جمهوری اسلامی

سرنوشت صفویه را خواهد داشت؟

فاجعه ملی، همیشه در ایران با دیکتاتوری و استبداد آغاز شده است و استبداد و دیکاتوری نیز سوار بر موج فساد حکومتی و نا امنی و به بهانه مقابله با آنها به میدان در آمده است. تاریخ ایران سرشار از این واقعیت است. از جمله، درباره روی کار آمدن سلطنت صفویه که با داعیه حکومت متمرکز و حفظ یکپارچگی ایران به میدان آمد و تشییع را کارپایه خود قرار داد.

شاه اسماعیل نسبتا آسان و پس از چند برخورد نظامی موفق شد تبریز را تصرف کند. این زمان او حدود 15 سال داشت و ناگهان تصمیم خود را به شیعه کردن مردم تبریز اعلام کرد. این تغییر مذهب اجباری با پیامدهای ناگواری در محدوده آذربایجان همراه شد. پس از آن اقتدار صفوی در ایران با سهولت و البته با فجایع بسیاری گسترش یافت.

راه توده

شماره 418     پنج شنبه 10 مرداد ماه 1392

مریم فیروز

هما نصرزنجانی

گیتی مفدم

فاطمه مدرسی


برگی از دفتر ایام زندان

آنها که رفتند

یادگارهایشان

را باقی گذاشتند

-----------------------------------

قبول اشتباه و پافشاری بر اشتباه

ریشه

اشتباهات مکرر

در کجاست؟

 عسگر داوودی

--------------------------------------

نگاهی به متن

پیشنهاد های

اقتصادی

سندیکای فلزکار

--------------------------------------

اعتبار

بیانیه های

خارج کشور

-----------------------------------

بحث های جدی

درباره رضا شاه

آلوده به بحث های

غیر جدی است!

دکتر سروش سهرابی

--------------------------------------

آن را به میان مردم ببریم

پیشنهاد های

اقتصادی جایگزین

کدام اند!

--------------------------------------

نگاهی به سومین بیانیه اکثریت

صادقانه بپذیرید

تحریم اشتباه بود!

