میان می آورد. ما در این باره در بحث گذشته نیز گفته ایم و اینک نیز به سبب طرح فلسفه عشق بار دیگر آن را مطرح می کنیم. به عقیده حافظ، این انسان است که درخورد آن شد که تجلی گاه نور عشق شود. ملایک در میخانه را می کوبند تا گل آدم را با عشق سرشته کنند، زیرا فرشته عشق نمی داند چیست و باید جرعه عشق را بر خاک آدم ریخت. این برتری انسان بر فرشته خود یکی از جهات دل انگیز انسان دوستی حافظ است که بارها در دیوان او تکرار شده است. اگر میل خداوند به تجلی نبود جهان را از عشق پر فتنه نمی ساخت. این جا کار راز و نیاز است. خداوند به عشاق خود مشتاق و عشاقش به وی محتاج بودند، لذا گنج عشق فروزان شد. تنها عشق است که نفاق ها را به وفاق ها بدل می کند و سالکان این راه جنگ 72 ملت را عذر می نهند. عشق شرط زندگی واقعی است. زندگی بدون عشق مرگ حقیقی است. یکی از مظاهر عشق نظربازی پاکبازانه به زیبارویان است. گوی عشق را با چوگان هوس نمی توان زد. در این راه وسوسه اهریمن بسیار است به همین دلیل باید گوش دل به پیام سروش داشت. برای درک راز وجود و «نقش مقصود» باید به شعله عشق روشن بود و آن هم ویژه رسیدگان و کاملات است نه هر کس که از آب انگور مست شد، یا به عقل عقیله نازید درخورد این نام است. «پشمینه پوشان تند خو» که چنگ در دامن صوم و صلاه و ترک و ریاضت زده اند از عشق بویی نشینده اند، زیرا لازمه درک عشق، درک شور و گرمای زندگی است.
عشق مایه اعتلاء است، ذره را به خورشید پیوند می دهند و آدمی سپری و ناچیز را به مطلقیت و ابدیت جهان و خداوند می رساند.
اگر درست است که جهان مظهر وجود خداوند است و زندگی آدمی اجرای پیمانی با او است، یعنی اجرای این وعده که من مشتاق جمال توام پس روح ما که به نحوی موقت از عرصه وصل جدا شده است بار دیگر بدان باز خواهد گشت. در آن صورت فلسفه تقدیر، فلسفه تسلیم به مبدا الاهی، فلسفه توکل، فلسفه رضا و قبول شادی و تیمار این جهان یک نتیجه منطقی است و به همین جهت نیز این فلسفه در جهان بینی حافظ رخنه کامل دارد. لینک شماره های گذشته: 1 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/mars/544/tabari.ht 2 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/mars/545/tabari.ht 3 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/april/546/tabari.htm 4 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/april/547/tabari.htm 5 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/april/548/tabari.htm 6- http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/april/549/tabari.htm 7 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/may/550/tabari.htm 8 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/may/551/tabari.ht 9 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/may/552/tabari.htm 10 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/may/553/tabari.htm 11 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jon/554/tabari.html 12 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jon/555/tabari.html 13 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jon/556/tabari.htm 14 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jon/557/tabari.html 15- http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jon/558/tabari.html 16 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jolay/559/tabari.html 17 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jolay/560/tabari.htm 18- http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jolay/561/tabari.html 19 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jolay/562/tabari.html 20- http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jolay/563/tabari.html 21 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/agust/564/tabari.htm 22 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/agust/565/tabari.htm 23 http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/agust/566/tabari.htm 24 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/septamr/567/tabari.h 25 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/septamr/568/tabari.h 26 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/septamr/569/tabari.h 27 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/septamr/570/tabari.h 28 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/oktobr/571/tabari.ht 29 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/oktobr/572/tabari.ht 30 – http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/oktobr/573/tabari.ht 31- http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/novamr/575/tabari.ht 32- http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/novamr/576/tabari.ht 33 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/novamr/577/tabari.ht 34 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/desamr/tabari.html 35 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/desamr/579/tabari.ht 36 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/desamr/580/tabari.ht 37 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/desamr/581/tabary.h 38 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/janvye/582/tabari. 39 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/janvye/583/tabari.ht 40 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/janvye/584/tabari.html 41- http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/janvye/585/tabari.html 42 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/janvye/586/tabari.html 43 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/febriye/587/tabari.htm 44 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/febriye/588/tabari.html 45 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/febriye/589/tabari.html 46- http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/febriye/590/tabari.html 47 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/merts/591/tabari.htm 48 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/janvye/586/tabari.ht 49 https://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/april/593/tabari.htm 51- https://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/april/595/tabari.htm 52 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/april/596/tabari.htm 53 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/may/597/tabari.html 54 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/may/598/tabari.html 55 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/may/599/tabari.html 56 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/may/600/tabari.html 57 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/jon/601/tabari.html 58 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/jon/602/tabari.html 59 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/jon/603/tabari.html 60 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/joan/604/tabari.htm 61 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/joan/605/tabari.html 62 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/joan/606/tabari.htm 63- https://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/joan/607/tabari.htm 64 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/joan/608/tabari.htm 65 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/agust/609/tabari.htm 66 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/agust/610/tabari.html 67 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/agust/611/tabari.html 68 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/agust/612/tabari.html 69 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/agust/613/tabari.html 70 - www.rahetudeh.com/rahetude/2017/septamber/614/tabari.html 71- https://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/septamber/615/tabari.html 72 - http://rahetudeh.com/rahetude/2017/septamber/616/tabari.html 73 http://rahetudeh.com/rahetude/2017/mehr/617/tabari.html 74 - http://rahetudeh.com/rahetude/2017/oktobr/618/tabari.html 75 - http://rahetudeh.com/rahetude/2017/oktobr/619/tabari.html 76- http://rahetudeh.com/rahetude/2017/oktobr/620/tabar 77 http://rahetudeh.com/rahetude/2017/oktobr/621/tabari.html 78- http://rahetudeh.com/rahetude/2017/novamr/622/tabari.htm 79 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/novamr/623/tabari.html 80 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/novamr/624/tabari.html 81 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/novamr/624/tabari.ht -82 https://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/novamr/626/tabari.htm 83 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/desamr/627/tabari.html 84- http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/desamr/628/tabari.html 85 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/desamr/629/tabari.html 86 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/janvi2018/tabari.html 87 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/janvi2018/631/tabari.html 88 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2018/janvie/632/tabari.htm 89 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2018/janvie/633/tabri.html
تلگرام راه توده:
تلگرام راه توده:
تلگرام راه توده :
https://telegram.me/rahetudeh
|
شماره 634 راه توده - 12 بهمن ماه 1396