سرمقاله راه توده 583
هشدار را حکومت جدی بگیرد
امید را مردم زنده نگهدارند!
درگذشت هاشمی رفسنجانی بهانه و فرصتی شد برای رو به رو شدن دوباره آن بحران
نارضایتی و خشمی که در عمق جامعه ایران ریشه دارد و روز به روز تنومند تر میشود.
هفت سال پس از جنبش سبز و حصر موسوی و کروبی، هفت سال پس از آنکه بارها و بارها
آقایان حکومتی این جنبش یا بقول خودشان "فتنه" را دفن شده، نابود شده، پایان یافته
اعلام کردند؛ به رهبرانش هر روز توهین کردند، ناسزا گفتند، بدون محاکمه هر روز
محکومشان کردند، اعدامشان را میخواستند؛ راهپیمایی حکومتی 9 دی را به رخ کشیدند …
باز در اولین فرصت، در اولین امکان، مردم به خیابانها سرازیر شدند. با همان
خواستهایی که سال 88 آنها را فریاد کرده بودند. این همان رویدادی بود که در
سرمقاله شماره گذشته (582)، راه توده با صراحت و دقت و در کوتاه ترین تحلیل اوضاع
ایران آن را با یقین نوشت.
بیت رهبری از زمان آغاز جنبش مردم در سال 88 نه تنها به سمت اصلاح گام نگذاشته که
به مراتب در فساد بیشتر فرو رفت، بنحوی که میتوان گفت به کانون مرکزی فساد در کشور
تبدیل شده است. پشتیبانی نابخردانه از فاسدترین دولت تمام تاریخ پیش و پس از انقلاب
ایران (دولت احمدی نژاد) را میتوان فراموش کرد؟ یا مردم رفتار زشتی که با امثال
هاشمی رفسنجانی، بدلیل مخالفت با آن دولت و کودتای 88 ؛ در این سالها شد را از یاد
میبرند؟ رفتاری که اتفاقا موجب محبوبیت او شد و نتیجه آن را در تشییع جنازه وی
دیدیم. رفتاری که با خاتمی شد و می شود و امروز از محبوبیت او در میان مردم وحشت
دارند.
بحرانی که سراپای جامعه ایران و حکومت را گرفته نه با حصر موسوی و کروبی حل میشود،
نه با ممنوع التصویری محمد خاتمی فراموش میگردد و نه با رفتن هاشمی رفسنجانی پایان
مییابد.آنچه هر روز بیشتر از دست میرود امکان حل مسالمت آمیز این بحران بر مبنای
پذیرش تقسیم قدرت و حاکم ساختن قانون اساسی است. هاشمی رفسنجانی یک امکان برای بیان
این خواست در بطن حاکمیت بود که از دست رفت. موسوی و کروبی و خاتمی امکانهای دیگر
برای کوشش در جهت حل مسالمت آمیز بحران همه جانبه کنونی بر مبنای آزادی و مشارکت
ملی هستند ولی آقای خامنهای و بیت ایشان تقسیم مسالمت امیز قدرت را نمیپذیرند.
ایشان با عطش حفظ قدرت چنان میرود و میخواهد کار را به رویارویی بکشاند، رویارویی
که قطعا رهبر و بیت رهبری و همه کسانی که دور و بر ایشان را گرفتهاند در آن به
سختی شکست خواهند خورد، گرچه معلوم نیست مردم ایران برنده نهایی آن باشند. نگرانی
اگر هست، از همینجاست.
همه کسانی که حل مسالمت امیز مسئله حصر را بعنوان
یک خواست ملی مطرح میکنند سرنوشت رهبر شاید آخرین نگرانی شان باشد، آنان نگران
سرنوشت ایران هستند. آنان نگران روزی هستند که این همه زنان و جوانان سرخورده و
تحقیر شده، آن 13 میلیون حاشیه نشین شهرها و میلیونها بیکار و گرسنه به خیابانها
بریزند و کسی نمانده باشد که بتواند آنها را به یک مسیر سازنده هدایت کند.
واکنش مردم به درگذشت هاشمی رفسنجانی نشانه یک امید است و درعین حال یک هشدار.
هشدار به اینکه فرصتها بسرعت از دست میرود و امید به اینکه همچنان در دل جامعه و
در حاشیه حکومت کسانی وجود دارند که مورد اعتماد مردم هستند و هنوز میتوان جلوی
فروپاشی ملی و برباد رفتن ایران را گرفت. صدای آن هشدار را باید جدی گرفت و امید را
زنده نگاه داشت. |