1 - مقاله خبری
- تحقيقي جالبي را در اين شماره راه توده مي خوانيد. اين مقاله در رابطه با "لابي"
های اسرائيل در امريکاست و در آن نکات بسيار مهمي مطرح مي شود، که با جنجال آفريني
های رايج در جمهوری اسلامي بسيار متفاوت است. در اين مقاله در باره اسرائيل و
صهيونيسم و نفوذ آن در جهان - بويژه در امريکا - سخن گفته مي شود. مقاله را پيش از
اين سرمقاله خوانده ايد و يا پس از آن خواهيد خواند. بنابراين بحث ما در اينجا
توصيف و تبليغ آن مقاله نيست. تنها، از آنجا که ممکن است آقاياني در جمهوری اسلامي
تصور کنند، مثلا احمدی نژاد و يا رهبر و يا مصباح و يا احمد جنتي هم همين حرف ها را
مي زنند، مي خواهيم درباره يکي از گرهي ترين مسائل مطرح شده در اين مقاله بيشتر سخن
بگوئيم و روی آن نورافکن روشن کنيم، تا اختلافي که در اين نگاه به اسرائيل و نگاهي
که در جمهوری اسلامي به اسرائيل وجود دارد مشخص تر شود. اين بخش، دو خط بيشتر نيست
و در متن مقاله نيز با رنگ قرمز برجسته شده است. آنجا که نويسندگان مقاله تحقيقي،
کمک اسرائيل به پيروزی "حماس" در فلسطين را مطرح مي کنند و اين که اسرائيل تا چه
اندازه نيازمند اين پيروزی و اصولا اين نوع رويدادهای سياسي در منطقه است، تا
بتواند به رهبری سياست خارجي امريکا ادامه بدهد. بحث ما، درست در همينجاست. يعني
نيازهای تبليغاتي اسرائيل در سطح جهان و نقش سازمان های جاسوسي و اطلاعاتي آن از يک
طرف و پولي که در اين راه خرج مي کنند.
حال بايد بازگشت
به ايران و به دولت احمدی نژاد و با صراحت پرسيد: روی کار آمدن اين دولت و سخناني
که احمدی نژاد مي گويد و به همراه برخي فرماندهان سپاه و بسيج، اسرائيل را تلويحا
تهديد به موشک های مجهز به کلاهک اتمي مي کنند، ادامه همان توطئه و اهداف اسرائيل
برای روی کار آوردن حماس در فلسطين نيست؟ حتي اگر 10 درصد اين حدس و گمان قابل تامل
باشد، نبايد نگاهي به درون حاکميت کنوني کرد؟ و پيش از آنکه ويراني تازه ای گريبان
کشور را بگيرد و کشتار هولناکي به ملت تحميل شود، چاره ای انديشيد؟
2- در همين
شماره راه توده، مصاحبه ای را مي خوانيد با دختر چه گوارا، انقلابي امريکای لاتين.
او در اين مصاحبه و آنجا که درباره دلائل مقاومت ملت کوبا و شکست نخوردن انقلاب اين
کشور - حتي پس از حادثه مهيب فروپاشي اتحاد شوروی - سخن مي گويد، مي رسد به اين
نکته بسيار مهم، که "آگاهي" بزرگترين سنگر يک ملت برای دفاع از انقلاب خويش است.
درباره آنها که
در جمهوری اسلامي مردم را با شعار فريب مي دهند، سخني نداريم، اما خطاب به آن
نيروهای صادقي که در چهره دولت کنوني بارقه های انقلابي مي بينند بايد پرسيد: نام
ترويج خرافات و تلاش برای تحميق مردم و بي خبر نگهداشتن مردم از مهم ترين و سرنوشت
سازترين تصميمات برای کشور، به چنگ گرفتن گلوی مطبوعات و تبديل صدا و سيما به بلند
گوی دروغ و خرافه "آگاهي" است؟
3- در همين
شماره راه توده، مصاحبه ديگری مي خوانيد از رئيس جمهور آينده کشور"پرو" در امريکا
لاتين. او که يک انقلابي است، مي آيد تا پرو را به جرگه کشورهای دارای حکومت های
متمايل به چپ در امريکای لاتين وصل کند. خبرنگار از او مي پرسد: برنامه دولت شما در
آينده چيست؟
پاسخ مي دهد:
مقابله با نئوليبراليسم (بخوانيد امريکا و سرمايه داری جهاني)، دفاع از ناسيوناليسم
(ملي گرائي) و برقراری دمکراسي.
