سرمقاله راه توده 528
همه جنجال ها و توطئه ها
برای تعیین جانشین رهبر است!
اگر رهبر جمهوری
اسلامی به سن و سالی نرسیده بود که نگران سالهای آینده خویش باشد و یا از چنان
سلامت جسمی برخوردار بود که نگران جانشین برای خود نباشد، و اگر کسانی که در دوران
رهبری او درهرم قدرت قرار گرفتند – از جمله فرماندهان سپاه – از آینده خود در این
هرم نگران نبودند، در اینصورت انتخابات مجلس خبرگان که در اسفند ماه برگزار می شود،
آنقدر اهمیت نداشت که هنوز یکصد روز به انتخابات مانده، اینگونه خود را به آب و آتش
بزنند. و این تازه پیش اقدام ها و پیش توطئه هاست. ما در روزها و هفته های آینده
شاهد تحرکات بیشتر و عیان تری از سوی دل نگران ها خواهیم بود. بویژه که اکثریت
اعضای کنونی مجلس خبرگان نیز در آخرین فصل حیات خویش اند و جا را باید بدهند و منزل
را عوض کنند. این حکم سن و سال است، چه بخواهند و چه نخواهند.
بدین ترتیب است که
اهمیت انتخابات مجلس خبرگان، حتی از انتخابات مجلس شورا برای "قدرت" حیاتی تر است و
این همان نگرانی است که آیت الله جنتی در سخنرانی نوروزی خود در مشهد برای گوش به
فرمان های شورای نگهبان ایراد کرد و با صراحت گفت« نباید مجلس خبرگان را ببازیم.»
جنجال بر سر رابطه
با امریکا، نفوذ امریکا در ایران، نفوذی بگیری، کارشکنی در راه اجرای توافق اتمی،
فشردن گلوی مطبوعات و... هنوز مقدمات آن خیزهائی است که می خواهند برای مجلس خبرگان
بردارند. طبیعی است که دراختیار داشتن اکثریت مجلس شورا نیز برای آنها مهم است، اما
این بار به دلائلی که در بالا به آن اشاره شد، انتخابات مجلس خبرگان اهمیتی تاریخی
برای آنها یافته است.
ماجرا به هیچ وجه
پیچیده نیست و بیهوده نباید صغرا و کبری برای آن چید.
آقای خامنه ای چنان
قدرت مطلقه ای برای خویش در جمهوری اسلامی فراهم ساخته که حالا هم خود او و هم
همراهانش، همانقدر نگران بعد از او هستند که امثال هاشمی رفسنجانی و اصلاح طلبان.
دو طرح در کنار یک
احتمال ضربه ای محتمل است:
1- آقای خامنه ای
بالاخره فرزند خود "مجتبی" را که در سالهای اخیر، در پشت صحنه آمر بسیاری از امور
بوده از آب نمک در آورده و رسما از مجلس خبرگان و یا حتی در یک فراخوان سازمان
یافته و حکومتی خواهان بیعت با وی شوند.
2- رهبر ناگهان صحنه
را ترک کند، بی آن که جانشین برای خود تعیین کرده باشد. دراینصورت مجلس خبرگان باید
تکلیف رهبری را روشن کند. در چنین حالتی، حتی اگر بسیاری از اعضای این مجلس دستچین
شده هم باشند، مسئله شورای رهبری به جای تک رهبری در این مجلس مطرح خواهد شد. طرحی
که تلویحا تاکنون چند بار هاشمی رفسنجانی مطرح کرده و اتفاقا به همین دلیل فشارها
بر او افزایش یافته است.
3- احتمال ضربه ای،
به میدان آمدن آشکار فرماندهان سپاه برای تعیین رهبر است. حال یا برای چنین خواستی
به مجلس خبرگان فشار خواهند آورد و یا خود راسا با آن فرد بیعت خواهند کرد و سپس
خبرگان ناچار به تائید آن خواهد بود. این فرد نیز آنگونه که اکنون استنباط می شود
باز جز "مجتبی" فرد دیگری نیست و مجلس خبرگانی که نقش تائید کننده تصمیم فرماندهان
سپاه را داشته باشد دیگر بود و نبودش بی اهمیت است و در چند حرکت بعدی آن را منحل
خواهند کرد. این انحلال، به معنای تقلیل شدید موقعیت روحانیت در حکومت نیز خواهد
بود. برای چنین احتمالی، به فضای جنگی نیازمند هستند، به فضای امنیتی نیاز دارند،
به بستن باز هم بیشتر دست و پای مطبوعات احتیاج دارند، به ایران هراسی و خطر خارجی
محتاج اند و شاهدیم که از هم اکنون در این جهت دست به اقدام زده اند.
این احتمال که در
زمان حیات خود آقای خامنه ای و با اشاره و هدایت خود وی، سپاه با مجتبی بیعت کند
نیز وجود دارد که این باز می گردد به این که نتوانند مجلس خبرگان آینده را از
چاپلوسان و بی خبران و نان به نرخ قدرت خورها پر کنند. ترکیبی از بیعت و تائید
خبرگان مطلوب آقای خامنه ایست، اما این رویا با یک مانع بسیار جدی روبروست و آن
روحانیتی است که میداند در اینصورت باید به سرجوخه های زیر دست فرماندهان تبدیل
شوند. فرماندهانی که قدرت و ثروت و تفنگ را یکجا دارند و حربه بزرگ تبلیغ مردم پسند
"فرستادن روحانیت به حوزه ها و جمع کردن بساط آنها" را نیز در اختیار.
این آن مجموعه ایست
که به ظاهر و با توطئه ها و جنجال سازی های کانون قدرت پیچیده می نماید اما وقتی آن
را مثل خس و خاشاک روی جام آب فوت کنید و کنار بزنید جام را می توان دید.
بدین ترتیب است که
در بطن همه تضادها و تقابل هائی که جریان دارد، نباید یک تضاد بزرگ را از یاد
ببریم و آن تقابل روحانیت با فرماندهان است. اگر آنها تاکنون تقسیم قدرت کرده
بودند، در آینده به مصداق این ضرب المثل که "دو حاکم در اقلیمی نگنجند" یکدیگر را
تحمل نخواهند کرد. |