--------------------------------------

دو سال پس از قذافی

 جنگ داخلی

و تقسیم عملی

 لیبی میان جنگویان

ترجمه و تدوین آذرفریتاش

--------------------------------------

تجزیه
قومی – مذهبی
در انتظار سوریه است
اومانیته- ترجمه جعفر پویا

--------------------------------------

شتاب امریکا

برای مذاکرات

اسرائیل- فلسطین

اومانیته- جعفر پویا

-----------------------------------

بیانیه حزب کمونیست روسیه

از کرملین

 می خواهیم

در کنار سوریه

باقی ماند

آزاده اسفندیاری

مستندی که از دل سانسور و یکطرفه گوئی صدا و سیما در آمد

فراتر از مستند رضاشاه

را چرا نباید انتظار داشت؟

شبکه تلویزیونی "من و تو" که در خانه بسیاری از ایرانیان جای صدا و سیمای دروغگو و بی اعتبار جمهوری اسلامی را گرفته، مستندی از زندگی رضاشاه پخش کرد که به عقیده غالب ناظران و دست اندرکاران امور رسانه‌‌ها بسیار موفق بود. این مستند یا دقیق تر بگوییم رپرتاژ اگهی که در روزهای اخیر سر وصدای بسیار برپا کرده نه متکی بر روایت دقیق تاریخی است، نه ارزیابی بیطرفانه‌ای از دوران رضاشاه ارائه می‌دهد، نه کارنامه واقعی دوران او را بطور جدی بررسی می‌کند، نه بر نابود کردن دستاوردهای انقلاب مشروطه توسط رژیم او تاکید دارد، نه ماهیت بی حجابی اجباری او را با حجاب اجباری جمهوری اسلامی مقایسه می کند، نه پایان بی افتخار آن رژیم را به نمایش می گذارد و ... با همه اینها باید آن را موفق و اثرگذار دانست. و آیا این تناقض نیست؟ و دلیل این سروصدا و موفقیت چه می تواند باشد؟
برخی موفقیت این مستند را به تکنیک آن مربوط می‌دانند، برخی به عکس‌‌ها و فیلم ها، برخی به شیوه‌‌های طرح و توسعه مطالب و روایت‌‌های تاریخی، برخی به نوستالژی نسبت به گذشته و مشابه آن. همه این عوامل می‌تواند کمتر یا بیشتر در موفقیت این رپرتاژ اگهی موثر بوده باشد، ولی دلیل اصلی آن نیست. در واقع موفقیت و سروصدای این مستند به این واقعیت باز می گردد که انقلاب 57 ایران پس از سی و پنج سال درست در همان دوراهی تاریخی قرار گرفته است که انقلاب مشروطه پس از بیست سال دربرابر آن قرار گرفت: دوراهی یک نظام پارلمانی و دمکراتیک برای ترقی و پیشرفت کشور یا یک دیکتاتوری مستبدانه و خونریز که برای چند دهه جامعه ایران را به عقب براند. امروز درجامعه ایران نیروهای رضاخانی و ضدرضاخانی درگیر یک نبرد سخت بر سر سرنوشت انقلاب هستند، نبردی که در کارزارهای انتخاباتی بصورت جمله "من سرهنگ نیستم" خطاب به سردار قالیباف از دهان حسن روحانی بیرون آمد و در رای وسیع مردم به وی متجلی شد.
بدینسان، موفقیت رپرتاژ آگهی زندگی رضاخان از خارج کشور و از درون امکانات شبکه "من و تو" بیرون نیآمد، از درون جامعه ایران بیرون آمد. از درون نیروهایی از میان فرماندهان سپاه که دفاع از کشور و مرزها را کنار گذاشته، یا به فعالیت‌‌های اقتصادی و تجارت و پولشویی و اسکله قاچاق کالا روی آورده اند و یا با لباس نظامی در کسوت سیاستمدار درآمده و هر روز برای سیاسیون کشور خط و نشان می‌کشند. اینان همان کسانی هستند که به یک راه حل رضاخانی برای جمع کردن بساط انقلاب 57، بساط انتخابات و بساط جمهوریت معتقدند. به همان شکل که رضاشاه بساط انقلاب مشروطه و دموکراسی پارلمانی زمان خود را جمع کرد.
از کودتای 22 خرداد 88 علیه انتخاب میرحسین موسوی آرزوی رضاخانی شدن ایران روز به روز بیشتر در میان فرماندهان سپاه و نظامیان کشور ریشه دوانده است. هر کسی که از راه می‌رسد در کنار دو ناسزا به میرحسین موسوی و مهدی کروبی چند بد و بیراه هم به رضاشاه می گوید. محمد خاتمی "فتنه گر" و ضد روحانیت معرفی می‌ شود همانگونه که رضاشاه فتنه گر و ضدروحانی بوده است. دستگاه عظیم تبلیغاتی به راه افتاد تا میان نمادها و شخصیت‌‌های مورد احترام جوانان کشور ما و رضاشاه ارتباط برقرار کند. اگر هم ارتباط مستقیمی برقرار نشد همین که امثال سردار نقدی و سردار جزایری و سردار جوانی و احمد خاتمی و حسین شریعتمداری و مشابه آنها موسوی و کروبی و خاتمی را با همان زبان و اتهاماتی‌کوبیدند که رضاشاه را، برای برقرار شباهت میان ایندو، برای ایجاد زمینه علاقه و احترام به رضاشاه کافی بود.
