سرمقاله راه توده
شماره 485
تفاوت های فساد اقتصادی
در دوران شاه و در ج. اسلامی
میانه دهه پنجاه
خورشیدی اوج فساد و انحطاط نظام شاهنشاهی بود. افزایش جهشی درآمد نفت به
جای آنکه صرف سرمایه گذاری های تولیدی و رشد و توسعه اقتصاد کشور شود، خرج
واردات انبوه کالاها و رونق دادن به صنایع تولیدی غرب شد و در داخل کشور
ورشکستگی تولیدکنندگان خرد و پیشه وران را بدنبال آورد. خریدهای گسترده
نظامی با توهم تبدیل شدن به ژاندارم و قدرت منطقه ای بخش بزرگی از درآمد
نفتی را بلعید. بقیه این درآمد نیز در دست شمار اندکی از نظامیان و
کارگزاران دولتی انباشته شد. بانک های خصوصی بر مبنای این سرمایه های غارتی
شکل گرفت و گرفتن وام بر اساس رابطه و بر مبنای پول و پارتی و رشوه و جعل
سند رواج یافت. سبک زندگی جدیدی به جامعه تحمیل شد که بر پایه امکان های
واقعی تولید، چشم اندازهای توسعه ملی و نیازهای مصرف داخلی قرار نداشت،
بلکه منافع و نیازهای یک قشر نازک از طبقه حاکمه و هزار فامیل اساس آن قرار
داشت. این قشر برای برخورداری از یک زندگی لوکس و تجملی و اشرافی، کل فرهنگ
اجتماعی را در سمت ستایش کالاهای خارجی، تحقیر تولیدات ملی و مصرف فرآورده
های وارداتی تغییر جهت داد. همه اینها در شرایط نبود آزادی های مدنی و
سیاسی به فسادی عظیم در نظام انجامید. رشوه و پورسانت و پیشکش در خریدهای
نظامی و در واگذاری های مقاطعه های دولتی فراگیر شد. انحصار مقاطعه ها و
سفارش های دولتی به دست خانواده های وابسته به دربار افتاد که آنها را در
ازای رشوه واگذار می کردند. رشد یک طبقه انگل و فاسد وارد کننده کالاهای
خارجی که اقتصاد ملی برای آن کمترین اهمیتی نداشت و می خواست و توان آن را
یافته بود که همه دستگاه دولتی را با پول و رشوه خریداری کند به فساد
ابعادی بی سابقه داد. ترکیبی از بخش خصوصی تجاری، صاحبان سرمایه های مالی و
بانک های خصوصی و بخش دولتی مسئول سفارش های خارجی و واگذاری مقاطعه های
داخلی شکل گرفت که موتور محرک فساد در نظام بود و بدلیل نبود آزادی ها و
نظارت و آگاهی مردم بدون هیچگونه مانعی در همه جا ریشه می دواند. تا جایی
که از سال 1354 فساد، مانند امروز، به بحث روز تبدیل شد و خود شاه نیز مدعی
مبارزه با فساد گردید. در حالی که فساد ریشه در سرمایه داری وابسته داشت و
در چارچوب نظام سیاسی و اقتصادی استبداد زده آن دوران فاقد راه حل بود.
ادامه این وضع
سرانجام کل نظام شاهنشاهی را از درون پوک کرد و پایه های آن را فرو ریخت.
اندک شمار سرمایه دار شده ها و کارگزاران حکومتی و خانواده های آنان که از
برکت نظام بانکی و فساد و رشوه و پارتی بازی به ثروت و دم و دستگاهی رسیده
بودند، به محض آغاز انقلاب مردم و احساس خطر، پشت رژیم را خالی کردند و
زودتر از خود شاه از معرکه گریختند. انقلاب 57 به این وضع برای حدود یک دهه
خاتمه داد. ولی بتدریج و اکنون پس از گذشت بیش از سه دهه کار فساد در حال
بازگشت به همان نقطه در مقیاس هایی به مراتب وخیم تر است.
