نشانه های بسیاری وجود دارد از سرانجام پر حادثه
حاکمیتی که قدرت را گام به گام از چنگ مردم در آورده و با تکیه بر سر نیزه
از موجودیت خویش دفاع می کند. تشکیل انواع گردان ها و گروه ها
و لشگرهای بسیج و سپاه برای مقابله با مردم و دفاع از حاکمیت (ولایت)، خود
بزرگترین نشانه دو نکته بالاست. یعنی ربودن قدرت از چنگ مردم و تکیه به
سرنیزه برای حفظ آن.
این همان مسیری است که شاه رفت. شاه نیز در دهه 50
علاوه بر ارتش و ژاندارمری، پلیس و سازمان امنیت، لشگر گارد شاهنشاهی را
برپا کرد و از این نیز فراتر رفته و "گارد جاودان" برای دفاع از حکومت تشکیل داد. اما آن لحظه که همه مانورها و فریبکاری ها به بن بست رسید و
بحران اقتصادی ناشی از کاهش قیمت نفت، شکست بلندپروازی های مالیخولیائی
او(دروازه های تمدن بزرگ) را بدنبال آورد، زلزله انقلاب 57 مستحکم ترین
قلعه های او را نیز به لرزه در آورد. حتی گارد جاودان نیز از هم پاشید.
هیچکس نمی گوید جمهوری اسلامی همان حکومت شاه است، اما
احکام تحولات اجتماعی همیشه یکسان است و به اشکال و نام حکومت ها اعتنائی
ندارد. این نکته که شکل و اشکال در هم پاشی حاکمیت کنونی جمهوری اسلامی
چگونه خواهد بود، قابل بحث است، اما این که این حاکمیت دوام نخواهد آورد قابل
بحث نیست و در پشت هیچ لفاظی و خطبه خوانی و رجزخوانی و قدرت نمائی امنیتی
و نظامی نیز پنهان شدنی نیست. اتفاقا این لفاظی ها و خطبه خوانی ها و
قدرت نمائی ها خود حکایت از عمیق تر شدن بحران و نزدیک تر شدن فروپاشی
دارد. و هر اندازه که بحران عمیق تر می شود و خطر نزدیک تر، مانند همه
حکومت های استبدادی، حاکم مستبد امور را بیشتر در دست خود متمرکز می کند
زیرا براثر وحشت از سرانجام، اعتماد به دیگران از وجودش رخت بر می بندد. هر
حکومت مستبدی که با زور سرنیزه و زندان و کشتار خود را سرپا نگهداشته، می
کوشد با همین ابزار به حاکمیتش ادامه بدهد، زیرا تغییر ابزار خواب را از
چشم او می گیرد و کابوس سقوط گریبانش را.
ما، با اولین نشانه های شکست آن سیاست مرکزی که حاکمیت
کنونی بر محور آن خود را استوار کرده، یعنی سیاست "نظامی- اتمی"، با آن
حوادث بزرگی روبرو خواهیم بود که در بالا به آن اشاره شد. حوادثی که باید
کوشید عواقب خونین و ویرانگر آن هرچه کمتر دامن ملت ایران و تمامیت ارضی
ایران را بگیرد و در یک کلام، به فاجعه جنگی دیگر در ایران ختم نشود. تمام
هنر و مانور سیاسی مخالفان سیاست نظامی- اتمی حاکم که سکان آن دراختیار
آقای علی خامنه ایست، در همین تلاش خلاصه می شود. تلاش برای تغییر سیاست و
برکناری و کنترل سکانداران سیاست نظامی- اتمی و جلوگیری از ویرانی و
خونریزی در ایران.
این سیاست، زاده امروز و دیروز نیست. در واقع از پایان
جنگ ایران و عراق، کسانی به شمول آقای خامنه ای چنین سیاستی را در سر داشته
اند، بر مبنای آن گام به گام پیش آمده و برای حفظ و دفاع از آن دست به
کودتا و جنایات متعاقب آن نیز زدند.
وقتی از تفاوت میان جمهوری اسلامی و رژیم شاه سخن گفته
می شود، استناد این تفاوت باز می گردد به تاثیرات عمیق انقلاب 57 بر جامعه
ایران که واکنش گسترده مردم نسبت به کودتای انتخاباتی 22 خرداد یکی از بارز
ترین نشانه های تاثیر عمیق آن تحول در جامعه ایران است. هنوز در بدنه و حتی
در لایه هائی از حاکمیت جمهوری اسلامی هستند نیروهائی که در کنار آگاهی
مردم و جنبشی که در سال 88 به خیابان آمد، تفاوت های دو رژیم جمهوری اسلامی
و رژیم شاهنشاهی را رقم می زنند. هنوز در جمهوری اسلامی ظرفیت های مهمی
برای مقاومت در برابر حاکمیت و همراهی با مردم وجود دارد و این همان ظرفیتی
است که در رژیم شاه در دهه 1350 دیگر وجود نداشت. هنوز و همچنان در نیروهای
نظامی و سپاهی جمهوری اسلامی تفکر و تاثیرات انقلاب 57 و آرمان های – بویژه
اقتصادی- آن وجود دارد و این نیز از .
...
ادامه