رپرتاژ آگهی زندگی رضاشاه شبکه من و تو با هیچ معیاری، فیلم مستندی موثق و قوی محسوب نمی‌شود، آن شرایط دوراهی تاریخی که امروز کشور ما در آن قرار گرفته این مستند را موفق و اثرگذار کرده و آن هم بطور نسبی. جامعه ایران در انتخابات 92 نشان داد که نه سرهنگ می‌خواهد، نه حکومت سرهنگان، نه کلنل قزاق و نه دیکتاتوری رضاخانی. جامعه ایران خواهان آزادی، دموکراسی، عدالت اجتماعی، احترام به مردم، نظام پارلمانی، اجرای قانون اساسی و مشروطیت است، یعنی همه آنچه حکومت رضاخانی کمر به نابودی آن بست و در میان سرداران سپاه نیز هستند که همین مسیر را می خواهند بپیمایند. رهبری مستبدانه آقای خامنه ای که مانند همه مستبدان تاریخ گرفتار "خودشیفگی" است، این جاده را هموار کرده است.
سران سپاه و نظامیان ایران بخش بزرگی از اعتبار و احترامی را که براثر شرکت در جنگ با عراق بدست آورده بودند در سال‌‌های اخیر و با آرزوی تبدیل شدن به رضاخان، با کودتا علیه انتخابات، با سقوط تا حد تبدیل شدن به یک چماقدار، با شرکت در سرکوب تظاهرات مسالمت آمیز مردم، با قرار گرفتن دربرابر شخصیت‌‌های محبوب و پراعتباری چون موسوی و کروبی و خاتمی، با تبدیل شدن به تاجر و ارزفروش و کارخانه دار و ... از دست دادند. اگر هنوز اندک اعتباری برای سپاه باقی مانده به برکت خانواده‌‌های امثال همت و باکری وسردارانی چون علایی و محسن رشید و جانبازهای محروم و دردکشیده‌ای است که امروز به حال خود رها شده اند و با اینحال همچنان در کنار مردم هستند و آروزی برقراری حکومت رضاخانی را ندارند. اگر بخشی از فرماندهان سپاه و نظامیان قدرت طلب ایران تصور کرده اند که می‌توانند جامعه را به مرزهای فروپاشی و هرج و مرج بکشانند تا خود همچنان رضاخان و قهرمان نظم و ثبات ظهور کنند در اشتباهند. مردم ایران نشان داده اند که هوشمندتر از آن هستند که به چنین نقشه‌‌هایی اجازه موفقیت دهند. پیروزی یک روحانی در برابر دو نظامی (سردار قالیباف و سردار فرمانده اسبق سپاه محسن رضائی) در انتخابات 92 پیامی بزرگ به همراه داشت. پیامی که اگر بازندگان انتخابات و بویژه بیت رهبری و کانون‌‌های نظامی و سپاهی نخواهند آن را درک کنند شکست‌‌های سخت تری در آینده در انتظار آنان و خطرهای مهلک تری در انتظار ایران خواهد بود.
مستند رضاشاه که در ادامه مستند دو قتل سیاسی، قتل شاپور بختیار و فریدون فرخ زاد ساخته و پرداخته شده و از شبکه پر بیننده "من و تو" پخش شد، درس های زیادی را به همراه دارد که بیش و پیش از همه حاکمیت باید پنبه را از گوش درآورده، چشم بند را نیز از چشم برگرفته و به آن توجه کند. ما نیز می توانیم در باره شبکه "من و تو" منبع تامین هزینه آن، گردانندگان پشت صحنه و .... مطالبی را که میدانیم منتشر کنیم. اما درد، با این حرف ها درمان نمی شود و نیازی هم به آن نیست، زیرا درد اصلی جای دیگر است:
با خود نباید تعارف کرد:
دو رسانه تصویری فارسی در اختیار دو جبهه است.
رسانه ملی در ایران که حاکمیت آن را مصادره کرده و آن را از اعتبار و تاثیر انداخته
و رسانه های پربیننده ای که از خارج برنامه پخش می کنند.
ملی ترین و دلسوزترین فعالان سیاسی امروز تریبونی برای بیان نظرات و دیدگاه های خود ندارند. محققان شریف و بی طرف یا خانه نشین اند و یا مانند سیاسیون داخل و یا مهاجر بی تربیون. اپوزیسیون آگاه و نه چپ زدگانی که تازه دست آنها را باید گرفت و به راه راست هدایتشان کرد، اگر دقیق ترین نظرات را هم داشته باشد و بنویسد، حداکثر روی یکی از سایت های فارسی زبان خارج از کشور منتشر می شود و تازه همین سایت ها نیز توسط حکومت فیلتر اند و مردم در داخل کشور با دشواری بسیار می توانند به آنها دسترسی پیدا کنند. داناترین روحانیون و مذهبیون اگر در زندان نباشند، در حصر خانگی و یا حصر حکومتی اند. ضربات پیاپی حکومت در دو دهه گذشته به روزنامه نگاران و رسانه ها و پاکسازی های حکومتی در این رسانه ها، نه تنها رسانه های داخلی را از کادرها ی روزنامه نگار محروم ساخته، نه تنها بزرگترین  ... ادامه

به فیسبوک

راه توده

بپیوندید

---------

فیسبوک
آرشیو
 راه توده

با مقالات دو دهه
شرکت درانتخابات
به روز شد

-----

آرشیو جدید
19 سال 
راه توده

--------

بایگانی

راه توده اینترنتی از شماره 1 تا آخرین شماره ای که در برابر خود دارید

--------

بایگانی

راه توده چاپی از شماره 1 تا 127 (1373 - 1378)

--------

جستجو

مطالب منتشره در راه توده اینترنتی

--------

 زنان 

--------

سایت ها

--------

  تماس با

 راه توده

 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 

حساب بانکی
Vernis
PostbankEssen
KontoNr. 0517751430
BLZ: 360 100 43
Germany

برای خارج از آلمان :

IBAN DE42360100430517751430

BIC PBNKDEFF

Tel:+49-30-36759721

آدرس پستی
Vernis
Postfach 200208
13512 Berlin
Germany

 

 

نقل مطالب منتشر شده در این سایت طبق
GNU و GFDL
با ذکر منبع آزاد است