حال بايد نگاه
را به درون ايران برگرداند و به عملکرد دولت کنوني، به سخنان رهبری که مدعي است نسل
اول انقلاب ريزش کرده و نسل دوم را ايشان پرورش داده و به ميدان فرستاده است. (
خطبه نماز جمعه تهران)
اين نسل دوم که
اکنون بعنوان آبادگران، تحت نام نماينده مجلس، با نام وزير و مديرکل و کارگزار دولت
احمدی نژاد وارد صحنه شده اند، اگر انقلابي اند، کجاست مقابله آنها با نئوليبراليسم
غارتگر جهاني؟ پس چرا با ناسيوناليسم و ملي گرائي مقابله مي کنند و چرا آزادی و
دمکراسي را سرکوب مي کنند؟
4- باز گرديم به
مقاله ديگری در همين شماره راه توده. به تحقيق بسيار ارزنده ای که يکي از رهبران
حزب کمونيست فرانسه درباره دلائل رشد و قدرت گيری فاشيسم در اروپا و نازيسم و هيتلر
در آلمان کرده است. اين تحقيق را ما بتدريج ترجمه و روی سايت راه توده منتشر کرده و
ادامه مي دهيم. در بخشي که در همين شماره راه توده منتشر کرده ايم، تمرکز اصلي روی
مقابله ايست که هيتلر با هر گونه سازمان کارگری در آلمان کرد و يگانه تشکل کارگری
را همان تشکلي اعلام داشت که در خدمت جنگ و فاشيسم بود.
حالا، باز هم
نگاه را برگردانيم به ايران. اين ستيز وحشيانه و سازمان يافته عليه سنديکا، بي
اعتنائي به اعتراضات کارگری و سرکوب آنها در صورت تظاهر بيروني و نقشي که به وزير
جديد کار داده شده تا حتي سازمان های کارگری مجاز و تقريبا حکومتي در 27 ساله گذشته
را منحل کرده و يک تشکل حکومتي با نام " کانون کارگران اسلامي" در کنار دولت جنگي
بوجود آورد، نامش انقلاب است؟ کوبا و ونزوئلا هم اينگونه در برابر امريکا ايستاده
اند؟ نبايد ترديد کرد که کل ماجرای حاکم و هدايت کشور بسوی يک جنگ تازه، کار همان
هائي است که نياز به روی کارآمدن "حماس" در فلسطين داشتند؟
حتي همين مجموعه
نبايد همه نيروهای سياسي - حتي منتقدان محتاط در پيرامون و داخل حاکميت - را به
انديشه وادارد که پيش از فاجعه چاره ای بايد انديشيد؟
------------------------------------------------------------------
آينده پرو- در
گفتگو با "هومالا"
گردش به چپ
عليه
نئوليبراليسم، برای
ناسيوناليسم و دمکراسي |
|
اين
نپال،
نپال گذشته نيست
و زير بار نظام خودکامه نمي رود
نپال
26 ميليوني، يکپارچه در مقابل سلطان خودکامه اي که سرانجام وعده عقب نشيني به
مردم اين کشور داد ايستاده است. اين يک جنبش عمومي و سراسري براي دمکراسي و
رهائي از چنگال حکومت يک نفره و متکي به نيروي نظامي است. دراين جنبش نيروي
برتر، نيروي چپ و راديکال است. اين که نيروي برتر جنبش متمايل به چين دارد و يا
از انديشه هاي مائو تغذيه مي کند و يا نمي کند، اهميت تعيين کننده ندارد. آنچه
اهميت دارد، عزم ملي مردم براي به زير کشيدن حاکم خودکامه و عزم استوار و
سازمان يافته همين نيروي چپ و راديکال در اين جنبش است. سلطان نپال، پس از هفته
ها سرکوب، مقابله نظامي و اعلام حکومت نظامي سرانجام در تلويزيون ظاهر شده و
احياي سيستم پارلماني و عقب نشيني خود را تا حد قبول اصلاحات و پذيرش نظام
مشروطه اعلام کرده است، اما اين عقب نشيني ديرتر از آن انجام شده که مي توانست
بشود. جنبش مردم از روي جنازه سياسي حاکم و دستگاه حکومتي او گذشته است!
|