آنچه به فساد در
دوران کنونی ابعادی به مراتب گسترده تر و فاجعه بارتر از دوران انحطاط و
آستانه سقوط رژیم شاهنشاهی داده، تغییر محتوای طبقاتی- سیاسی آن است. در
دوران رژیم شاه هدف از فساد صرفا ثروت اندوزی بود، کسی نمی خواست با ثروت
اندوزی قدرتی بیش از قدرت شاه بدست آورد و جای او را بگیرد، در حالی که
اکنون ثروت اندوزی خود جزیی از برنامه وسیع تر قبضه قدرت سیاسی است و به
همین دلیل است که عملا مبارزه با فساد بدون یک پاکسازی قاطع در عرصه قدرت
سیاسی ناممکن شده است. امروز باید مسئله فساد را، مانند دیگر مسائل، درون
آن نبرد عمده ای که در جامعه میان دو گرایش نظامیگری و جمهوریخواهی وجود
دارد، نگاه و بررسی و حل کرد.
از آغاز دهه
هفتاد که سپاه و نظامیان با شکست تحقیرآمیز در جنگ، قبضه قدرت سیاسی را هدف
خود قرار دادند، کسب قدرت اقتصادی به هر وسیله، ابزار تسلط سیاسی گردید.
سپاه از چهار کانال وارد عرصه قبضه قدرت اقتصادی شد....
ادامه
-------------------------------------------------
سفری که موجب سقوط
سپهبد تیمور بختیار شد!
این یکی از عکس های تاریخی دوران اوج گیری سپهبد بختیار است. این عکس در پای پلکان
هواپیمائی گرفته شده که بختیار سوار بر آن به امریکا رفت و با جان اف کندی ملاقات
کرد. نفت سمت چپ بختیار دکتر مهدی سمسار (با عینک) دبیر وقت سرویس سیاسی روزنامه
کیهان است که همراه بختبار به آن سفر رفت. او که درعین حال دکتر داروساز و استاد
دانشکده پزشکی دانشگاه تهران بود، بعدها مقتدر ترین و شایسته ترین سردبیر روزنامه
کیهان شد. بختیار در آن سفر و در دیدار با کندی اشاراتی را از جانب او می شنود دال
بر نارضائی کندی از شاه و ضرورت تحول. بختیار این گلایه از شاه را چراغ سبزی به خود
برای کودتا و جمع کردن بساط شاه ارزیابی می کند و در بازگشت به تهران، صادقانه آنچه
را از زبان کندی شنیده بود به شاه منتقل کرد. شاه در ظاهر از بختیار ابراز رضایت
کرد اما بلافاصله نقشه چیدن پرو بال او را کشید. به بهانه تاسیس ساواک، بختیار را
از لشگر دو زرهی که پایگاه مستحکم سپهبد بختیار بود دور کرد و سپس در یک مانور
زیرکانه بدست علی امینی بختیار را به خارج از کشور فرستاد و پس از سفر به امریکا و
بازگشت به ایران و برکنار علی امینی، با بازگشت بختیار به ایران مخالفت کرد. بختیار
که تازه متوجه بازی شده بود تدارک یک قیام مسلحانه را آغاز کرد که در خیرهای سال 48
برخی از این اخبار را می خوانید. بختیار در خاطرات خود بعدها نوشت که چند بار دکتر
مصدق در زندان لشگر زرهی دست روی شانه بختیار گذاشته و به او گفته بود "تیمور! ناصر
هم یک سرهنگ بود". بختیار می نویسد که مصدق به این ترتیب به او می خواست بفهماند که
تا برکنار نشده ای کار شاه را تمام کن، اما من روی قسم وفاداری خود به شاه باقی
ماندم
------------------------------------------------
|
نسیم خوش
استقلال
و آزادی
در امریکای لاتین
ترجمه و تدوین-
ژاله نیاکان |