راهپیمائی بی روح و کم شمار 22 بهمن
سیاست نظامی- اتمی حاکم
با سرانجام ساختار نظام پیوند می خورد؟
شور و وسعت هر تظاهرات، مارش خیابانی و
راهپیمائی مردمی، در دل آن نیازهائی خفته است که بموجب آن مردم به خیابان می
آیند و یا به خیابان می ریزند. هر اندازه این نیازها عمومی تر باشد وسعت
تظاهرات و مارش خیابانی گسترده تر است. این حکم، عمومی است و شامل هر کشور و
شهر و دیاری می شود. و در ایران نیز، این حکم در عمل- دوران انقلاب 57- در وسیع
ترین و گسترده ترین حد و شمار خود، به حافظه تاریخی مردم ایران سپرده شده است.
شعار و یا شعارهای هر تظاهرات و راهپیمائی نیز، حتی اگر توسط افرادی حرفه ای
آهنگین شود- که ما در انقلاب 57 دیدیم که مردم، خود از حافظه موزون تاریخی شعر
ایران برای این کار بهره ها گرفتند- تا با خواست واقعی مردم به خیابان آمده
همسو نباشد گرمای مردمی ندارد و خرمنی را به آتش نمی کشد.
سرگذشت غمبار راهپیمائی 22 بهمن امسال، از دل بی ایمانی به این دو حکم تاریخی
از یکسو و بازی حکومتی با افکار عمومی از سوی دیگر بیرون آمد. نام اجتماع 300
هزار نفری و حتی 500 هزار نفری در تهران 12 میلیون نفری و با بهره گیری از
خانواده افراد سپاه و بسیجی که خود مدعی سازمان یافتگی 5 میلیونی آن هستند، هر
چه باشد تظاهرات و راهپیمائی مردمی نیست. آنها که در میدان آزادی تهران جمع
شدند و یا جمعشان کردند و پلاکاردهای اتمی بدستشان دادند تا از سیاست جنگی-
اتمی حاکم دفاع کنند، انجام وظیفه کردند نه تظاهرات! اگر خلاف می گوئیم و
ارزیابی اشتباه داریم، از تلویزیون دولتی اعلام شود:
- آنها که زیر بار گرانی خرد شده اند،
- آنها که با جنگ مخالف اند،
- هرکس در این شب عیدی غم نان دارد،
- همه آنها که بیکار شده اند،
- بی سرپناه مانده ها،
- حقوق نگرفته ها،
- زنان معترض به قوانین جاری،
- دانشجویان سرکوب شده،
- کارمندان مرعوب شده، ادامه
--------------------------------------------------
بهشت زهرا رديف
140 شماره 44
خفیه گاه سازندگان تاریخ
چپ و توده ای ایران
جای، جای
ایران، خفیه گاه در خاک خفتگانی است که همگی یک نام دارند:"توده ای"! برای کشف
دوباره این خفیه گاه ها به یک نهضت توده ای نیاز است، همچنان که دست یابی به
سرگذشت یکایک آنها به تدوین یک تاریخ نیازمند است. به نسل جوانی که بنام "چپ"
به میدان در آمده است، باید این خفیه گاه ها را نشان داد و برگ هائی از این
تاریخ را برایش خواند، تا بداند کیست و گذشته اش چیست! اگر غفلت کنیم، گردنه
بندان و قاقله زنان حرفه ای این نسل را غارت خواهند کرد و جسارت و امیدش را به
یغما خواهند برد. گردنه سختی آغاز شده است.
تاریخ جنبش چپ و توده ای را حکومت واژگونه تبلیغ می کند. حتی واحد درسی برای
این واژگونه گوئی در دانشگاه ها گذاشته اند. حقیقت تلخ آنست که ما را به دهه
1340 بازگردانده اند. به سال های چپ نمائی ها و حادثه جوئی های کنفدراسیون
دانشجوئی در خارج از کشور و انتقال همین چپ روی و چپ نمائی به داخل کشور. آنها
که در خارج بودند بعدها نقاب را برداشتند و رفتند بدنبال زندگی خویش، اما آنها
که در داخل بودند از جان خویش بر سر این اعوجاج مایه گذاشتند. این اعوجاج و چپ
زنی و چپ روی به قیمت از کف رفتن نیروهائی تمام شد که اگر دندان بر جگر گذاشته و کار
آهسته و پیوسته را تا انقلاب 57 پی گرفته بودند، ای بسا بر سرنوشت این انقلاب
می توانستند تاثیراتی عمیق و انقلابی باقی گذارند و مانع بسیار از پروازهای بی
موقع و تندروی ها و یا کندروی ها شوند. آنچه نباید می شد، در دهه 40-50 شد. حال
پرسش اینست که چرا باید شاهد تکرار آن بود؟
بانگ ما یک صداست. به صداها و بانگ های پرشمار
نیاز است، والا فرصت ها می سوزد و از کف می رود.
--------------------------------------------------
سرود تصویری
حزب توده ایران
را بشنوید و ببینید!
این سرود تصویری حزب توده ایران را، که به همت توده ای ها
ساخته شده، از طریق ای میل دریافت کرده ایم. متاسفانه ارسال کننده ای میل نام
تهیه کننده آن را ذکر نکرده است و به همین دلیل، ما ضمن انتشار آن در سایت راه
توده، از تهیه کننده و ارسال کننده آن، بی آنکه نامی را در این ارتباط بدانیم
که اعلام کنیم، سپاسگزاریم.